زمان مطالعه :15 دقیقه
چکیده این مطلب : بیشتر ما ترجیح میدهیم باهوش باشیم. در نظر ما افراد باهوش موفقتر عمل میکنند و به نتایج بهتری میرسند. اما مفهوم هوش انسانی بسیار پیچیده است و تشخیص باهوش بودن افراد سخت است. در سالهای اخیر با پدیدار شدن کلمات تازهتری مانند IQ و EQ این پیچیدگی بیشتر هم شده است. حالا وقتی از هوش صحبت میکنیم، از جنبههای مختلف فکر کردن حرف میزنیم. البته هر چقدر مفهوم هوش گستردهتر و پیچیدهتر شود، سنجش آن هم با چالشهای بیشتری روبهرو خواهد بود. در این مقاله قصد داریم شما را با تفاوت IQ و EQ آشنا کنیم و ببینیم هرکدام از اینها دقیقاً چه معنی دارند.
تفاوت IQ و EQ چیست؟
آیا میدانید مفهوم هوش چیست؟
در مورد هوش هیجانی و هوش شناختی، اطلاعاتی دارید؟
به نظرتان میتوان این دو نوع هوش را افزایش داد؟
بیشتر ما ترجیح میدهیم باهوش باشیم. در نظر ما افراد باهوش موفقتر عمل میکنند و به نتایج بهتری میرسند. اما مفهوم هوش انسانی بسیار پیچیده است و تشخیص باهوش بودن افراد سخت است. در سالهای اخیر با پدیدار شدن کلمات تازهتری مانند IQ و EQ این پیچیدگی بیشتر هم شده است. حالا وقتی از هوش صحبت میکنیم، از جنبههای مختلف فکر کردن حرف میزنیم. البته هر چقدر مفهوم هوش گستردهتر و پیچیدهتر شود، سنجش آن هم با چالشهای بیشتری روبهرو خواهد بود. در این مقاله قصد داریم شما را با تفاوت IQ و EQ آشنا کنیم و ببینیم هرکدام از اینها دقیقاً چه معنی دارند.
در اوایل قرن بیستم، یک ابزار رسمی برای اندازهگیری میزان هوش افراد تولید شد که همان تست آیکیو یا بهرهی هوشی است. اما در سال های اخیر یک نظریه جدید ارائه شده است که بر ایکیو یا هوش احساسی (هیجانی) افراد تمرکز میکند. بحثهای بسیار زیادی حول رابطه، شباهتها و تفاوت EQ و IQ وجود دارد و اگر ما واقعاً میخواهیم بدانیم که چه چیزی زندگی ما را پیش می برد، باید این دو مفهوم را بهتر بشناسیم.
بگذارید قبل از آنکه به سراغ تفاوت IQ و EQ برویم، تعریف دقیقی از آنها داشته باشیم. IQ مخفف کلمه Intelligence Quantity به معنای بهره هوشی است. ممکن است شما تا امروز از این کلمه زیاد استفاده کرده باشید، اما آیا واقعاً میدانید ضریب هوشی چیست؟ روانشناسان بهره هوشی افراد را با انجام آزمایشهایی میسنجند. در این آزمایشها توانایی ذهنی افراد برای استدلال سنجیده میشود. سپس سن ذهنی افراد بر سن واقعی آنها تقسیم شده و در عدد صد ضرب میشود. عدد حاصل به عنوان بهره هوشی افراد در نظر گرفته میشود؛ بنابراین بهره هوشی بین ۹۰ تا ۱۱۰ معمولی در نظر گرفته میشود.
حدود سی سال پیش محققان به این نتیجه رسیدند که IQ تمام جنبههای هوشی یک فرد را در بر نمیگیرد. در این زمان مفهوم تازهای با نام EQ شکل گرفت. EQ مخفف کلمه emotional quotient به معنای هوش عاطفی یا هوش هیجانی است. هوش هیجانی بر جنبههای غیر شناختی هوش مانند عوامل عاطفی و اجتماعی تأکید دارد.
پیشنهاد ما برای شما: اکهارت تل به عنوان یکی از الهامبخشترین رهبران معنوی دنیای امروز شناخته میشود. "اکهارت تل" در "دوره آفرینش رؤیاها" (کلیک کنید)، به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه میتوان با تغییر حالت آگاهی، شرایط بیرونی را تغییر داد. یاد میگیرید که چطور از اعماق وجودتان و با قدرتی نشأت گرفته از هوش خلاق کائنات، اهداف و خواستههایتان را خلق کنید.
طبق گفته گروه روانشناسی دانشگاه نیو همشایر ، هوش هیجانی “توانایی استدلال معتبر درباره احساسات و استفاده از احساسات برای تقویت فکر” است. EQ به توانایی فرد در درک ، کنترل ، ارزیابی و ابراز احساسات اشاره دارد. افراد با EQ بالا میتوانند احساسات را مدیریت کنند، از احساسات خود برای تسهیل تفکر، درک معانی احساسی و درک دقیق احساسات دیگران استفاده کنند. EQ تا حدودی توسط نحوه ارتباط فرد با دیگران و حفظ کنترل عاطفی تعیین می شود.
ضریب هوشی مستقیماً به کارهای فکری مانند توانایی یادگیری و همچنین درک و کاربرد اطلاعات در مجموعه مهارت ها مربوط می شود. ضریب هوشی استدلال منطقی، درک کلمات و مهارتهای ریاضی را پوشش میدهد.
برای اندازیگیری IQ انواع مختلفی از تستهای هوش وجود دارد که ممکن است شامل یک سری آزمونهای مربوط به حافظه، مهارتهای استدلال، تواناییهای ریاضی و سرعت پردازش اطلاعات باشند. نمرات ضریب هوشی گاهی در موقعیتهای تحصیلی (در آزمون ورودی دانشگاه و دانشگاه)، انتخاب کارمندان یک سازمان و شناسایی توانایی و عدم تواناییهای ذهنی استفاده میشود.
تستهای متعددی برای اندازهگیری EQ وجود دارد که در آنها صفات مختلف و تمایلات رفتاری انسانها به آزمایش گذاشته میشود و با تمرکز روی توانایی افراد در پردازش اطلاعات عاطفی و استفاده از آنها برای سازگاری با شرایط و محیط اجتماعی به اندازهگیری هوش هیجانی میپردازند.
بهره هوشی و بهره احساسی دو روی یک سکه هستند. پیش از این، مردم بر اهمیت ضریب هوشی به عنوان معیار اولیه کارایی و اثربخشی افراد تأکید میکردند. اما با افزایش آگاهی در حوزههای مختلف علمی، امروز معیارهای مهمتری برای صلاحیت افراد در موقعیتهای مختلف در نظر گرفته میشود.
بهره هوشی شما میتواند به شما در حل مسائل پیچیده و تفکر انتقادی و خلاقانه برای ارائه ایدههای جدید کمک کند، و ابزارهای مورد نیاز برای مقابله با چالشها و مشکلات را در اختیار شما قرار دهد. در همین حال، ضریب عاطفی شما به شما کمک میکند تا با همکارانتان همدلی کنید و با افزایش خودآگاهی به شما توانایی شناخت نقاط ضعف و قوتتان را میدهد.
EQ اغلب به رهبران و افراد با قابلیت های اجرایی بالا نسبت داده میشود که به دیگران انگیزه میدهند. با وجود تمام تفاوتها، بهترین چیز تعادل بین این دو است. در محیط کار، تفکر انتقادی و همدلی دو ویژگی مهم برای یک فرد است و نمیتوان گفت کدامیک اهمیت بیشتری دارد. ایجاد تعادل بین EQ و IQ چیزی است که برای درک خود و دیگران و موفقیت در زندگی به آن نیاز دارید. شما میتوانید با تمرکز و حوصله روی هر دوی این ویژگیها کار کنید و برخلاف اعتقاد عدهای، EQ و IQ میتوانند در طول زمان توسعه یابند.
هوش هیجانی یا ضریب عاطفی (EQ) به عنوان توانایی فرد در شناسایی، ارزیابی، کنترل و بیان احساسات تعریف می شود. افراد با EQ بالا معمولاً به دلیل توانایی درک ، همدلی و ارتباط با افراد اطراف، رهبران و بازیکنان تیم بزرگی میشوند. ضریب هوشی یا IQ نمرهای برای ارزیابی هوش فرد با استفاده از آزمونهای استانداردی که طراحی شده است، میباشد.
افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، دارای مهارت خودآگاهی بالایی بوده و از احساسات و حالات خود و دیگران آگاهی مناسبی داشته و برخوردها و رفتارهای خود را بر این اساس تنظیم می نمایند. از این رو در روابط اجتماعی، هوش هیجانی که لازمه موفقیت در کسبوکار و محیطهای کاری است، بشدت به کمک افراد میآید.
ضریب هوشی برای تعیین تواناییهای تحصیلی و شناسایی افراد با هوش خارج از برنامه یا چالشهای ذهنی استفاده میشود. EQ شاخص بهتری برای موفقیت در محل کار است و برای شناسایی رهبران، بازیکنان تیم خوب و افرادی که بهترین کار را دارند به کار میرود.
پیشنهاد ما برای شما: دانشمندان معتقدند که مراقبه بهترین تمرین برای رشد شخصی و افزایش عملکرد خود میباشد. برای اینکه بتوانید خودتان را متحول کنید و پیشرفتهای هیجانی، فکری و حتی معنوی در خود مشاهده کنید، و در عین حال از تمام مزایای مراقبه نیز بهرمند شوید، توصیه ما به شما "دورهی 6 فاز مراقبه" اثر "ویشن لاکیانی" (کلیک کنید)، میباشد که توسط مجموعهی رویالمایند ترجمه و تهیه شده و در اختیار شما قرار داده شده است.
پاسخ به این سؤال کمی پیچیده و چالشبرانگیز است. در حقیقت در این مورد بحثهای بسیاری بین دانشمندان وجود دارد. در واقع در نظر برخی دانشمندان، روش دقیقی وجود ندارد که به ما نشان دهد هوش ما بعد از مداخلات بیرونی واقعاً افزایش پیدا کرده یا نه. اما از طرف دیگر برخی دانشمندان معتقدند راههایی برای افزایش هوش وجود دارد. حداقل میتوان گفت راههای برای افزایش نمره هوش در تستهای رایج وجود دارد.
اگر فکر کنیم راهی برای افزایش هوش وجود دارد، به دیگر تفاوت IQ و EQ خواهیم رسید. امروزه بسیاری از افراد معتقد هستند که میتوانیم EQ را از سنین پایین با تشویق ویژگیهایی مانند تقسیم کردن وسایل، فکر کردن به دیگران، قرار دادن خود به جای دیگران و همکاری، به بهترین وجه به کودکان آموزش دهیم. این روزها اسباببازیها و بازیهایی برای افزایش هوش هیجانی وجود دارد و کودکانی که در محیطهای اجتماعی خوب عمل نمیکنند، پس از شرکت در کلاسهای آموزشی به طور قابلتوجهی بهتر عمل میکنند. EQ بزرگسالان را نیز میتوان تا حد محدودتری افزایش داد.
اما به نظر میرسد IQ بیشتر یک ساختار ژنتیکی است. هرچند راههای مختلفی وجود دارد که از طریق تمرینهای مربوط به تغذیه و توانایی ذهنی مانند پازل و تکنیکهای حل مسئله، میتوان از ضریب هوشی یک فرد را به بالاترین میزانی که پتانسیل آن را دارد نزدیک کرد.
این احتمالاً بحثبرانگیزترین سؤال درباره این دو نوع هوش است و اینجاست که تفاوت IQ و EQ بیش از پیش اهمیت پیدا میکند. اما شاید قبل از آن بپرسید، آیا ضریب هوشی مهم است؟ میتوان بدون شک گفت که هر دو نوع این هوشها به طور چشمگیری بر کیفیت زندگی و دستاوردهای ما مؤثر هستند. در نتیجه درک و توسعه هر دو نوع هوش گزینه بسیار خوبی برای افزایش شانس موفقیت ما در تمام زمینههای زندگی است.
کسانی که به IQ بیشتر بها میدهند، میگویند تا امروز به EQ بیش از حد لازم بها داده شده است. چراکه به طور معمول تأثیر IQ در به دست آوردن مشاغل مختلف بیشتر است. در نقطه مقابل طرفدارهای EQ میگویند، ضریب هوشی بالا به شما کمک میکند از مدرسه عبور کنید، درحالیکه EQ بالا شما به شما کمک میکند از زندگی عبور کنید.
از نظر تاریخی، نمرات بالاتر در آزمونهای IQ با عملکرد تحصیلی بهتر، حقوق بالاتر و عملکرد شغلی بهتر مرتبط بودهاند. با این حال، مطالعات جدیدتر این نتایج را تا حدی زیر سؤال بردهاند. طبق تحقیقات جدید هوش عاطفی با موفقیت شغلی و روابط رضایتبخشتر مرتبط است. همچنین شواهدی وجود دارد که هوش هیجانی بیشتر ممکن است به شما در مدیریت استرس کمک کند.
برای اینکه ترس، استرس، اضطراب و آشوبِ درونی را از روتین روزمرهتان کنار بگذارید و بجای آنها وضعیت هیجانیتان را آزادانه انتخاب کنید و احساس خوشبختی، خلاقیت و آرامشتان را به حداکثر برسانید، "دکتر داسون چرچ" در "دورهی مغز عارف" (کلیک کنید)، سادهترین و سریعترین راه برای تحقق این انقلابِ درونی را در اختیار شما قرار میدهد تا آرامش و شادی برایتان مانند نفس کشیدن راحت و آسان شود.
پژوهشهای محققین و روانشناسان نشان داده که حدود 10 تا نهایتاً 25 درصد کارایی و عملکرد اشخاص مختلف به ضریب هوشی آنان بستگی دارد. این در حالی است که همین تحقیقات نشان داده که بیش از 75 درصد میزان کارایی افراد به هوش هیجانی وابسته است. احساساتی مانند اضطراب، استرس و عدم کنترل روی رفتارهای فردی، مدیریت و کنترل خود در یک جمع در شرایط مختلف اجتماعی و شغلی به هوش هیجانی وابسته است.
به همین علت اکثر مدیران موفق دارای هوش هیجانی بالاتری هستند. شرکت های بزرگ و معتبر برای جذب پرسنل خود معمولاً سعی میکنند افرادی را برگزینند که هوش هیجانی بالاتری داشته باشند. همچنین چون هوش هیجانی به صورت اکتسابی قابل ارتقاء است اکثر این کسبوکارهای بزرگ سعی می کنند دوره های آموزشی برای بالا بردن هوش هیجانی کارکنان خود به طور مستمر برگزار کنند.
برای کسبوکارها داشتن افرادی با هوش هیجانی بالاتر بسیار کاربردی است. زیرا افرادی که هوش هیجانی بالاتری دارند مسئولیتپذیری بالایی دارند و روحیه کار تیمی را دارا هستند، توانایی زیادی در برقراری ارتباط با سایرین دارند، توانایی مدیریت احساسات بالایی دارند، دارای اعتماد به نفس بیشتری هستند، صداقت و راستگویی و پذیرش مسئولیت کارها از ویژگی های آنان است، در محیطهای کسبوکار دارای عملکرد بهتری هستند و همچنین به علت داشتن توانایی زیاد در شناخت عواطف دیگران رفتارهای بسیار مناسبی دارند و به همین علت بیشتر به دل دیگران مینشینند.
حس همدلی از ویژگی های بارز این افراد است که به آنان کمک می کند، منافع گروهی را بر منافع شخصی ترجیح داده و به همین علت در کارهای تیمی به سرعت جذب میشوند و هر کسی ترجیح میدهد تجربه همکاری با آنان را داشته باشد. هوش هیجانی، مهارتهایی چون خویشتنداری، خود آگاهی، انگیزش و همدلی را در افراد بالا میبرد که دقیقاً برای موفقیت در کسبوکار بسیار لازم و ضروری به حساب میآید، که یک به یک توضیح داده خواهند شد.
افرادی که دارای این قابلیت هستند قطعاً می توانند به عنوان مؤسسان و مدیران کسبوکار به موفقیتهای شایانی دست یابند. اکثر مدیران استارت آپهای موفق و کسبوکارهای بزرگ سراسر دنیا افرادی با چنین خصوصیاتی هستند که توانستهاند بر اساس آن ها پله های موفقیت را طی کنند.
افرادی که دارای هوش هیجانی بالایی هستند در برابر رفتار دیگران و شرایط پیش آمده می توانند واکنش های کنترل شده داشته باشند که در اثر توانایی کنترل احساسات خود و خویشتن داری است. این افراد به جای اینکه در درگیری و چالش با دیگران باشند، سعی می کنند که با پذیرش مسئولیت کارهای خود از خود انعطاف مناسبی نشان دهند. عکسالعمل چنین افرادی در شرایط چالشبرانگیز، خویشتنداری بوده و آنها از خود انعطاف زیادی نشان میدهند.
یکی دیگر از روشهای شناخت و آگاهی از احساسات خود، پایه و اساس کنترل احساسات است که به افراد توان میدهد، رفتاری مناسب در اجتماع ارائه داده و بتوانند به ویژه در زمینههای شغلی به موفقیت برسند. فردی که بتواند بر احساسات خود کنترل داشته باشد، میتواند اعتماد به نفس بالاتری (کلیک کنید)، به دست آورده و عملکرد بهتری نیز در کارها داشته باشد و در موارد لازم بتواند بدون ترس، در هنگام تصمیمگیریهای مهم مشورت و پیشنهادات کارآمدی را ارائه دهد که برای کسبوکار بسیار لازم میباشد.
حس همدلی در یک سازمان، کسبوکار و یا یک گروه کاری میتواند بسیار بسیار حیاتی باشد. در حقیقت کسی که حس همدلی بالایی در وجود خود دارد احساسات دیگران را به خوبی درک کرده و با داشتن درک و شناخت خوب از شرایط آنان رفتار خود با آنها را تنظیم میکند. بسیار مهم است که انسانها با درک شرایط طرف مقابل خود، خود را جای وی قرار دهند و طوری با وی رفتار کنند که باعث رنجش وی نشده و تا حد ممکن برای شرایط وی نیز راه حلی پیدا کنند. در واقع افرادی که حس همدلی دارند میتوانند به خوبی با دیگران به صحبت پرداخته و به مسائل آنان توجه جدی نمایند و سعی در این داشته باشند که برای مشکلات آنان راه حل مناسبی را بیابند.
افرادی که دارای هوش هیجانی هستند به طور معمول دائماً برای رسیدن به اهداف خود دارای انگیزه هستند (کلیک کنید)، و به قول معروف هیچ مانعی جلودار آنان نمیباشد. در حقیقت اگر به زندگی مدیران کسبوکارها و مؤسسان استارتآپها نگاهی بیندازیم میبینیم که این افراد دارای انگیزه فراوانی در زندگی هستند. از طرف دیگر اکثر افراد بیانگیزه معمولاً در زندگی به هیچ موفقیت خاص و قابل توجهی نمیرسند.
همچنین این افراد دارای حس کنجکاوی مناسبی هم هستند. یک فرد کنجکاو معمولاً به دنبال پیشرفت است و احتمال بسیار زیادی وجود دارد که یک اتفاق بزرگ برای او در زندگی رخ دهد. به طور معمول مخترعین و مؤسسان کسبوکارها و استارتآپها دارای این ویژگی هستند. وقتی شما فردی کنجکاو باشید به شدت مشتاق خواهید بود که به اهدافی دست پیدا کنید و در حقیقت به همین علت فردی هدفمند خواهید شد و زندگی شما از حالت باری به هر جهت در میآید.
وقتی این چنین مشتاق رسیدن به موفقیت باشید، به دنبال این میروید که بهترین ورژن از خود را ارایه دهید و همین موضوع باعث پیشرفت شما در همه عرصهها و زمینهها میشود و گیرندههای ذهن شما به سمت چیزهایی حساس میشوند که مشتاق آنها هستید و میخواهید در آن زمینهها رشد کنید و یاد بگیرید. این ذهنیت یادگیری به دیگر جنبههای زندگیتان نیز اثر خواهد گذاشت و نقش گسترده هوش عاطفی بالا را با تمام وجود لمس خواهید کرد. در حقیقت افرادی که دارای هوش عاطفی بالا هستند، معمولاً از کنجکاوترین انسانها به شمار میروند که نتیجه آن رسیدن به موفقیت است.
(برای خلق و دستیابی به اهداف و خواستههایتان، "متود سیلوا" از "ویشن لاکیانی" (کلیک کنید)، که توسط تیم رویالمایند ترجمه و تهیه شده است، را به شما پیشنهاد میکنیم. متود سیلوا به شما کمک می کند رسالت و اهدافتان را در زندگی کشف کنید. متوجه دلیل و هدف حقیقی حضورتان در این سیاره میشوید و در مسیری قدم بر میدارید که هر ثانیه، هر روز و هر لحظه شما را به این هدف نزدیکتر میکند. پس این اثر فوقالعاده را از دست ندهید).
برای تقویت هوش هیجانی راهکارهای بسیار ساده و هیجانانگیزی وجود دارد که شما میتوانید با به کارگیری آنها احساسات خود و دیگران را بهتر شناخته و مدیریت کنید و در مقابل رفتارهای دیگران، عکسالعملهای بالغانهتر و حرفهایتری از خود نشان دهید.
با دقت به رفتارهای دیگران و عکسالعملهای خود نگاه کنید: هر چه در رفتار و کردار خود و دیگران دقیق تر شوید، شناخت بیشتری پیدا میکنید و کمتر اشتباه خواهید کرد. اعتماد به نفس شما بیشتر میشود و ساده تر میتوانید در موقعیتهای مختلف خود را کنترل کنید.
عوامل تحریک کننده احساسات خود را بشناسید: موارد مختلفی وجود دارند که احساسات مختلف (نفرت، حسادت، شادی، غم و …) ما را تحریک میکنند. حتما این موارد را به طور دقیق بشناسید و سعی کنید کمتر خود را در معرض آنها قرار دهید. اما گاهی اوقات ما نمیتوانیم موقعیتی که میخواهیم در آن حضور داشته باشیم را انتخاب کنیم. ممکن است شما ناخواسته در موقعیتی قرار بگیرید که باعث عصبانیت شما شود. در این مواقع باید بتوانید با استفاده از تکنیکهای مختلف (تکنیکهای هر فردی منحصر به فرد خود اوست)، احساسات خود را مدیریت کنید. اگر تا به حال تکنیک منحصر به فرد خود را پیدا نکرده اید، حتما آزمون و خطا کنید و انقدر آن را تکرار کنید تا بتوانید راهی که باعث آرامش شما در موقعیتهای خود میشود را بیابید.
زبان بدن: زبان بدن در هوش هیجانی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. حتماً زبان بدن (کلیک کنید) خود را تقویت کنید و همینطور سعی کنید با تمرین متوجه شوید که زبان بدن افراد در حالات مختلف چه احساسی را نشان میدهد؟ این کار به شما در افزایش هوش هیجانی کمک بسیاری خواهد کرد.
خوب گوش کنید، خوب ببینید و خوب تحلیل کنید: برای اینکه بتوانیم یک حرف و عکسالعمل درست نشان دهیم، باید ابتدا به درستی متوجه شویم که طرف مقابل از ما چه میخواهد. برای درست متوجه شدن باید ابتدا خوب سخنان طرف مقابل را بشنویم و بفهمیم که به قول معروف قضیه از چه قرار است. پس سعی کنید که مهارت خوب شنیدن، دیدن و تحلیل کردن را در خود تقویت کنید.
دایره ارتباطی خود را گسترش دهید: با افراد مختلف از فرهنگها و موقعیتهای مختلف، ارتباط برقرار کنید. هر چه با افراد بیشتری در ارتباط باشید، تجربه و مهارت شما در شناخت احساسات دیگران افزایش مییابد.
وقتی از شما انتقادی میشود، آن را بپذیرید: همیشه یک سری از اخلاق و رفتارهای ما وجود دارد که خودمان متوجه اشتباه بودن آن نمیشویم. بنابراین نیاز داریم تا از زبان دیگران بشنویم و بتوانیم آن را اصلاح کنیم. انتقادپذیر بودن را تمرین کنید تا هر روز بیشتر از روز قبل رشد کنید.
سفر کنید: سفر کردن یکی از زیباترین و هیجانانگیزترین روشهای تقویت هوش هیجانی است. سفر کردن به اندازه چند سال زندگی به ما تجربه و اطلاعات جدید میدهد. شما در سفر با مکانها، موقعیتها و افراد متفاوتی آشنا میشوید که همین مسئله یک روش عالی برای درک و شناخت احساسات دیگران است.
سخن پایانی:
هوش فاکتورهای بسیاری دارد. برخی از جنبههای آن را توانایی استدلال در ارتباط هستند و برخی جنبههای آن به توانایی درک هیجانها و احساسات مرتبط هستند. تفاوت IQ و EQ در این است که هرکدام از آنها نوع خاصی از هوش را اندازه میگیرند. تستهای IQ بیشتر تواناییهای استدلال و حل مسئله را میسنجند و آزمونهای EQ بیشتر تواناییهای تشخیص و درک هیجانات را اندازه میگیرند. طبق برخی تحقیقات هرکدام از انواع این هوشها این قابلیت را دارند که در طول زندگی ما بهبود پیدا کنند. پس بهبود آنها میتواند در زندگی شغلی، روابط و به طور کل کیفیت زندگی ما مؤثر باشد.
خوشحال میشویم دیدگاههای خود را با ما و دیگران به اشتراک بگذارید.
اگر روش دیگری برای تقویت هوش هیجانی به ذهنتان میرسد، برایمان بنویسید.
برای ثبت نظرات خود، به پایین صفحه مراجعه فرمایید.
تفاوت IQ و EQ چیست؟
آیا میدانید مفهوم هوش چیست؟
در مورد هوش هیجانی و هوش شناختی، اطلاعاتی دارید؟
به نظرتان میتوان این دو نوع هوش را افزایش داد؟
بیشتر ما ترجیح میدهیم باهوش باشیم. در نظر ما افراد باهوش موفقتر عمل میکنند و به نتایج بهتری میرسند. اما مفهوم هوش انسانی بسیار پیچیده است و تشخیص باهوش بودن افراد سخت است. در سالهای اخیر با پدیدار شدن کلمات تازهتری مانند IQ و EQ این پیچیدگی بیشتر هم شده است. حالا وقتی از هوش صحبت میکنیم، از جنبههای مختلف فکر کردن حرف میزنیم. البته هر چقدر مفهوم هوش گستردهتر و پیچیدهتر شود، سنجش آن هم با چالشهای بیشتری روبهرو خواهد بود. در این مقاله قصد داریم شما را با تفاوت IQ و EQ آشنا کنیم و ببینیم هرکدام از اینها دقیقاً چه معنی دارند.
در اوایل قرن بیستم، یک ابزار رسمی برای اندازهگیری میزان هوش افراد تولید شد که همان تست آیکیو یا بهرهی هوشی است. اما در سال های اخیر یک نظریه جدید ارائه شده است که بر ایکیو یا هوش احساسی (هیجانی) افراد تمرکز میکند. بحثهای بسیار زیادی حول رابطه، شباهتها و تفاوت EQ و IQ وجود دارد و اگر ما واقعاً میخواهیم بدانیم که چه چیزی زندگی ما را پیش می برد، باید این دو مفهوم را بهتر بشناسیم.
بگذارید قبل از آنکه به سراغ تفاوت IQ و EQ برویم، تعریف دقیقی از آنها داشته باشیم. IQ مخفف کلمه Intelligence Quantity به معنای بهره هوشی است. ممکن است شما تا امروز از این کلمه زیاد استفاده کرده باشید، اما آیا واقعاً میدانید ضریب هوشی چیست؟ روانشناسان بهره هوشی افراد را با انجام آزمایشهایی میسنجند. در این آزمایشها توانایی ذهنی افراد برای استدلال سنجیده میشود. سپس سن ذهنی افراد بر سن واقعی آنها تقسیم شده و در عدد صد ضرب میشود. عدد حاصل به عنوان بهره هوشی افراد در نظر گرفته میشود؛ بنابراین بهره هوشی بین ۹۰ تا ۱۱۰ معمولی در نظر گرفته میشود.
حدود سی سال پیش محققان به این نتیجه رسیدند که IQ تمام جنبههای هوشی یک فرد را در بر نمیگیرد. در این زمان مفهوم تازهای با نام EQ شکل گرفت. EQ مخفف کلمه emotional quotient به معنای هوش عاطفی یا هوش هیجانی است. هوش هیجانی بر جنبههای غیر شناختی هوش مانند عوامل عاطفی و اجتماعی تأکید دارد.
پیشنهاد ما برای شما: اکهارت تل به عنوان یکی از الهامبخشترین رهبران معنوی دنیای امروز شناخته میشود. "اکهارت تل" در "دوره آفرینش رؤیاها" (کلیک کنید)، به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه میتوان با تغییر حالت آگاهی، شرایط بیرونی را تغییر داد. یاد میگیرید که چطور از اعماق وجودتان و با قدرتی نشأت گرفته از هوش خلاق کائنات، اهداف و خواستههایتان را خلق کنید.
طبق گفته گروه روانشناسی دانشگاه نیو همشایر ، هوش هیجانی “توانایی استدلال معتبر درباره احساسات و استفاده از احساسات برای تقویت فکر” است. EQ به توانایی فرد در درک ، کنترل ، ارزیابی و ابراز احساسات اشاره دارد. افراد با EQ بالا میتوانند احساسات را مدیریت کنند، از احساسات خود برای تسهیل تفکر، درک معانی احساسی و درک دقیق احساسات دیگران استفاده کنند. EQ تا حدودی توسط نحوه ارتباط فرد با دیگران و حفظ کنترل عاطفی تعیین می شود.
ضریب هوشی مستقیماً به کارهای فکری مانند توانایی یادگیری و همچنین درک و کاربرد اطلاعات در مجموعه مهارت ها مربوط می شود. ضریب هوشی استدلال منطقی، درک کلمات و مهارتهای ریاضی را پوشش میدهد.
برای اندازیگیری IQ انواع مختلفی از تستهای هوش وجود دارد که ممکن است شامل یک سری آزمونهای مربوط به حافظه، مهارتهای استدلال، تواناییهای ریاضی و سرعت پردازش اطلاعات باشند. نمرات ضریب هوشی گاهی در موقعیتهای تحصیلی (در آزمون ورودی دانشگاه و دانشگاه)، انتخاب کارمندان یک سازمان و شناسایی توانایی و عدم تواناییهای ذهنی استفاده میشود.
تستهای متعددی برای اندازهگیری EQ وجود دارد که در آنها صفات مختلف و تمایلات رفتاری انسانها به آزمایش گذاشته میشود و با تمرکز روی توانایی افراد در پردازش اطلاعات عاطفی و استفاده از آنها برای سازگاری با شرایط و محیط اجتماعی به اندازهگیری هوش هیجانی میپردازند.
بهره هوشی و بهره احساسی دو روی یک سکه هستند. پیش از این، مردم بر اهمیت ضریب هوشی به عنوان معیار اولیه کارایی و اثربخشی افراد تأکید میکردند. اما با افزایش آگاهی در حوزههای مختلف علمی، امروز معیارهای مهمتری برای صلاحیت افراد در موقعیتهای مختلف در نظر گرفته میشود.
بهره هوشی شما میتواند به شما در حل مسائل پیچیده و تفکر انتقادی و خلاقانه برای ارائه ایدههای جدید کمک کند، و ابزارهای مورد نیاز برای مقابله با چالشها و مشکلات را در اختیار شما قرار دهد. در همین حال، ضریب عاطفی شما به شما کمک میکند تا با همکارانتان همدلی کنید و با افزایش خودآگاهی به شما توانایی شناخت نقاط ضعف و قوتتان را میدهد.
EQ اغلب به رهبران و افراد با قابلیت های اجرایی بالا نسبت داده میشود که به دیگران انگیزه میدهند. با وجود تمام تفاوتها، بهترین چیز تعادل بین این دو است. در محیط کار، تفکر انتقادی و همدلی دو ویژگی مهم برای یک فرد است و نمیتوان گفت کدامیک اهمیت بیشتری دارد. ایجاد تعادل بین EQ و IQ چیزی است که برای درک خود و دیگران و موفقیت در زندگی به آن نیاز دارید. شما میتوانید با تمرکز و حوصله روی هر دوی این ویژگیها کار کنید و برخلاف اعتقاد عدهای، EQ و IQ میتوانند در طول زمان توسعه یابند.
هوش هیجانی یا ضریب عاطفی (EQ) به عنوان توانایی فرد در شناسایی، ارزیابی، کنترل و بیان احساسات تعریف می شود. افراد با EQ بالا معمولاً به دلیل توانایی درک ، همدلی و ارتباط با افراد اطراف، رهبران و بازیکنان تیم بزرگی میشوند. ضریب هوشی یا IQ نمرهای برای ارزیابی هوش فرد با استفاده از آزمونهای استانداردی که طراحی شده است، میباشد.
افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، دارای مهارت خودآگاهی بالایی بوده و از احساسات و حالات خود و دیگران آگاهی مناسبی داشته و برخوردها و رفتارهای خود را بر این اساس تنظیم می نمایند. از این رو در روابط اجتماعی، هوش هیجانی که لازمه موفقیت در کسبوکار و محیطهای کاری است، بشدت به کمک افراد میآید.
ضریب هوشی برای تعیین تواناییهای تحصیلی و شناسایی افراد با هوش خارج از برنامه یا چالشهای ذهنی استفاده میشود. EQ شاخص بهتری برای موفقیت در محل کار است و برای شناسایی رهبران، بازیکنان تیم خوب و افرادی که بهترین کار را دارند به کار میرود.
پیشنهاد ما برای شما: دانشمندان معتقدند که مراقبه بهترین تمرین برای رشد شخصی و افزایش عملکرد خود میباشد. برای اینکه بتوانید خودتان را متحول کنید و پیشرفتهای هیجانی، فکری و حتی معنوی در خود مشاهده کنید، و در عین حال از تمام مزایای مراقبه نیز بهرمند شوید، توصیه ما به شما "دورهی 6 فاز مراقبه" اثر "ویشن لاکیانی" (کلیک کنید)، میباشد که توسط مجموعهی رویالمایند ترجمه و تهیه شده و در اختیار شما قرار داده شده است.
پاسخ به این سؤال کمی پیچیده و چالشبرانگیز است. در حقیقت در این مورد بحثهای بسیاری بین دانشمندان وجود دارد. در واقع در نظر برخی دانشمندان، روش دقیقی وجود ندارد که به ما نشان دهد هوش ما بعد از مداخلات بیرونی واقعاً افزایش پیدا کرده یا نه. اما از طرف دیگر برخی دانشمندان معتقدند راههایی برای افزایش هوش وجود دارد. حداقل میتوان گفت راههای برای افزایش نمره هوش در تستهای رایج وجود دارد.
اگر فکر کنیم راهی برای افزایش هوش وجود دارد، به دیگر تفاوت IQ و EQ خواهیم رسید. امروزه بسیاری از افراد معتقد هستند که میتوانیم EQ را از سنین پایین با تشویق ویژگیهایی مانند تقسیم کردن وسایل، فکر کردن به دیگران، قرار دادن خود به جای دیگران و همکاری، به بهترین وجه به کودکان آموزش دهیم. این روزها اسباببازیها و بازیهایی برای افزایش هوش هیجانی وجود دارد و کودکانی که در محیطهای اجتماعی خوب عمل نمیکنند، پس از شرکت در کلاسهای آموزشی به طور قابلتوجهی بهتر عمل میکنند. EQ بزرگسالان را نیز میتوان تا حد محدودتری افزایش داد.
اما به نظر میرسد IQ بیشتر یک ساختار ژنتیکی است. هرچند راههای مختلفی وجود دارد که از طریق تمرینهای مربوط به تغذیه و توانایی ذهنی مانند پازل و تکنیکهای حل مسئله، میتوان از ضریب هوشی یک فرد را به بالاترین میزانی که پتانسیل آن را دارد نزدیک کرد.
این احتمالاً بحثبرانگیزترین سؤال درباره این دو نوع هوش است و اینجاست که تفاوت IQ و EQ بیش از پیش اهمیت پیدا میکند. اما شاید قبل از آن بپرسید، آیا ضریب هوشی مهم است؟ میتوان بدون شک گفت که هر دو نوع این هوشها به طور چشمگیری بر کیفیت زندگی و دستاوردهای ما مؤثر هستند. در نتیجه درک و توسعه هر دو نوع هوش گزینه بسیار خوبی برای افزایش شانس موفقیت ما در تمام زمینههای زندگی است.
کسانی که به IQ بیشتر بها میدهند، میگویند تا امروز به EQ بیش از حد لازم بها داده شده است. چراکه به طور معمول تأثیر IQ در به دست آوردن مشاغل مختلف بیشتر است. در نقطه مقابل طرفدارهای EQ میگویند، ضریب هوشی بالا به شما کمک میکند از مدرسه عبور کنید، درحالیکه EQ بالا شما به شما کمک میکند از زندگی عبور کنید.
از نظر تاریخی، نمرات بالاتر در آزمونهای IQ با عملکرد تحصیلی بهتر، حقوق بالاتر و عملکرد شغلی بهتر مرتبط بودهاند. با این حال، مطالعات جدیدتر این نتایج را تا حدی زیر سؤال بردهاند. طبق تحقیقات جدید هوش عاطفی با موفقیت شغلی و روابط رضایتبخشتر مرتبط است. همچنین شواهدی وجود دارد که هوش هیجانی بیشتر ممکن است به شما در مدیریت استرس کمک کند.
برای اینکه ترس، استرس، اضطراب و آشوبِ درونی را از روتین روزمرهتان کنار بگذارید و بجای آنها وضعیت هیجانیتان را آزادانه انتخاب کنید و احساس خوشبختی، خلاقیت و آرامشتان را به حداکثر برسانید، "دکتر داسون چرچ" در "دورهی مغز عارف" (کلیک کنید)، سادهترین و سریعترین راه برای تحقق این انقلابِ درونی را در اختیار شما قرار میدهد تا آرامش و شادی برایتان مانند نفس کشیدن راحت و آسان شود.
پژوهشهای محققین و روانشناسان نشان داده که حدود 10 تا نهایتاً 25 درصد کارایی و عملکرد اشخاص مختلف به ضریب هوشی آنان بستگی دارد. این در حالی است که همین تحقیقات نشان داده که بیش از 75 درصد میزان کارایی افراد به هوش هیجانی وابسته است. احساساتی مانند اضطراب، استرس و عدم کنترل روی رفتارهای فردی، مدیریت و کنترل خود در یک جمع در شرایط مختلف اجتماعی و شغلی به هوش هیجانی وابسته است.
به همین علت اکثر مدیران موفق دارای هوش هیجانی بالاتری هستند. شرکت های بزرگ و معتبر برای جذب پرسنل خود معمولاً سعی میکنند افرادی را برگزینند که هوش هیجانی بالاتری داشته باشند. همچنین چون هوش هیجانی به صورت اکتسابی قابل ارتقاء است اکثر این کسبوکارهای بزرگ سعی می کنند دوره های آموزشی برای بالا بردن هوش هیجانی کارکنان خود به طور مستمر برگزار کنند.
برای کسبوکارها داشتن افرادی با هوش هیجانی بالاتر بسیار کاربردی است. زیرا افرادی که هوش هیجانی بالاتری دارند مسئولیتپذیری بالایی دارند و روحیه کار تیمی را دارا هستند، توانایی زیادی در برقراری ارتباط با سایرین دارند، توانایی مدیریت احساسات بالایی دارند، دارای اعتماد به نفس بیشتری هستند، صداقت و راستگویی و پذیرش مسئولیت کارها از ویژگی های آنان است، در محیطهای کسبوکار دارای عملکرد بهتری هستند و همچنین به علت داشتن توانایی زیاد در شناخت عواطف دیگران رفتارهای بسیار مناسبی دارند و به همین علت بیشتر به دل دیگران مینشینند.
حس همدلی از ویژگی های بارز این افراد است که به آنان کمک می کند، منافع گروهی را بر منافع شخصی ترجیح داده و به همین علت در کارهای تیمی به سرعت جذب میشوند و هر کسی ترجیح میدهد تجربه همکاری با آنان را داشته باشد. هوش هیجانی، مهارتهایی چون خویشتنداری، خود آگاهی، انگیزش و همدلی را در افراد بالا میبرد که دقیقاً برای موفقیت در کسبوکار بسیار لازم و ضروری به حساب میآید، که یک به یک توضیح داده خواهند شد.
افرادی که دارای این قابلیت هستند قطعاً می توانند به عنوان مؤسسان و مدیران کسبوکار به موفقیتهای شایانی دست یابند. اکثر مدیران استارت آپهای موفق و کسبوکارهای بزرگ سراسر دنیا افرادی با چنین خصوصیاتی هستند که توانستهاند بر اساس آن ها پله های موفقیت را طی کنند.
افرادی که دارای هوش هیجانی بالایی هستند در برابر رفتار دیگران و شرایط پیش آمده می توانند واکنش های کنترل شده داشته باشند که در اثر توانایی کنترل احساسات خود و خویشتن داری است. این افراد به جای اینکه در درگیری و چالش با دیگران باشند، سعی می کنند که با پذیرش مسئولیت کارهای خود از خود انعطاف مناسبی نشان دهند. عکسالعمل چنین افرادی در شرایط چالشبرانگیز، خویشتنداری بوده و آنها از خود انعطاف زیادی نشان میدهند.
یکی دیگر از روشهای شناخت و آگاهی از احساسات خود، پایه و اساس کنترل احساسات است که به افراد توان میدهد، رفتاری مناسب در اجتماع ارائه داده و بتوانند به ویژه در زمینههای شغلی به موفقیت برسند. فردی که بتواند بر احساسات خود کنترل داشته باشد، میتواند اعتماد به نفس بالاتری (کلیک کنید)، به دست آورده و عملکرد بهتری نیز در کارها داشته باشد و در موارد لازم بتواند بدون ترس، در هنگام تصمیمگیریهای مهم مشورت و پیشنهادات کارآمدی را ارائه دهد که برای کسبوکار بسیار لازم میباشد.
حس همدلی در یک سازمان، کسبوکار و یا یک گروه کاری میتواند بسیار بسیار حیاتی باشد. در حقیقت کسی که حس همدلی بالایی در وجود خود دارد احساسات دیگران را به خوبی درک کرده و با داشتن درک و شناخت خوب از شرایط آنان رفتار خود با آنها را تنظیم میکند. بسیار مهم است که انسانها با درک شرایط طرف مقابل خود، خود را جای وی قرار دهند و طوری با وی رفتار کنند که باعث رنجش وی نشده و تا حد ممکن برای شرایط وی نیز راه حلی پیدا کنند. در واقع افرادی که حس همدلی دارند میتوانند به خوبی با دیگران به صحبت پرداخته و به مسائل آنان توجه جدی نمایند و سعی در این داشته باشند که برای مشکلات آنان راه حل مناسبی را بیابند.
افرادی که دارای هوش هیجانی هستند به طور معمول دائماً برای رسیدن به اهداف خود دارای انگیزه هستند (کلیک کنید)، و به قول معروف هیچ مانعی جلودار آنان نمیباشد. در حقیقت اگر به زندگی مدیران کسبوکارها و مؤسسان استارتآپها نگاهی بیندازیم میبینیم که این افراد دارای انگیزه فراوانی در زندگی هستند. از طرف دیگر اکثر افراد بیانگیزه معمولاً در زندگی به هیچ موفقیت خاص و قابل توجهی نمیرسند.
همچنین این افراد دارای حس کنجکاوی مناسبی هم هستند. یک فرد کنجکاو معمولاً به دنبال پیشرفت است و احتمال بسیار زیادی وجود دارد که یک اتفاق بزرگ برای او در زندگی رخ دهد. به طور معمول مخترعین و مؤسسان کسبوکارها و استارتآپها دارای این ویژگی هستند. وقتی شما فردی کنجکاو باشید به شدت مشتاق خواهید بود که به اهدافی دست پیدا کنید و در حقیقت به همین علت فردی هدفمند خواهید شد و زندگی شما از حالت باری به هر جهت در میآید.
وقتی این چنین مشتاق رسیدن به موفقیت باشید، به دنبال این میروید که بهترین ورژن از خود را ارایه دهید و همین موضوع باعث پیشرفت شما در همه عرصهها و زمینهها میشود و گیرندههای ذهن شما به سمت چیزهایی حساس میشوند که مشتاق آنها هستید و میخواهید در آن زمینهها رشد کنید و یاد بگیرید. این ذهنیت یادگیری به دیگر جنبههای زندگیتان نیز اثر خواهد گذاشت و نقش گسترده هوش عاطفی بالا را با تمام وجود لمس خواهید کرد. در حقیقت افرادی که دارای هوش عاطفی بالا هستند، معمولاً از کنجکاوترین انسانها به شمار میروند که نتیجه آن رسیدن به موفقیت است.
(برای خلق و دستیابی به اهداف و خواستههایتان، "متود سیلوا" از "ویشن لاکیانی" (کلیک کنید)، که توسط تیم رویالمایند ترجمه و تهیه شده است، را به شما پیشنهاد میکنیم. متود سیلوا به شما کمک می کند رسالت و اهدافتان را در زندگی کشف کنید. متوجه دلیل و هدف حقیقی حضورتان در این سیاره میشوید و در مسیری قدم بر میدارید که هر ثانیه، هر روز و هر لحظه شما را به این هدف نزدیکتر میکند. پس این اثر فوقالعاده را از دست ندهید).
برای تقویت هوش هیجانی راهکارهای بسیار ساده و هیجانانگیزی وجود دارد که شما میتوانید با به کارگیری آنها احساسات خود و دیگران را بهتر شناخته و مدیریت کنید و در مقابل رفتارهای دیگران، عکسالعملهای بالغانهتر و حرفهایتری از خود نشان دهید.
با دقت به رفتارهای دیگران و عکسالعملهای خود نگاه کنید: هر چه در رفتار و کردار خود و دیگران دقیق تر شوید، شناخت بیشتری پیدا میکنید و کمتر اشتباه خواهید کرد. اعتماد به نفس شما بیشتر میشود و ساده تر میتوانید در موقعیتهای مختلف خود را کنترل کنید.
عوامل تحریک کننده احساسات خود را بشناسید: موارد مختلفی وجود دارند که احساسات مختلف (نفرت، حسادت، شادی، غم و …) ما را تحریک میکنند. حتما این موارد را به طور دقیق بشناسید و سعی کنید کمتر خود را در معرض آنها قرار دهید. اما گاهی اوقات ما نمیتوانیم موقعیتی که میخواهیم در آن حضور داشته باشیم را انتخاب کنیم. ممکن است شما ناخواسته در موقعیتی قرار بگیرید که باعث عصبانیت شما شود. در این مواقع باید بتوانید با استفاده از تکنیکهای مختلف (تکنیکهای هر فردی منحصر به فرد خود اوست)، احساسات خود را مدیریت کنید. اگر تا به حال تکنیک منحصر به فرد خود را پیدا نکرده اید، حتما آزمون و خطا کنید و انقدر آن را تکرار کنید تا بتوانید راهی که باعث آرامش شما در موقعیتهای خود میشود را بیابید.
زبان بدن: زبان بدن در هوش هیجانی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. حتماً زبان بدن (کلیک کنید) خود را تقویت کنید و همینطور سعی کنید با تمرین متوجه شوید که زبان بدن افراد در حالات مختلف چه احساسی را نشان میدهد؟ این کار به شما در افزایش هوش هیجانی کمک بسیاری خواهد کرد.
خوب گوش کنید، خوب ببینید و خوب تحلیل کنید: برای اینکه بتوانیم یک حرف و عکسالعمل درست نشان دهیم، باید ابتدا به درستی متوجه شویم که طرف مقابل از ما چه میخواهد. برای درست متوجه شدن باید ابتدا خوب سخنان طرف مقابل را بشنویم و بفهمیم که به قول معروف قضیه از چه قرار است. پس سعی کنید که مهارت خوب شنیدن، دیدن و تحلیل کردن را در خود تقویت کنید.
دایره ارتباطی خود را گسترش دهید: با افراد مختلف از فرهنگها و موقعیتهای مختلف، ارتباط برقرار کنید. هر چه با افراد بیشتری در ارتباط باشید، تجربه و مهارت شما در شناخت احساسات دیگران افزایش مییابد.
وقتی از شما انتقادی میشود، آن را بپذیرید: همیشه یک سری از اخلاق و رفتارهای ما وجود دارد که خودمان متوجه اشتباه بودن آن نمیشویم. بنابراین نیاز داریم تا از زبان دیگران بشنویم و بتوانیم آن را اصلاح کنیم. انتقادپذیر بودن را تمرین کنید تا هر روز بیشتر از روز قبل رشد کنید.
سفر کنید: سفر کردن یکی از زیباترین و هیجانانگیزترین روشهای تقویت هوش هیجانی است. سفر کردن به اندازه چند سال زندگی به ما تجربه و اطلاعات جدید میدهد. شما در سفر با مکانها، موقعیتها و افراد متفاوتی آشنا میشوید که همین مسئله یک روش عالی برای درک و شناخت احساسات دیگران است.
سخن پایانی:
هوش فاکتورهای بسیاری دارد. برخی از جنبههای آن را توانایی استدلال در ارتباط هستند و برخی جنبههای آن به توانایی درک هیجانها و احساسات مرتبط هستند. تفاوت IQ و EQ در این است که هرکدام از آنها نوع خاصی از هوش را اندازه میگیرند. تستهای IQ بیشتر تواناییهای استدلال و حل مسئله را میسنجند و آزمونهای EQ بیشتر تواناییهای تشخیص و درک هیجانات را اندازه میگیرند. طبق برخی تحقیقات هرکدام از انواع این هوشها این قابلیت را دارند که در طول زندگی ما بهبود پیدا کنند. پس بهبود آنها میتواند در زندگی شغلی، روابط و به طور کل کیفیت زندگی ما مؤثر باشد.
خوشحال میشویم دیدگاههای خود را با ما و دیگران به اشتراک بگذارید.
اگر روش دیگری برای تقویت هوش هیجانی به ذهنتان میرسد، برایمان بنویسید.
برای ثبت نظرات خود، به پایین صفحه مراجعه فرمایید.