زمان مطالعه :10 دقیقه
چکیده این مطلب : همه ما احتمالاً عبارت "بدترین منتقد خود بودن" را شنیدهایم. همچنین احتمالاً همهمان آن را تجربه کردهایم. حتی موفقترین و شادترین افراد با خودگوییهای منفی روبرو هستند، آن صدای انتقادی درونی که با پیامی از شک، ترس، سرزنش یا قضاوت همراه است. اگر این اتفاق خیلی زیاد بیفتد، میتواند بر سلامت روان ما تأثیر منفی بگذارد. اولین قدم برای توقف خودگویی منفی این است که بدانیم نمیتوانیم جلوی افکارمان را بگیریم. غیر ممکن است. ذهن همیشه فکر میکند اما این امکان وجود دارد که ما نحوه صحبت با خودمان را تغییر دهیم.
چگونه خودگویی منفی را متوقف کنیم؟
به نظر شما چه چیزی باعث خودگویی منفی میشود؟
چرا ما عادت داریم در مورد خودمان انتقادها و قضاوتهای بیرحمانه انجام میدهیم؟
آیا میتوان افکار منفی را متوقف کرد؟
- خودگویی منفی چیست؟
همه ما احتمالاً عبارت "بدترین منتقد خود بودن" را شنیدهایم. همچنین احتمالاً همهمان آن را تجربه کردهایم. حتی موفقترین و شادترین افراد با خودگویی منفی روبرو هستند، آن صدای انتقادی درونی که با پیامی از شک، ترس، سرزنش یا قضاوت همراه است.
اگر این اتفاق خیلی زیاد بیفتد، میتواند بر سلامت روان ما تأثیر منفی بگذارد. ما شروع میکنیم به باور آنچه به خود میگوییم، حتی اگر درست نباشد. این پچپچهای منفیِ مداوم میتواند آنقدر بر ما قدرت داشته باشد، که ممکن است از دنبال کردن اهدافمان یا تجربهی لحظات شادی در زندگی خودداری کنیم.
اولین قدم برای توقف خودگویی منفی این است که بدانیم نمیتوانیم جلوی افکارمان را بگیریم. غیر ممکن است. ذهن همیشه فکر میکند اما این امکان وجود دارد که ما نحوه صحبت با خودمان را تغییر دهیم. مراقبه میتواند به آموزش مجدد ذهن کمک کند، تا از باور فوری هر فکر منفی و هر احساس دشواری دست بردارد. با این دیدگاه جدید، میتوانیم خودگویی منفی را به خودگوییای که محبتآمیز و مهربانانه است تغییر دهیم، عزت نفس خود را بهبود ببخشیم و انرژی خود را برای انجام کارهایی که ما را خوشحال میکند استفاده کنیم، نه اینکه خود را عقب نگه داریم.
مراقبه یا مدیتیشن فعالیتی است که در آن از تکنیکهای خاصی مانند ذهنآگاهی برای آموزش و تربیت توجه و هشیاری استفاده میشود و ماحصل آن رسیدن به یک حالت ذهنی و عاطفی آرام و پایدار است. برای شروع میتوانید از دورهی پیشرفتهی "دانداپانی" (کلیک کنید)، که در سایت رویالمایند قرار دارد، استفاده کنید.
همانطور که گفتیم، همهی ما این صدای خودگویی منفی را در ذهن خود شنیدهایم. چیزی که به ما کمک میکند مشکلات را حل کنیم، تصمیم بگیریم، به نتیجه برسیم و باورها را محکم کنیم. این پچپچ ذهنی همان چیزی است که روانشناسان به آن خودگویی میگویند. خودگویی منفی در نحوهی تفکر و رفتار ما در مورد خود و دنیای اطرافمان مهم است. تحقیقات نشان میدهد که نحوهی صحبت کردن ما با خودمان، تأثیر قدرتمندی بر سلامت روحی و جسمی ما از جمله مدیریت استرس دارد.
به طور معمول، اگر برای خودمان ارزش زیادی قائل باشیم، با مهربانی و دلسوزانه با خود صحبت میکنیم. و اعمال ما آن را منعکس میکند. شاید فکر کنیم: «اوه، مچ خودم را در حال جویدن ناخنهایم گرفتم. من میخواهم این عادت را ترک کنم، اما ترک آن سخت است». خودگویی ما ممکن است پاسخ دهد: "مطمئناً من خرابکاری کردم، اما امشب مانیکور میکنم. این باعث میشود احساس بهتری نسبت به خودم داشته باشم».
اگر دائماً خودگویی منفی را تجربه کنیم، به سختی میتوانیم چیز دیگری بشنویم. در این شرایط ممکن است همین فکر را داشته باشیم: «اوه، مچ خودم را در حال جویدن ناخن گرفتم. من میخواهم این عادت را ترک کنم، اما ترک آن سخت است». اما این بار، خودگویی منفی ما ممکن است پاسخ دهد: «من خراب کردم. من هیچ کنترلی روی خودم ندارم. من شانس ندارم».
چه اتفاقی افتاد؟ ما به خودگوییمان باور داشتیم و تصور میکردیم که احساس ما در لحظه نشاندهندهی وضعیت موجود است، "من آن را احساس میکنم، پس باید درست باشد". در واقعیت، همیشه اینطور نیست. نیازی نیست افکار و احساسات ما خلقوخو یا رفتار ما را کنترل کنند.
برای اینکه ترس، استرس، اضطراب و آشوبِ درونی را از روتین روزمرهتان کنار بگذارید و بجای آنها وضعیت هیجانیتان را آزادانه انتخاب کنید و احساس خوشبختی، خلاقیت و آرامشتان را به حداکثر برسانید، "دکتر داسون چرچ" در "دورهی مغز عارف" (کلیک کنید)، سادهترین و سریعترین راه برای تحقق این انقلابِ درونی را در اختیار شما قرار میدهد تا آرامش و شادی برایتان مانند نفس کشیدن راحت و آسان شود.
- چه چیزی باعث خودگویی منفی میشود؟
اگر منفینگری و خودگویی منفیِ مداوم مضر است، چرا این کار را انجام میدهیم؟ پاسخ بقاء است. اجداد قدیمی ما در دنیایی تهدیدآمیز زندگی میکردند و اگر برای بدترین شرایط آماده میشدند، احتمال زنده ماندن آنها بیشتر بود. آنها برای این منظور غریزهای را ایجاد کردند که به تفکر منفی دامن میزد.
امروز، آن تهدیدها تا حد زیادی از بین رفتهاند، اما غریزهی آن باقی است. همهی ما با دیدگاه نیمهی خالی لیوان به دنیا میآییم. و هر چه بیشتر در خودگویی منفی افراط کنیم، سوگیری منفی ما قویتر میشود. مغز در واقع مسیرهای عصبی ما را به سمت تفکر منفی تقویت میکند. انتقادات و نظرات دیگران نیز از دوران کودکی بر ذهن تأثیر گذاشته است. همهی اینها باعث میشود که ذهن به راحتی دلایلی از خودش در بیاورد که خودارزشی ما را زیر سؤال ببرد و ما را پایین بکشد.
قبل از اینکه با "اوه نه!" یا "خب، معلوم شد به فنا رفتم!" واکنش نشان دهیم، یا برخی از خودگوییهای منفی دیگر، برای یک دقیقه در نظر بگیرید که این خبر آنقدر هم بد نیست. اگر این افکار بخشی از چیزی است که از ما یک انسان میسازد، ما تنها نیستیم. هر کسی را که ملاقات میکنیم و میبینیم و تحسین میکنیم با همان احساسات تردید یا ترس از شکست و سایر احساسات منفی روبرو شده است، که ممکن است ما روزانه با آنها روبرو شویم. پس ما تنها نیستیم. با آگاهی به این، میتوانیم شروع به مهر ورزیدن به خود کنیم و به خودمان استراحت کوتاهی بدهیم.
اگر میخواهید بدانید که چگونه باورها و عواطف شما واقیعت زندگیتان را خلق می کنند، پیشنهاد ما برای شما "دوره ماتریکس الهی" اثر "گرگ بریدن" (کلیک کنید)، میباشد. این دوره، شکافی که میان اسرار دنیای کوانتومی و تجربیات روزمرهی ما وجود دارد، پر میکند.
- نمونههایی از خودگویی منفی:
الگوهای رایجی وجود دارد که افراد در مورد تفکر منفی و خودگویی منفی دارند. انواع خودگویی منفی عبارتند از:
شخصیسازی:
شما خود را برای هر اتفاق بدی که بدون هیچ مدرکی رخ میدهد، سرزنش میکنید و خود را مقصر تمام اتفاقات بد میدانید. به عنوان مثال، یک دوست یا همکار خلقوخوی خوبی ندارد و امروز عصبی به نظر میرسد. شما بلافاصله به این فکر میکنید که خودتان کاری کردهاید، عصبانی است. خودگویی منفی که یک موقعیت را شخصیسازی میکند، ممکن است چیزی شبیه به این باشد: «دوباره به هم ریختهام و حالا دوستم از دست من عصبانی است و من باعث خلق بد او شدهام».
فاجعهساز:
ذهن شما همیشه به سمت بدترین سناریو میرود. برای مثال، اشتباه کوچکی در گزارش کاری مرتکب میشوید و به طور خودکار انتظار دارید که اخراج شوید، نتوانید اجارهتان را بپردازید و در نهایت در خیابان بمانید. خودگویی منفی که باعث فاجعه میشود، میتواند صدایی در سر شما باشد که میگوید: “من نمیتوانم هیچ کاری را درست انجام دهم و اکنون به دلیل آن بیخانمان و بیبضاعت خواهم بود”.
شما فقط روی موارد منفی تمرکز میکنید و هر مثبتی را در زندگی خود فیلتر میکنید. به عنوان مثال، شما یک روز عالی داشتید، جایی که بیشتر کارها درست پیش رفت، اما بعداً اغذیه فروشیها سفارش شما را اشتباه گرفتند، و شما به جای تمرکز روی همه چیزهای خوب روزتان، برای یک اتفاق کوچک و بیارزش اعصاب خود را خورد میکنید . یک مثال از خودگویی منفی در مورد فیلترینگ این است که به خودتان میگویید: «هیچ وقت هیچ اتفاق خوبی برای من نمیافتد. زندگی ناعادلانه است و هیچ کاری نمیتوانم در مورد آن انجام دهم”.
- چگونه میتوانم خودگویی منفی را متوقف کنم؟
1) از خودگویی منفی آگاه شوید:
آگاهی از الگوهای تفکر منفی و تأثیر آن بر خلقوخو و رفتار، اولین قدم است. در اینجا دو مثال برای شروع این کار وجود دارد:
مهلت انعکاس: زمانی را برای تأمل در افکار و صدای درونی خود اختصاص دهید. بایستید و به خود بگویید: فکر چیست؟ محرک آن چیست؟ چه احساسی دارم؟
ژورنالنویسی: ژورنالنویسی آزاد یا مجله فکری میتواند کمک کننده باشد. اساساً، هر تکنیکی که افکارتان را روی کاغذ بیاورید، میتواند آگاهی شما را از تفکر منفی بهبود بخشد و به شما کمک کند تا با خودتان هماهنگ شوید.
۲) خودگفتاری منفی را به چالش بکشید:
همانطور که در شناخت الگوهای تفکر منفی بهتر میشوید، میتوانید الگوهای جدید تفکر را هم توسعه دهید. بسیاری از اوقات، افکار منفی با باورهای غیرمنطقی مرتبط هستند. افکار منفی را به چالش بکشید. به جای اینکه «من هرگز این کار را درست انجام نمیدهم»، این فکر را با «من تمام تلاشم را انجام میدهم تا بهترین کار را انجام دهم» به چالش بکشید.
آموزش مجدد ذهن و تغییر دیدگاه
نیاز به زمان و تمرین دارد.
۳) خودگویی مثبت را تمرین کنید:
راههای زیادی برای تمرین خودگویی مثبت وجود دارد. یک راه این است که بر نعمتهای خود تمرکز کنید. هنگامی که خودگویی منفی شروع میشود، سعی کنید توجه خود را به نکات مثبت زندگی خود معطوف کنید، مهم نیست چقدر کوچک است. این یک راه ساده و در عین حال قدرتمند برای شکستن چرخه منفیگرایی است. یک دفتر خاطرات سپاسگزاری (کلیک کنید)، و تمرین قدردانی برای خود داشته باشید و یک یا دو دقیقه قبل از خواب به روز خود فکر کنید و پنج موردی که بابت آنها سپاسگزار هستید را یادداشت کنید این نه تنها یک مهارت مقابله با خود گویی منفی، بلکه یک طرز فکر کلی است.
۴) از خودتان خارج شوید:
گاهی اوقات وقتی در یک چرخه فکری منفی گیر کردهاید، تغییر دیدگاهها میتواند مفید باشد. سعی کنید از خود بپرسید: “بهترین دوست من چه میگوید؟” یا “آیا با بهترین دوستم اینطور صحبت کنم؟” توسعه گفتار با خود که پایهای از عشق به خود و شفقت دارد، قدرتمند است و میتواند واقعاً با چرخه منفیگرایی مبارزه کند. همانطور که با یکی از عزیزان خود صحبت میکنید، با خود هم به صورت همدلی و تشویق صحبت کنید.
۵) صحبت کنید:
مواقعی وجود دارد که باید به سیستمهای پشتیبانی خود تکیه کنید تا از ذهن خود خارج شوید و منفیها را به چالش بکشید. صحبت کردن با یک فرد مورد علاقه یا یک درمانگر، میتواند به شما کمک کند.
۶) بر حال تمرکز کنید:
ذهن ابزاری است که نه تنها ممکن است با تفکر منفی مبارزه کند، بلکه باعث ایجاد حس آرامش میشود و به شما توانایی توقف و تمرکز مجدد را میدهد. هر جا که ذهنتان سرگردان باشد، این قدرت را دارید که آن را به این لحظه برگردانید و بر امید و زمان حال تمرکز کنید. تمرینهای تنفسی، زمینگیری و مراقبه همگی راههایی برای تمرکز بر زمان حال و رهایی از چنگال افکار منفی هستند. برای خلاص شدن از شر خودگوییهای منفی باید مثبتاندیش باشید و همیشه به زندگی و اتفاقات به مثبتترین شکل ممکن نگاه کنید.
اغلب توصیه میکنند برای حذف خودگویی منفی درونی آن را با خودگویی مثبت جایگزین کنیم. این هم مثل بسیاری از میانبرهای دیگر، آنقدر خوب است که باورکردنی نیست. عزت نفس سالم از تغییر رابطه ما با افکارمان ناشی میشود، نه از غلبه بر آنها با افکار مثبت.
تلاش برای وادار کردن خود یا دیگران به شاد بودن میتواند از نظر احساسی سمی باشد. اگر از رویکرد "فقط حالات مثبت" استفاده کنیم با مجموعهی جدیدی از چالشها روبرو میشویم. ما شروع به انکار یا به حداقل رساندن تجربیاتی میکنیم که باعث احساس گناه و شرم میشوند. شاید وقتی همه چیز خوب است از خودمان خوشمان بیاید. اما وقتی اینطور نباشد، ممکن است احساس شکست کنیم و خودمان را قضاوت کنیم که نمیتوانیم لبخند بزنیم و اوضاع را تحمل کنیم. هر قدر هم نیتمان خوب باشد، خودمان را برای شکست آماده میکنیم.
یک جایگزین عملیتر هم وجود دارد: وقتی درگیر خودگویی منفی میشویم، میتوانیم مکث کنیم و از خودمان بپرسیم: "اگر یکی از دوستان نزدیک این دیدگاه را با من در میان میگذاشت، چگونه به او پاسخ میدادم؟" ما به احتمال زیاد فارغ از این که او در شرایطی قرار دارد به آرامی و با همدردی با او صحبت میکنیم. ما اعتبار، آسایش، و یک دیدگاه سالم به او میدهیم. تصور کنید این کار را برای خودمان انجام دهیم. چه اتفاقی میافتد اگر به جای خشونت و انتقاد، با خودمان اینطور رفتار کنیم؟
همانطور که دورا کامو، میگوید: «اگر با خود مهربانتر باشیم، میتوانیم خودمان را همانطور که هستیم بپذیریم. و اگر خودمان را بپذیریم، میتوانیم خودمان را همانطور که هستیم دوست داشته باشیم». ما همچنین میتوانیم دیدگاه خود را در مورد خودگویی به کلی بازنگری کنیم. حقیقت این است که خودگویی نه خوب است نه بد. تنها زمانی مضر است که از روی عادت به ذهنیت منفی یا مثبتگرایی سمی برگردیم. این رویکرد باعث میشود که کمتر با خودگویی منفی مبارزه کنیم. در عوض، صدای انتقاد درونی خود را میشنویم، آن را تصدیق می کنیم، سپس آن را رها میکنیم.
- چگونه مراقبه میتواند به رفع خودگویی کمک کند؟
مراقبه (کلیک کنید)، خودگویی منفی را متوقف نمیکند. اما به ما کمک میکند بین افکار و گفتگوهایی که ما را به پایین میکشند، فضای بیشتری بگذاریم تا فرصت داشته باشیم کلمات مهربانانهتری انتخاب کنیم. در اینجا چند تکنیک سادهی مراقبه آمده است که به ما کمک می کند تا به یک دیدگاهی برسیم.
تصور کنید نور خورشید به صورت مایع در بدن جاری میشود. میتوانیم تابش خورشید را در کل بدنمان تجسم کنیم، یا میتوانیم تصور کنیم که هر قسمت از بدن را یکی یکی، از بالای سر تا انگشتان پا گرم میکند. انجام این کار باعث میشود که در آن محل احساس سبکی و راحتی داشته باشیم.
اگر (هنگامی که مراقبه میکنیم یا هر کار دیگری انجام میدهیم) حواسمان به خودگویی منفی پرت میشود، تکنیک مراقبهای توجه به ما کمک میکند تا آن را شناسایی کنیم. مکث میکنیم تا تشخیص دهیم: «اوه، دارم فکر می کنم. اوه، من زیاد با خودم مهربان نیستم». این عمل ساده به ما این حس را میدهد که با آن برخورد کردهایم و رها کردن حواس پرتی و بازگشت به هر کاری که انجام میدهیم را آسانتر میکند. وقتی دوباره حواسمان پرت شد (که خواهد شد) روند مکث کردن، توجه کردن و رها کردن را تکرار میکنیم.
وقتی که درگیر خودگوییهای منفی میشویم و دنبال راهی برای رهایی میگردیم، میتوانیم آسمان آبی را به خاطر بیاوریم. منظور ما این است: ما باید تصور کنیم که ذهن مانند آسمان آبی است. افکار و احساسات ما مانند ابرهای آسمان میآیند و میروند. اما مهم نیست که چقدر ابرهای تیره وارد میشوند، آسمان آبی همیشه هست.
مراقبه به ما میآموزد که با ذهن خود مهربان باشیم، چگونه کمتر قضاوت و انتقاد کنیم. زمانی که یاد بگیریم آن طرز فکر خشن را کنار بگذاریم، ذهن مهربانتری پیدا میکنیم. هرچه بیشتر مراقبه کنیم، جایگزینی عادت کهنهی منفیگرایی با عادت پذیرش راحتتر میشود.
پیشنهاد ما برای شما: دانشمندان معتقدند که مراقبه بهترین تمرین برای رشد شخصی و افزایش عملکرد خود میباشد. برای اینکه بتوانید خودتان را متحول کنید و پیشرفتهای هیجانی، فکری و حتی معنوی در خود مشاهده کنید، و در عین حال از تمام مزایای مراقبه نیز بهرمند شوید، توصیه ما به شما "دورهی 6 فاز مراقبه" اثر "ویشن لاکیانی" (کلیک کنید)، میباشد که توسط تیم رویالمایند ترجمه و تهیه شده و در اختیار شما قرار داده شده است.
- اثرات خودگوییهای منفی:
هر فرد گاهی اوقات از خود دلخور میشود. خودگویی منفی مداوم میتوانند اثرات زیادی داشته باشد که فراتر از افکار در سر شماست، که میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
کمالگرایی
یکی از اثرات خودگویی منفی، کمالگرایی است. برای مثال: «دیگر به اندازه کافی خوب یا عالی نیست. باید کامل باشی». این نیاز به کمال میتواند تأثیر قابل توجهی بر زندگی شما داشته باشد و باعث استرس اضافی شود.
تفکر محدود
هر چند وقت یکبار آن صدای کوچک در سرتان به شما می گوید که به اندازه کافی خوب نیستید یا نمی توانید این کار را انجام دهید؟ در نهایت، شما شروع به باور افکاری خواهید کرد که در ذهن شما ماندگار هستند.
علائم فیزیکی
افکاری که در سر شما وجود دارد می تواند منجر به تغییراتی در هورمون ها و بیوشیمی شما شود. این می تواند شروع به ایجاد علائم فیزیکی در شما کند. برخی از علائم فیزیکی که ممکن است تجربه کنید شامل مشکلات گوارشی است.
تاثیر بر روابط
خودگویی منفی میتواند بر روابط شما با دیگران تأثیر بگذارد. این افکار میتوانند شما را نیازمند یا ناامن جلوه دهند. علاوه بر این، این افکار میتوانند باعث شوند که خودتان را ببندید و ارتباط ضعیفی برقرار کنید. اگر بچه دارید، این میتواند بر روابط شما با آنها نیز تأثیر بگذارد. اگر فرزندتان ببیند که مدام از خودتان انتقاد میکنید، آن رفتار را نیز یاد می گیرد. بخشی از کمک به کودک با خودگویی منفی این است که یاد بگیرید چگونه به خودتان کمک کنید.
احساس افسردگی
خودگویی منفی میتواند باعث ایجاد احساس افسردگی شود. این احساسات میتواند حتی بیشتر خودگویی منفی را تشویق کند که یک دور باطل ایجاد میکند.
- سخن پایانی:
اغلب توصیه میکنند برای حذف خودگویی منفی درونی، آن را با خودگویی مثبت جایگزین کنیم. این هم مثل بسیاری از میانبرهای دیگر، آنقدر خوب است که باورکردنی نیست. عزت نفس سالم از تغییر رابطه ما با افکارمان ناشی میشود، نه از غلبه بر آنها با افکار مثبت.
تلاش برای وادار کردن خود یا دیگران به شاد بودن
میتواند از نظر احساسی سمی باشد.
اگر از رویکرد "فقط حالات مثبت" استفاده کنیم با مجموعهی جدیدی از چالشها روبرو میشویم. ما شروع به انکار یا به حداقل رساندن تجربیاتی میکنیم که باعث احساس گناه و شرم میشوند. شاید وقتی همه چیز خوب است از خودمان خوشمان بیاید. اما وقتی اینطور نباشد، ممکن است احساس شکست کنیم و خودمان را قضاوت کنیم که نمیتوانیم لبخند بزنیم و اوضاع را تحمل کنیم. هر قدر هم نیتمان خوب باشد، خودمان را برای شکست آماده میکنیم.
یک جایگزین عملیتر هم وجود دارد: وقتی درگیر خودگویی منفی میشویم، میتوانیم مکث کنیم و از خودمان بپرسیم: "اگر یکی از دوستان نزدیک این دیدگاه را با من در میان میگذاشت، چگونه به او پاسخ میدادم؟" ما به احتمال زیاد فارغ از این که او در شرایطی قرار دارد به آرامی و با همدردی با او صحبت میکنیم. ما اعتبار، آسایش، و یک دیدگاه سالم به او میدهیم. تصور کنید این کار را برای خودمان انجام دهیم. چه اتفاقی میافتد اگر به جای خشونت و انتقاد، با خودمان اینطور رفتار کنیم؟
همانطور که دورا کامو، میگوید: «اگر با خود مهربانتر باشیم، میتوانیم خودمان را همانطور که هستیم بپذیریم. و اگر خودمان را بپذیریم، میتوانیم خودمان را همانطور که هستیم دوست داشته باشیم». ما همچنین میتوانیم دیدگاه خود را در مورد خودگویی به کلی بازنگری کنیم. حقیقت این است که خودگویی نه خوب است نه بد. تنها زمانی مضر است که از روی عادت به ذهنیت منفی یا مثبتگرایی سمی برگردیم. این رویکرد باعث میشود که کمتر با خودگویی منفی مبارزه کنیم. در عوض، صدای انتقاد درونی خود را میشنویم، آن را تصدیق می کنیم، سپس آن را رها میکنیم.
از امروز تمرین کنید، با خود مهربانتر باشیم و خودمان را همانطور که هستیم بپذیریم. دوست داشتن خود، نتایج شگفتانگیزی در زندگی شخصیتان به دنبال دارد.
از تمرینهایی که برای دوست داشتن خود انجام دادهاید، بنویسید.
با به اشتراک گذاشتن نظراتتان سفیر مهربانی برای دیگران باشید.
برای ثبت نظرات خود، به پایین صفحه مراجعه فرمایید.
چگونه خودگویی منفی را متوقف کنیم؟
به نظر شما چه چیزی باعث خودگویی منفی میشود؟
چرا ما عادت داریم در مورد خودمان انتقادها و قضاوتهای بیرحمانه انجام میدهیم؟
آیا میتوان افکار منفی را متوقف کرد؟
- خودگویی منفی چیست؟
همه ما احتمالاً عبارت "بدترین منتقد خود بودن" را شنیدهایم. همچنین احتمالاً همهمان آن را تجربه کردهایم. حتی موفقترین و شادترین افراد با خودگویی منفی روبرو هستند، آن صدای انتقادی درونی که با پیامی از شک، ترس، سرزنش یا قضاوت همراه است.
اگر این اتفاق خیلی زیاد بیفتد، میتواند بر سلامت روان ما تأثیر منفی بگذارد. ما شروع میکنیم به باور آنچه به خود میگوییم، حتی اگر درست نباشد. این پچپچهای منفیِ مداوم میتواند آنقدر بر ما قدرت داشته باشد، که ممکن است از دنبال کردن اهدافمان یا تجربهی لحظات شادی در زندگی خودداری کنیم.
اولین قدم برای توقف خودگویی منفی این است که بدانیم نمیتوانیم جلوی افکارمان را بگیریم. غیر ممکن است. ذهن همیشه فکر میکند اما این امکان وجود دارد که ما نحوه صحبت با خودمان را تغییر دهیم. مراقبه میتواند به آموزش مجدد ذهن کمک کند، تا از باور فوری هر فکر منفی و هر احساس دشواری دست بردارد. با این دیدگاه جدید، میتوانیم خودگویی منفی را به خودگوییای که محبتآمیز و مهربانانه است تغییر دهیم، عزت نفس خود را بهبود ببخشیم و انرژی خود را برای انجام کارهایی که ما را خوشحال میکند استفاده کنیم، نه اینکه خود را عقب نگه داریم.
مراقبه یا مدیتیشن فعالیتی است که در آن از تکنیکهای خاصی مانند ذهنآگاهی برای آموزش و تربیت توجه و هشیاری استفاده میشود و ماحصل آن رسیدن به یک حالت ذهنی و عاطفی آرام و پایدار است. برای شروع میتوانید از دورهی پیشرفتهی "دانداپانی" (کلیک کنید)، که در سایت رویالمایند قرار دارد، استفاده کنید.
همانطور که گفتیم، همهی ما این صدای خودگویی منفی را در ذهن خود شنیدهایم. چیزی که به ما کمک میکند مشکلات را حل کنیم، تصمیم بگیریم، به نتیجه برسیم و باورها را محکم کنیم. این پچپچ ذهنی همان چیزی است که روانشناسان به آن خودگویی میگویند. خودگویی منفی در نحوهی تفکر و رفتار ما در مورد خود و دنیای اطرافمان مهم است. تحقیقات نشان میدهد که نحوهی صحبت کردن ما با خودمان، تأثیر قدرتمندی بر سلامت روحی و جسمی ما از جمله مدیریت استرس دارد.
به طور معمول، اگر برای خودمان ارزش زیادی قائل باشیم، با مهربانی و دلسوزانه با خود صحبت میکنیم. و اعمال ما آن را منعکس میکند. شاید فکر کنیم: «اوه، مچ خودم را در حال جویدن ناخنهایم گرفتم. من میخواهم این عادت را ترک کنم، اما ترک آن سخت است». خودگویی ما ممکن است پاسخ دهد: "مطمئناً من خرابکاری کردم، اما امشب مانیکور میکنم. این باعث میشود احساس بهتری نسبت به خودم داشته باشم».
اگر دائماً خودگویی منفی را تجربه کنیم، به سختی میتوانیم چیز دیگری بشنویم. در این شرایط ممکن است همین فکر را داشته باشیم: «اوه، مچ خودم را در حال جویدن ناخن گرفتم. من میخواهم این عادت را ترک کنم، اما ترک آن سخت است». اما این بار، خودگویی منفی ما ممکن است پاسخ دهد: «من خراب کردم. من هیچ کنترلی روی خودم ندارم. من شانس ندارم».
چه اتفاقی افتاد؟ ما به خودگوییمان باور داشتیم و تصور میکردیم که احساس ما در لحظه نشاندهندهی وضعیت موجود است، "من آن را احساس میکنم، پس باید درست باشد". در واقعیت، همیشه اینطور نیست. نیازی نیست افکار و احساسات ما خلقوخو یا رفتار ما را کنترل کنند.
برای اینکه ترس، استرس، اضطراب و آشوبِ درونی را از روتین روزمرهتان کنار بگذارید و بجای آنها وضعیت هیجانیتان را آزادانه انتخاب کنید و احساس خوشبختی، خلاقیت و آرامشتان را به حداکثر برسانید، "دکتر داسون چرچ" در "دورهی مغز عارف" (کلیک کنید)، سادهترین و سریعترین راه برای تحقق این انقلابِ درونی را در اختیار شما قرار میدهد تا آرامش و شادی برایتان مانند نفس کشیدن راحت و آسان شود.
- چه چیزی باعث خودگویی منفی میشود؟
اگر منفینگری و خودگویی منفیِ مداوم مضر است، چرا این کار را انجام میدهیم؟ پاسخ بقاء است. اجداد قدیمی ما در دنیایی تهدیدآمیز زندگی میکردند و اگر برای بدترین شرایط آماده میشدند، احتمال زنده ماندن آنها بیشتر بود. آنها برای این منظور غریزهای را ایجاد کردند که به تفکر منفی دامن میزد.
امروز، آن تهدیدها تا حد زیادی از بین رفتهاند، اما غریزهی آن باقی است. همهی ما با دیدگاه نیمهی خالی لیوان به دنیا میآییم. و هر چه بیشتر در خودگویی منفی افراط کنیم، سوگیری منفی ما قویتر میشود. مغز در واقع مسیرهای عصبی ما را به سمت تفکر منفی تقویت میکند. انتقادات و نظرات دیگران نیز از دوران کودکی بر ذهن تأثیر گذاشته است. همهی اینها باعث میشود که ذهن به راحتی دلایلی از خودش در بیاورد که خودارزشی ما را زیر سؤال ببرد و ما را پایین بکشد.
قبل از اینکه با "اوه نه!" یا "خب، معلوم شد به فنا رفتم!" واکنش نشان دهیم، یا برخی از خودگوییهای منفی دیگر، برای یک دقیقه در نظر بگیرید که این خبر آنقدر هم بد نیست. اگر این افکار بخشی از چیزی است که از ما یک انسان میسازد، ما تنها نیستیم. هر کسی را که ملاقات میکنیم و میبینیم و تحسین میکنیم با همان احساسات تردید یا ترس از شکست و سایر احساسات منفی روبرو شده است، که ممکن است ما روزانه با آنها روبرو شویم. پس ما تنها نیستیم. با آگاهی به این، میتوانیم شروع به مهر ورزیدن به خود کنیم و به خودمان استراحت کوتاهی بدهیم.
اگر میخواهید بدانید که چگونه باورها و عواطف شما واقیعت زندگیتان را خلق می کنند، پیشنهاد ما برای شما "دوره ماتریکس الهی" اثر "گرگ بریدن" (کلیک کنید)، میباشد. این دوره، شکافی که میان اسرار دنیای کوانتومی و تجربیات روزمرهی ما وجود دارد، پر میکند.
- نمونههایی از خودگویی منفی:
الگوهای رایجی وجود دارد که افراد در مورد تفکر منفی و خودگویی منفی دارند. انواع خودگویی منفی عبارتند از:
شخصیسازی:
شما خود را برای هر اتفاق بدی که بدون هیچ مدرکی رخ میدهد، سرزنش میکنید و خود را مقصر تمام اتفاقات بد میدانید. به عنوان مثال، یک دوست یا همکار خلقوخوی خوبی ندارد و امروز عصبی به نظر میرسد. شما بلافاصله به این فکر میکنید که خودتان کاری کردهاید، عصبانی است. خودگویی منفی که یک موقعیت را شخصیسازی میکند، ممکن است چیزی شبیه به این باشد: «دوباره به هم ریختهام و حالا دوستم از دست من عصبانی است و من باعث خلق بد او شدهام».
فاجعهساز:
ذهن شما همیشه به سمت بدترین سناریو میرود. برای مثال، اشتباه کوچکی در گزارش کاری مرتکب میشوید و به طور خودکار انتظار دارید که اخراج شوید، نتوانید اجارهتان را بپردازید و در نهایت در خیابان بمانید. خودگویی منفی که باعث فاجعه میشود، میتواند صدایی در سر شما باشد که میگوید: “من نمیتوانم هیچ کاری را درست انجام دهم و اکنون به دلیل آن بیخانمان و بیبضاعت خواهم بود”.
شما فقط روی موارد منفی تمرکز میکنید و هر مثبتی را در زندگی خود فیلتر میکنید. به عنوان مثال، شما یک روز عالی داشتید، جایی که بیشتر کارها درست پیش رفت، اما بعداً اغذیه فروشیها سفارش شما را اشتباه گرفتند، و شما به جای تمرکز روی همه چیزهای خوب روزتان، برای یک اتفاق کوچک و بیارزش اعصاب خود را خورد میکنید . یک مثال از خودگویی منفی در مورد فیلترینگ این است که به خودتان میگویید: «هیچ وقت هیچ اتفاق خوبی برای من نمیافتد. زندگی ناعادلانه است و هیچ کاری نمیتوانم در مورد آن انجام دهم”.
- چگونه میتوانم خودگویی منفی را متوقف کنم؟
1) از خودگویی منفی آگاه شوید:
آگاهی از الگوهای تفکر منفی و تأثیر آن بر خلقوخو و رفتار، اولین قدم است. در اینجا دو مثال برای شروع این کار وجود دارد:
مهلت انعکاس: زمانی را برای تأمل در افکار و صدای درونی خود اختصاص دهید. بایستید و به خود بگویید: فکر چیست؟ محرک آن چیست؟ چه احساسی دارم؟
ژورنالنویسی: ژورنالنویسی آزاد یا مجله فکری میتواند کمک کننده باشد. اساساً، هر تکنیکی که افکارتان را روی کاغذ بیاورید، میتواند آگاهی شما را از تفکر منفی بهبود بخشد و به شما کمک کند تا با خودتان هماهنگ شوید.
۲) خودگفتاری منفی را به چالش بکشید:
همانطور که در شناخت الگوهای تفکر منفی بهتر میشوید، میتوانید الگوهای جدید تفکر را هم توسعه دهید. بسیاری از اوقات، افکار منفی با باورهای غیرمنطقی مرتبط هستند. افکار منفی را به چالش بکشید. به جای اینکه «من هرگز این کار را درست انجام نمیدهم»، این فکر را با «من تمام تلاشم را انجام میدهم تا بهترین کار را انجام دهم» به چالش بکشید.
آموزش مجدد ذهن و تغییر دیدگاه
نیاز به زمان و تمرین دارد.
۳) خودگویی مثبت را تمرین کنید:
راههای زیادی برای تمرین خودگویی مثبت وجود دارد. یک راه این است که بر نعمتهای خود تمرکز کنید. هنگامی که خودگویی منفی شروع میشود، سعی کنید توجه خود را به نکات مثبت زندگی خود معطوف کنید، مهم نیست چقدر کوچک است. این یک راه ساده و در عین حال قدرتمند برای شکستن چرخه منفیگرایی است. یک دفتر خاطرات سپاسگزاری (کلیک کنید)، و تمرین قدردانی برای خود داشته باشید و یک یا دو دقیقه قبل از خواب به روز خود فکر کنید و پنج موردی که بابت آنها سپاسگزار هستید را یادداشت کنید این نه تنها یک مهارت مقابله با خود گویی منفی، بلکه یک طرز فکر کلی است.
۴) از خودتان خارج شوید:
گاهی اوقات وقتی در یک چرخه فکری منفی گیر کردهاید، تغییر دیدگاهها میتواند مفید باشد. سعی کنید از خود بپرسید: “بهترین دوست من چه میگوید؟” یا “آیا با بهترین دوستم اینطور صحبت کنم؟” توسعه گفتار با خود که پایهای از عشق به خود و شفقت دارد، قدرتمند است و میتواند واقعاً با چرخه منفیگرایی مبارزه کند. همانطور که با یکی از عزیزان خود صحبت میکنید، با خود هم به صورت همدلی و تشویق صحبت کنید.
۵) صحبت کنید:
مواقعی وجود دارد که باید به سیستمهای پشتیبانی خود تکیه کنید تا از ذهن خود خارج شوید و منفیها را به چالش بکشید. صحبت کردن با یک فرد مورد علاقه یا یک درمانگر، میتواند به شما کمک کند.
۶) بر حال تمرکز کنید:
ذهن ابزاری است که نه تنها ممکن است با تفکر منفی مبارزه کند، بلکه باعث ایجاد حس آرامش میشود و به شما توانایی توقف و تمرکز مجدد را میدهد. هر جا که ذهنتان سرگردان باشد، این قدرت را دارید که آن را به این لحظه برگردانید و بر امید و زمان حال تمرکز کنید. تمرینهای تنفسی، زمینگیری و مراقبه همگی راههایی برای تمرکز بر زمان حال و رهایی از چنگال افکار منفی هستند. برای خلاص شدن از شر خودگوییهای منفی باید مثبتاندیش باشید و همیشه به زندگی و اتفاقات به مثبتترین شکل ممکن نگاه کنید.
اغلب توصیه میکنند برای حذف خودگویی منفی درونی آن را با خودگویی مثبت جایگزین کنیم. این هم مثل بسیاری از میانبرهای دیگر، آنقدر خوب است که باورکردنی نیست. عزت نفس سالم از تغییر رابطه ما با افکارمان ناشی میشود، نه از غلبه بر آنها با افکار مثبت.
تلاش برای وادار کردن خود یا دیگران به شاد بودن میتواند از نظر احساسی سمی باشد. اگر از رویکرد "فقط حالات مثبت" استفاده کنیم با مجموعهی جدیدی از چالشها روبرو میشویم. ما شروع به انکار یا به حداقل رساندن تجربیاتی میکنیم که باعث احساس گناه و شرم میشوند. شاید وقتی همه چیز خوب است از خودمان خوشمان بیاید. اما وقتی اینطور نباشد، ممکن است احساس شکست کنیم و خودمان را قضاوت کنیم که نمیتوانیم لبخند بزنیم و اوضاع را تحمل کنیم. هر قدر هم نیتمان خوب باشد، خودمان را برای شکست آماده میکنیم.
یک جایگزین عملیتر هم وجود دارد: وقتی درگیر خودگویی منفی میشویم، میتوانیم مکث کنیم و از خودمان بپرسیم: "اگر یکی از دوستان نزدیک این دیدگاه را با من در میان میگذاشت، چگونه به او پاسخ میدادم؟" ما به احتمال زیاد فارغ از این که او در شرایطی قرار دارد به آرامی و با همدردی با او صحبت میکنیم. ما اعتبار، آسایش، و یک دیدگاه سالم به او میدهیم. تصور کنید این کار را برای خودمان انجام دهیم. چه اتفاقی میافتد اگر به جای خشونت و انتقاد، با خودمان اینطور رفتار کنیم؟
همانطور که دورا کامو، میگوید: «اگر با خود مهربانتر باشیم، میتوانیم خودمان را همانطور که هستیم بپذیریم. و اگر خودمان را بپذیریم، میتوانیم خودمان را همانطور که هستیم دوست داشته باشیم». ما همچنین میتوانیم دیدگاه خود را در مورد خودگویی به کلی بازنگری کنیم. حقیقت این است که خودگویی نه خوب است نه بد. تنها زمانی مضر است که از روی عادت به ذهنیت منفی یا مثبتگرایی سمی برگردیم. این رویکرد باعث میشود که کمتر با خودگویی منفی مبارزه کنیم. در عوض، صدای انتقاد درونی خود را میشنویم، آن را تصدیق می کنیم، سپس آن را رها میکنیم.
- چگونه مراقبه میتواند به رفع خودگویی کمک کند؟
مراقبه (کلیک کنید)، خودگویی منفی را متوقف نمیکند. اما به ما کمک میکند بین افکار و گفتگوهایی که ما را به پایین میکشند، فضای بیشتری بگذاریم تا فرصت داشته باشیم کلمات مهربانانهتری انتخاب کنیم. در اینجا چند تکنیک سادهی مراقبه آمده است که به ما کمک می کند تا به یک دیدگاهی برسیم.
تصور کنید نور خورشید به صورت مایع در بدن جاری میشود. میتوانیم تابش خورشید را در کل بدنمان تجسم کنیم، یا میتوانیم تصور کنیم که هر قسمت از بدن را یکی یکی، از بالای سر تا انگشتان پا گرم میکند. انجام این کار باعث میشود که در آن محل احساس سبکی و راحتی داشته باشیم.
اگر (هنگامی که مراقبه میکنیم یا هر کار دیگری انجام میدهیم) حواسمان به خودگویی منفی پرت میشود، تکنیک مراقبهای توجه به ما کمک میکند تا آن را شناسایی کنیم. مکث میکنیم تا تشخیص دهیم: «اوه، دارم فکر می کنم. اوه، من زیاد با خودم مهربان نیستم». این عمل ساده به ما این حس را میدهد که با آن برخورد کردهایم و رها کردن حواس پرتی و بازگشت به هر کاری که انجام میدهیم را آسانتر میکند. وقتی دوباره حواسمان پرت شد (که خواهد شد) روند مکث کردن، توجه کردن و رها کردن را تکرار میکنیم.
وقتی که درگیر خودگوییهای منفی میشویم و دنبال راهی برای رهایی میگردیم، میتوانیم آسمان آبی را به خاطر بیاوریم. منظور ما این است: ما باید تصور کنیم که ذهن مانند آسمان آبی است. افکار و احساسات ما مانند ابرهای آسمان میآیند و میروند. اما مهم نیست که چقدر ابرهای تیره وارد میشوند، آسمان آبی همیشه هست.
مراقبه به ما میآموزد که با ذهن خود مهربان باشیم، چگونه کمتر قضاوت و انتقاد کنیم. زمانی که یاد بگیریم آن طرز فکر خشن را کنار بگذاریم، ذهن مهربانتری پیدا میکنیم. هرچه بیشتر مراقبه کنیم، جایگزینی عادت کهنهی منفیگرایی با عادت پذیرش راحتتر میشود.
پیشنهاد ما برای شما: دانشمندان معتقدند که مراقبه بهترین تمرین برای رشد شخصی و افزایش عملکرد خود میباشد. برای اینکه بتوانید خودتان را متحول کنید و پیشرفتهای هیجانی، فکری و حتی معنوی در خود مشاهده کنید، و در عین حال از تمام مزایای مراقبه نیز بهرمند شوید، توصیه ما به شما "دورهی 6 فاز مراقبه" اثر "ویشن لاکیانی" (کلیک کنید)، میباشد که توسط تیم رویالمایند ترجمه و تهیه شده و در اختیار شما قرار داده شده است.
- اثرات خودگوییهای منفی:
هر فرد گاهی اوقات از خود دلخور میشود. خودگویی منفی مداوم میتوانند اثرات زیادی داشته باشد که فراتر از افکار در سر شماست، که میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
کمالگرایی
یکی از اثرات خودگویی منفی، کمالگرایی است. برای مثال: «دیگر به اندازه کافی خوب یا عالی نیست. باید کامل باشی». این نیاز به کمال میتواند تأثیر قابل توجهی بر زندگی شما داشته باشد و باعث استرس اضافی شود.
تفکر محدود
هر چند وقت یکبار آن صدای کوچک در سرتان به شما می گوید که به اندازه کافی خوب نیستید یا نمی توانید این کار را انجام دهید؟ در نهایت، شما شروع به باور افکاری خواهید کرد که در ذهن شما ماندگار هستند.
علائم فیزیکی
افکاری که در سر شما وجود دارد می تواند منجر به تغییراتی در هورمون ها و بیوشیمی شما شود. این می تواند شروع به ایجاد علائم فیزیکی در شما کند. برخی از علائم فیزیکی که ممکن است تجربه کنید شامل مشکلات گوارشی است.
تاثیر بر روابط
خودگویی منفی میتواند بر روابط شما با دیگران تأثیر بگذارد. این افکار میتوانند شما را نیازمند یا ناامن جلوه دهند. علاوه بر این، این افکار میتوانند باعث شوند که خودتان را ببندید و ارتباط ضعیفی برقرار کنید. اگر بچه دارید، این میتواند بر روابط شما با آنها نیز تأثیر بگذارد. اگر فرزندتان ببیند که مدام از خودتان انتقاد میکنید، آن رفتار را نیز یاد می گیرد. بخشی از کمک به کودک با خودگویی منفی این است که یاد بگیرید چگونه به خودتان کمک کنید.
احساس افسردگی
خودگویی منفی میتواند باعث ایجاد احساس افسردگی شود. این احساسات میتواند حتی بیشتر خودگویی منفی را تشویق کند که یک دور باطل ایجاد میکند.
- سخن پایانی:
اغلب توصیه میکنند برای حذف خودگویی منفی درونی، آن را با خودگویی مثبت جایگزین کنیم. این هم مثل بسیاری از میانبرهای دیگر، آنقدر خوب است که باورکردنی نیست. عزت نفس سالم از تغییر رابطه ما با افکارمان ناشی میشود، نه از غلبه بر آنها با افکار مثبت.
تلاش برای وادار کردن خود یا دیگران به شاد بودن
میتواند از نظر احساسی سمی باشد.
اگر از رویکرد "فقط حالات مثبت" استفاده کنیم با مجموعهی جدیدی از چالشها روبرو میشویم. ما شروع به انکار یا به حداقل رساندن تجربیاتی میکنیم که باعث احساس گناه و شرم میشوند. شاید وقتی همه چیز خوب است از خودمان خوشمان بیاید. اما وقتی اینطور نباشد، ممکن است احساس شکست کنیم و خودمان را قضاوت کنیم که نمیتوانیم لبخند بزنیم و اوضاع را تحمل کنیم. هر قدر هم نیتمان خوب باشد، خودمان را برای شکست آماده میکنیم.
یک جایگزین عملیتر هم وجود دارد: وقتی درگیر خودگویی منفی میشویم، میتوانیم مکث کنیم و از خودمان بپرسیم: "اگر یکی از دوستان نزدیک این دیدگاه را با من در میان میگذاشت، چگونه به او پاسخ میدادم؟" ما به احتمال زیاد فارغ از این که او در شرایطی قرار دارد به آرامی و با همدردی با او صحبت میکنیم. ما اعتبار، آسایش، و یک دیدگاه سالم به او میدهیم. تصور کنید این کار را برای خودمان انجام دهیم. چه اتفاقی میافتد اگر به جای خشونت و انتقاد، با خودمان اینطور رفتار کنیم؟
همانطور که دورا کامو، میگوید: «اگر با خود مهربانتر باشیم، میتوانیم خودمان را همانطور که هستیم بپذیریم. و اگر خودمان را بپذیریم، میتوانیم خودمان را همانطور که هستیم دوست داشته باشیم». ما همچنین میتوانیم دیدگاه خود را در مورد خودگویی به کلی بازنگری کنیم. حقیقت این است که خودگویی نه خوب است نه بد. تنها زمانی مضر است که از روی عادت به ذهنیت منفی یا مثبتگرایی سمی برگردیم. این رویکرد باعث میشود که کمتر با خودگویی منفی مبارزه کنیم. در عوض، صدای انتقاد درونی خود را میشنویم، آن را تصدیق می کنیم، سپس آن را رها میکنیم.
از امروز تمرین کنید، با خود مهربانتر باشیم و خودمان را همانطور که هستیم بپذیریم. دوست داشتن خود، نتایج شگفتانگیزی در زندگی شخصیتان به دنبال دارد.
از تمرینهایی که برای دوست داشتن خود انجام دادهاید، بنویسید.
با به اشتراک گذاشتن نظراتتان سفیر مهربانی برای دیگران باشید.
برای ثبت نظرات خود، به پایین صفحه مراجعه فرمایید.