فرکانس ذهن، خالق زندگی ما

زمان مطالعه :10 دقیقه

چکیده این مطلب : یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات بشر این ا‌ست که، وقتی با مشکلی روبرو می‌شوند، از همان جایگاه و فرکانسی که مشکل را ایجاد کرده‌اند، می‌خواهند آن را حل کنند. ما نمی‌توانیم با همان هویتی که مشکل را به وجود آورده‌ایم، آن را حل کنیم. ما فقط تنظیم‌کننده فرکانس هستیم، کارها فقط به ‌ظاهر توسط ما انجام می‌شوند، در صورتی‌ که کاملاً خود‌به‌خودی انجام می‌شوند. تمام تمریناتی که انجام می‌دهیم برای حل مشکلات نیستند، برای این هستند که ذهن شما را خاموش کنند و شما را به لحظه اکنون بیاورند؛ بعد آن یگانه است که پشت فرمان زندگی‌تان می‌نشیند، آنگاه همه ‌چیز خود به ‌خود سر جای خود قرار می‌گیرد.

فرکانس ذهن، خالق زندگی ما

 

امیدواریم مقاله‌ی قبل با عنوانِ رژیم ذهنی، اولین قدم برای تغییر (کلیک کنید)، را با دقت مطالعه کرده باشید، زیرا این مقاله، ادامه‌ی مباحث قبل می‌باشد. سعی داریم در این مقاله در این مورد صحبت کنیم که:

- آیا ما واقعاً کننده کار هستیم؟

- آیا این ما هستیم که چالش‌ها را پشت سر می‌گذارد و مشکلات را حل می‌کند، یا پای نیروی دیگری در میان است؟

 

اشتباه در فرکانس ذهن ماست؟

انیشتین به یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات بشر اشاره می‌کند و آن این‌ست که وقتی با مشکلی روبرو می‌شود، از همان جایگاه و فرکانسی که مشکل را ایجاد کرده، می‌خواهد آن را حل کند. ما نمی‌توانیم با همان هویتی که مشکل را به وجود آورده، آن را حل کنیم. مشکل و مسئله‌ای که به وجود آمده است، فقط در آن فرکانسی که ما قرار داریم مشکل محسوب می‌شود.

 

نمی‌توان مشکلات را با همان سطح آگاهی که ایجاد شده‌اند حل کرد

 

راه حل، تغییر فرکانس ذهن است!

به‌ جای تمرکز بر حل مشکل، کافی‌ست فرکانس ذهن خود را بالا ببریم، آنگاه آن مسئله به ‌خودی ‌خود حل می‌شود. اصلاً بگذارید این‌گونه بگوییم، که آن مسئله یا تضاد، به وجود آمده که به ما بگوید باید به فرکانس بالاتری حرکت کنید. به این دو جمله دقت کنید و ببینید که با کدام موافقید:

1-تضاد به وجود آمده که من با حل کردن آن به فرکانس بالاتری بروم.

2-تضاد به وجود آمده که من فرکانس بالاتری را انتخاب کنم، تا آن مشکل خود به‌ خود حل شود.

اگر تا به حال به جمله اولی باور داشته‌اید، باید بگوییم که زندگی سخت‌تری را گذرانده‌اید. (برای یادگیری بیشتر در مورد نحوه‌ی کارکرد امواج مغزی و ضمیرناخودآگاه، می‌توانید کتاب "ماورای طبیعی شدن" را مطالعه کرده یا در دوره‌ی آنلاین "ماورای طبیعی شدن" از دکتر جو دیسپنزا (کلیک کنید) شرکت کنید).

 

کدام فاعل؟

-برای پمپاژ خون در رگ‌های‌تان چقدر تلاش می‌کنید؟

-برای تنفس‌تان چقدر عرق می‌ریزید؟

-برای بازسازی سلول‌های پوستی‌تان چقدر تدبیر نیاز دارید؟

-آیا زمانی که جسمی به سمت چشم‌تان پرتاب می‌شود، این شما هستید که پلک‌ها را می‌بندید؟

حال چرا فکر می‌کنیم بقیه کارها را ما انجام می‌دهیم؟ بی‌شک ما فقط تنظیم‌کننده فرکانس ذهن هستیم، کارها فقط به ‌ظاهر توسط ما انجام می‌شوند، در صورتی‌ که کاملاً خود به خودی انجام می‌شوند. سؤالی که این‌جا ممکن است مطرح شود این‌ست که، آیا من واقعاً نباید کاری انجام دهم؟ اما آخر این موضوع کمی تخیلی به نظر می‌رسد!

 

شاید حق داشته باشید، اما با ذکر یک مثال بیشتر در مورد آن صحبت می‌کنیم:

فرض کنید که من فردی هستم که شرایط مالی ضعیفی دارم. هر کاری که انجام می‌دهم با شکست روبرو می‌شود و اصولاً اعتقاد دارم که انسان بدبختی هستم. بهترین پیشنهادهای مالی در جهان، برای من منجر به شکست می‌شود، ولی چرا؟ چه کاری باید انجام دهم؟ کدام بیزنس را باید انتخاب کنم؟ جواب این‌ست که هیچ کاری لازم نیست انجام دهم، زیرا هر تلاش بیشتری برای تفکر و تدبیر و انتخاب یک شغل یا فرصت درآمدزایی مناسب، من را در همان جای قبلی نگه می‌دارد. 

دقت کنید که منظور از این‌که می‌گویم هیچ کاری لازم نیست انجام دهید، بیکار نشستن و منفعل بودن نیست؛ منظور این است که بپذیرید در نهایت نتیجه‌ای که می‌گیرید، حاصل باورهای شماست؛ نه کاری که انجام می‌دهید؛ منظور این است که لازم نیست برای انتخاب یا تصمیم‌گیری این‌قدر تلاش کنید، چون در نهایت با باورهایی که دارید، به همان ‌جایی می‌روید که باید. (برای یادگیری رایگان نحوه‌ی ایجاد باورهای ثروت‌ساز، می‌توانید در دوره‌ی رایگان "اسرار ذهن ثروتمند" (کلیک کنید) شرکت کنید).

در مثالی که در مورد خود گفتم، تنها کاری که من باید انجام دهم این‌ست که یک هویت جدید برای خودم تعریف کنم، و برای این کار باید باورهای خود را تغییر بدهم و برای تغییر باورها، باید توجه‌ام را کنترل کنم. تمام شکست‌های مالیِ من، در واقع مربوط به آن شخصیتی بوده که من فکر می‌کردم هستم. من با باورهای قبلی، دست به انجام هر کاری می‌زده‌ام شکست می‌خوردم. درست است؟ من تمام هدف‌ام همواره این بوده است، که پول به دست بیاورم، ولی نمی‌شد! من تمام تلاشم را برای ثروتمند شدن می‌کردم اما نکته داستان این است که اعمال من مهم نبود، زیرا باورهای من در نهایت من را به سمت بدبختی می‌کشانده است. من تنها کاری که باید انجام دهم این‌ست که دست از دنیای بیرون بکشم و به دنیای درون پا بگذارم. شاید این موضوع برای شما اندکی عجیب به نظر برسد، اما قدرت اختیار شما در اعمال‌تان نیست، در کانون توجه‌ شما است. تمام قدرت‌های جهان به خدمت شما در می‌آیند، هنگامی که کانون توجه‌تان را بهبود بدهید. (برای یادگیری اصولی و حرفه‌ای باورهای ثروت‌ساز و برنامه‌ریزی ضمیرناخودآگاه خود، دوره‌های "تو ثروتمند زاده شده‌ای" و "آزادی مالی به سبک ژاپنی" (کلیک کنید)، نیز بسیار مفید خواهند بود؛ می‌توانید کاملاً رایگان در آنها شرکت کنید).

 

مرکز توجه‌ات را تغییر بده و الباقی را به جهان واگذار کن

 

بر عکسِ مثال قبل هم صادق است. هنگامی که از درون احساس ثروتمند بودن می‌کنید، حتی اگر به فرض، عامدانه هم بخواهید از پول فرار کنید، آن به سمت شما می‌آید، زیرا چاره‌ای ندارد؛ شما آهنربای ثروت هستید. پس اگر جهان واقعاً این‌گونه کار می‌کند، بهتر نیست تمام انرژی‌مان را بگذاریم جایی که تمام قدرت ما آن‌جاست و دست از تلاش بیهوده برداریم؟ چرا آن‌قدر علاقه داریم به تقلا کردن؟!

(برای دستیابی به موفقیت‌های مالی و یادگیری راهکارهای کسب ثروت، مجموعه‌ی رویال مایند کتاب‌هایی همچون: کتاب الکترونیکی "اسرار ذهن ثروتمند"، کتاب الکترونیکی " هفت اصل دستیابی به ثروت و کامیابی" و کتاب صوتی "ثروتمندترین مرد بابل"(کلیک کنید) را ترجمه و تهیه کرده است، که می‌توانید از آنها بهره‌مند شوید).

راه‌های تغییر فرکانس  مولانا شعر فوق‌العاده‌ای دارد که می‌گوید:                        

هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر          ***     آرام‌تر از آهو، بی‌باک‌تر از شیرم      

هر لحظه که می‌کوشم در کار کنم تدبیر      ***     رنج از پی رنج آید، زنجیر پی زنجیر 

تغییر فرکانس جذب
شما مشکلات را حل نمی‌کنید. شما کنار می‌روید، مشکلات را آن هوشِ برتر حل می‌کند.

تمام تمریناتی که انجام می‌دهیم برای حل مشکلات نیستند، برای این هستند، که ذهن شما را خاموش کنند و شما را به لحظه اکنون بیاورند؛ بعد آن یگانه است که پشت فرمان زندگی‌تان می‌نشیند، آنگاه همه ‌چیز خود به ‌خود سر جای خود قرار می‌گیرد. تمام سلول‌های‌تان با بالاترین کیفیت ممکن شروع به فعالیت می‌کنند، با بالاترین سرعت ممکن به سمت خواسته‌های خود حرکت می‌کنید و رفتار تمام جهان با شما به بهترین شکل ممکن تغییر می‌کند.

به قول انیشتین: «وقتی کارها خیلی ساده می‌شوند، یعنی خدا کارها را انجام می‌دهد». شما به حرف ذهن‌تان گوش می‌دهید و مشغول به انجام کاری برای رسیدن به موفقیت و خوشبختی می‌شوید، اما شاید اصلاً نباید کاری انجام دهید!

 

تعریف شما از خودتان، مسبب تمام مشکلات‌تان است

شما فقط باید آن شخص قبلی نباشید؛ اوضاع خود به ‌خود تغییر می‌کند و درست می‌شود. ذهن برای اینکه جلوی تغییر شما را بگیرد، مدام به شما می‌گوید که اگر به فلان جا یا فلان چیز برسید، خوشبخت می‌شوید. اما شما قرار نیست به جایی برسید. تمام خوشبختی همین حالا در اختیار شماست. شما فقط باید دیدتان را نسبت به آن چیزی که می‌بینید تغییر دهید؛ شما فقط کافی‌ست از پنجره دیگری به تمام آن چیزی که هست نگاه کنید.

شما فقط فکر می‌کنید که خوب نیستید، شما فقط فکر می‌کنید کافی نیستید، شما فقط فکر می‌کنید ضعیف هستید، شما فقط فکر می‌کنید ترسو هستید. تنها کافی‌ست این فکرها از میان برداشته شوند. تمام چیزی که جلوی شما را گرفته، مشتی فکر و توهم است. شما فقط نقش آدم ناخوب، ناکافی، ضعیف و ترسو را بازی می‌کنید. شما آن نقش‌ها نیستید، شما بازیگر آن نقش‌ها هستید. شما نقش هر کسی که بخواهید می‌توانید بازی کنید.

مدت‌هاست با ماشین‌حسابی که فقط گنجایش 7 رقم دارد، می‌خواهید جمعِ میلیارد با میلیارد انجام دهید و طبیعی‌ست که هر بارخطا می‌دهد. بارها و بارها باتری آن را تعویض کرده‌اید. مشکل از باتری نیست، ماشین‌حساب ضعیف است. چگونه با همان شخصیت قبلی به دنبال فرصتی طلایی در بازار هستید تا درآمدتان را 20 برابر کنید؟!

شما مادامی‌ که از همان پنجره قبلی به بیرون نگاه می‌کنید، کویر می‌بینید و هر بار خودتان، پنجره و کویر را ناسزا می‌گویید و سرزنش می‌کنید. پنجره دیگری درست همان جایی که ایستاده‌اید وجود دارد که رو به جنگل باز می‌شود، اما شما به ‌جای اینکه پنجره را عوض کنید، هر روز به خودتان می‌گویید که این بار با جدیت بیشتر، اراده بیشتر، انگیزه بیشتر و محکم‌تر، همان پنجره قبلی را باز می‌کنم! این تو هستی که باید عوض شود؛ نه نه، بگذار اصلاح کنم؛ آن تویی که فکر می‌کنی هستی، باید از میان برود. در واقع این نگاه تو به خودت است که باید تغییر کند.

زمانی که در هماهنگی با فرکانس منبع باشیم، کارها خود به‌ خود انجام می‌شوند. در واقع بهتر است این‌گونه بگوییم که در آن فرکانس، شما آن‌قدر شور و شوق و ایمان ‌دارید، که خود را به ‌هیچ‌ وجه در زحمت و کار نمی‌بینید. شما لذت می‌برید. گویی زمین و زمان با شما هم ‌دست شده‌اند، در حالی‌ که شما مشغول رقصیدن با خالق هستید.

در انتها پیشنهاد می‌کنیم، مقاله بعد با عنوانِ چطور خواسته‌هایمان را جذب کنیم (کلیک کنید)، را از دست ندهید. در مورد چگونگی رسیدن به نتایج دلخواه در کارهای‌تان، مطالب باورنکردنی برای شما خواهیم داشت.

 

تمرین:

  1. در دفترچه خود، قسمتی را به تمرین این جلسه اختصاص دهید. در این قسمت، فهرستی (هر چقدر طولانی‌تر بهتر) از تمام فعالیت‌هایی که در زندگی‌تان انجام شده و یا همیشه مشغول انجام‎‌ست و شما هیچ کاری در قبال آن‌ها نکرده‌اید را بنویسید. می‌توانید از فعالیت‌های بدن خود شروع کنید (رشد موها و ناخن‌ها، جایگزینی سلول‌های پیر با سلول‌های جوان، تپش قلب و ...) و بعد به سراغ تمام فعالیت‌هایی که جهان بدون هیچ زحمتی برای شما انجام داده بروید (مثل زمانی که در فلان قرعه‌کشی برنده شدید، زمانی که همسایه مزاحم اسباب‌کشی کرد و رفت، زمانی که پیشنهاد کاری فوق‌العاده‌ای دریافت کردید، زمانی که به طرز معجزه‌آسا خطر از بیخ گوشتان رد شد، زمانی که خیلی اتفاقی با فردی آشنا شدید که دقیقاً همان کسی بود که می خواستید، ولی شما اصلاً هیچ ایده‌ای برای پیدا کردنش نداشتید، زمانی که بیماری‌تان کاملاً خود به ‌خود درمان شد، زمانی که کاملاً اتفاقی رفتار یکی از نزدیکان‌تان که همیشه با او مشکل داشتید، با شما عوض شد و...)

 

دوست داریم نظرتان را در مورد مطالب بالا بدانیم، این‌که چقدر با ما هم‌نظر و موافق هستید؟ از اتفاقات جالبی که بدون هیچ زحمتی، برای‌تان پیش آمده بنویسید.

برای ثبت نظرات خود، به پایین صفحه مراجعه فرمایید.

 

 

 

محمد مرادزاده
تیم تحقیقاتی و مقاله نویسی سایت رویال مایند

فرکانس ذهن، خالق زندگی ما

 

امیدواریم مقاله‌ی قبل با عنوانِ رژیم ذهنی، اولین قدم برای تغییر (کلیک کنید)، را با دقت مطالعه کرده باشید، زیرا این مقاله، ادامه‌ی مباحث قبل می‌باشد. سعی داریم در این مقاله در این مورد صحبت کنیم که:

- آیا ما واقعاً کننده کار هستیم؟

- آیا این ما هستیم که چالش‌ها را پشت سر می‌گذارد و مشکلات را حل می‌کند، یا پای نیروی دیگری در میان است؟

 

اشتباه در فرکانس ذهن ماست؟

انیشتین به یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات بشر اشاره می‌کند و آن این‌ست که وقتی با مشکلی روبرو می‌شود، از همان جایگاه و فرکانسی که مشکل را ایجاد کرده، می‌خواهد آن را حل کند. ما نمی‌توانیم با همان هویتی که مشکل را به وجود آورده، آن را حل کنیم. مشکل و مسئله‌ای که به وجود آمده است، فقط در آن فرکانسی که ما قرار داریم مشکل محسوب می‌شود.

 

نمی‌توان مشکلات را با همان سطح آگاهی که ایجاد شده‌اند حل کرد

 

راه حل، تغییر فرکانس ذهن است!

به‌ جای تمرکز بر حل مشکل، کافی‌ست فرکانس ذهن خود را بالا ببریم، آنگاه آن مسئله به ‌خودی ‌خود حل می‌شود. اصلاً بگذارید این‌گونه بگوییم، که آن مسئله یا تضاد، به وجود آمده که به ما بگوید باید به فرکانس بالاتری حرکت کنید. به این دو جمله دقت کنید و ببینید که با کدام موافقید:

1-تضاد به وجود آمده که من با حل کردن آن به فرکانس بالاتری بروم.

2-تضاد به وجود آمده که من فرکانس بالاتری را انتخاب کنم، تا آن مشکل خود به‌ خود حل شود.

اگر تا به حال به جمله اولی باور داشته‌اید، باید بگوییم که زندگی سخت‌تری را گذرانده‌اید. (برای یادگیری بیشتر در مورد نحوه‌ی کارکرد امواج مغزی و ضمیرناخودآگاه، می‌توانید کتاب "ماورای طبیعی شدن" را مطالعه کرده یا در دوره‌ی آنلاین "ماورای طبیعی شدن" از دکتر جو دیسپنزا (کلیک کنید) شرکت کنید).

 

کدام فاعل؟

-برای پمپاژ خون در رگ‌های‌تان چقدر تلاش می‌کنید؟

-برای تنفس‌تان چقدر عرق می‌ریزید؟

-برای بازسازی سلول‌های پوستی‌تان چقدر تدبیر نیاز دارید؟

-آیا زمانی که جسمی به سمت چشم‌تان پرتاب می‌شود، این شما هستید که پلک‌ها را می‌بندید؟

حال چرا فکر می‌کنیم بقیه کارها را ما انجام می‌دهیم؟ بی‌شک ما فقط تنظیم‌کننده فرکانس ذهن هستیم، کارها فقط به ‌ظاهر توسط ما انجام می‌شوند، در صورتی‌ که کاملاً خود به خودی انجام می‌شوند. سؤالی که این‌جا ممکن است مطرح شود این‌ست که، آیا من واقعاً نباید کاری انجام دهم؟ اما آخر این موضوع کمی تخیلی به نظر می‌رسد!

 

شاید حق داشته باشید، اما با ذکر یک مثال بیشتر در مورد آن صحبت می‌کنیم:

فرض کنید که من فردی هستم که شرایط مالی ضعیفی دارم. هر کاری که انجام می‌دهم با شکست روبرو می‌شود و اصولاً اعتقاد دارم که انسان بدبختی هستم. بهترین پیشنهادهای مالی در جهان، برای من منجر به شکست می‌شود، ولی چرا؟ چه کاری باید انجام دهم؟ کدام بیزنس را باید انتخاب کنم؟ جواب این‌ست که هیچ کاری لازم نیست انجام دهم، زیرا هر تلاش بیشتری برای تفکر و تدبیر و انتخاب یک شغل یا فرصت درآمدزایی مناسب، من را در همان جای قبلی نگه می‌دارد. 

دقت کنید که منظور از این‌که می‌گویم هیچ کاری لازم نیست انجام دهید، بیکار نشستن و منفعل بودن نیست؛ منظور این است که بپذیرید در نهایت نتیجه‌ای که می‌گیرید، حاصل باورهای شماست؛ نه کاری که انجام می‌دهید؛ منظور این است که لازم نیست برای انتخاب یا تصمیم‌گیری این‌قدر تلاش کنید، چون در نهایت با باورهایی که دارید، به همان ‌جایی می‌روید که باید. (برای یادگیری رایگان نحوه‌ی ایجاد باورهای ثروت‌ساز، می‌توانید در دوره‌ی رایگان "اسرار ذهن ثروتمند" (کلیک کنید) شرکت کنید).

در مثالی که در مورد خود گفتم، تنها کاری که من باید انجام دهم این‌ست که یک هویت جدید برای خودم تعریف کنم، و برای این کار باید باورهای خود را تغییر بدهم و برای تغییر باورها، باید توجه‌ام را کنترل کنم. تمام شکست‌های مالیِ من، در واقع مربوط به آن شخصیتی بوده که من فکر می‌کردم هستم. من با باورهای قبلی، دست به انجام هر کاری می‌زده‌ام شکست می‌خوردم. درست است؟ من تمام هدف‌ام همواره این بوده است، که پول به دست بیاورم، ولی نمی‌شد! من تمام تلاشم را برای ثروتمند شدن می‌کردم اما نکته داستان این است که اعمال من مهم نبود، زیرا باورهای من در نهایت من را به سمت بدبختی می‌کشانده است. من تنها کاری که باید انجام دهم این‌ست که دست از دنیای بیرون بکشم و به دنیای درون پا بگذارم. شاید این موضوع برای شما اندکی عجیب به نظر برسد، اما قدرت اختیار شما در اعمال‌تان نیست، در کانون توجه‌ شما است. تمام قدرت‌های جهان به خدمت شما در می‌آیند، هنگامی که کانون توجه‌تان را بهبود بدهید. (برای یادگیری اصولی و حرفه‌ای باورهای ثروت‌ساز و برنامه‌ریزی ضمیرناخودآگاه خود، دوره‌های "تو ثروتمند زاده شده‌ای" و "آزادی مالی به سبک ژاپنی" (کلیک کنید)، نیز بسیار مفید خواهند بود؛ می‌توانید کاملاً رایگان در آنها شرکت کنید).

 

مرکز توجه‌ات را تغییر بده و الباقی را به جهان واگذار کن

 

بر عکسِ مثال قبل هم صادق است. هنگامی که از درون احساس ثروتمند بودن می‌کنید، حتی اگر به فرض، عامدانه هم بخواهید از پول فرار کنید، آن به سمت شما می‌آید، زیرا چاره‌ای ندارد؛ شما آهنربای ثروت هستید. پس اگر جهان واقعاً این‌گونه کار می‌کند، بهتر نیست تمام انرژی‌مان را بگذاریم جایی که تمام قدرت ما آن‌جاست و دست از تلاش بیهوده برداریم؟ چرا آن‌قدر علاقه داریم به تقلا کردن؟!

(برای دستیابی به موفقیت‌های مالی و یادگیری راهکارهای کسب ثروت، مجموعه‌ی رویال مایند کتاب‌هایی همچون: کتاب الکترونیکی "اسرار ذهن ثروتمند"، کتاب الکترونیکی " هفت اصل دستیابی به ثروت و کامیابی" و کتاب صوتی "ثروتمندترین مرد بابل"(کلیک کنید) را ترجمه و تهیه کرده است، که می‌توانید از آنها بهره‌مند شوید).

راه‌های تغییر فرکانس  مولانا شعر فوق‌العاده‌ای دارد که می‌گوید:                        

هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر          ***     آرام‌تر از آهو، بی‌باک‌تر از شیرم      

هر لحظه که می‌کوشم در کار کنم تدبیر      ***     رنج از پی رنج آید، زنجیر پی زنجیر 

تغییر فرکانس جذب
شما مشکلات را حل نمی‌کنید. شما کنار می‌روید، مشکلات را آن هوشِ برتر حل می‌کند.

تمام تمریناتی که انجام می‌دهیم برای حل مشکلات نیستند، برای این هستند، که ذهن شما را خاموش کنند و شما را به لحظه اکنون بیاورند؛ بعد آن یگانه است که پشت فرمان زندگی‌تان می‌نشیند، آنگاه همه ‌چیز خود به ‌خود سر جای خود قرار می‌گیرد. تمام سلول‌های‌تان با بالاترین کیفیت ممکن شروع به فعالیت می‌کنند، با بالاترین سرعت ممکن به سمت خواسته‌های خود حرکت می‌کنید و رفتار تمام جهان با شما به بهترین شکل ممکن تغییر می‌کند.

به قول انیشتین: «وقتی کارها خیلی ساده می‌شوند، یعنی خدا کارها را انجام می‌دهد». شما به حرف ذهن‌تان گوش می‌دهید و مشغول به انجام کاری برای رسیدن به موفقیت و خوشبختی می‌شوید، اما شاید اصلاً نباید کاری انجام دهید!

 

تعریف شما از خودتان، مسبب تمام مشکلات‌تان است

شما فقط باید آن شخص قبلی نباشید؛ اوضاع خود به ‌خود تغییر می‌کند و درست می‌شود. ذهن برای اینکه جلوی تغییر شما را بگیرد، مدام به شما می‌گوید که اگر به فلان جا یا فلان چیز برسید، خوشبخت می‌شوید. اما شما قرار نیست به جایی برسید. تمام خوشبختی همین حالا در اختیار شماست. شما فقط باید دیدتان را نسبت به آن چیزی که می‌بینید تغییر دهید؛ شما فقط کافی‌ست از پنجره دیگری به تمام آن چیزی که هست نگاه کنید.

شما فقط فکر می‌کنید که خوب نیستید، شما فقط فکر می‌کنید کافی نیستید، شما فقط فکر می‌کنید ضعیف هستید، شما فقط فکر می‌کنید ترسو هستید. تنها کافی‌ست این فکرها از میان برداشته شوند. تمام چیزی که جلوی شما را گرفته، مشتی فکر و توهم است. شما فقط نقش آدم ناخوب، ناکافی، ضعیف و ترسو را بازی می‌کنید. شما آن نقش‌ها نیستید، شما بازیگر آن نقش‌ها هستید. شما نقش هر کسی که بخواهید می‌توانید بازی کنید.

مدت‌هاست با ماشین‌حسابی که فقط گنجایش 7 رقم دارد، می‌خواهید جمعِ میلیارد با میلیارد انجام دهید و طبیعی‌ست که هر بارخطا می‌دهد. بارها و بارها باتری آن را تعویض کرده‌اید. مشکل از باتری نیست، ماشین‌حساب ضعیف است. چگونه با همان شخصیت قبلی به دنبال فرصتی طلایی در بازار هستید تا درآمدتان را 20 برابر کنید؟!

شما مادامی‌ که از همان پنجره قبلی به بیرون نگاه می‌کنید، کویر می‌بینید و هر بار خودتان، پنجره و کویر را ناسزا می‌گویید و سرزنش می‌کنید. پنجره دیگری درست همان جایی که ایستاده‌اید وجود دارد که رو به جنگل باز می‌شود، اما شما به ‌جای اینکه پنجره را عوض کنید، هر روز به خودتان می‌گویید که این بار با جدیت بیشتر، اراده بیشتر، انگیزه بیشتر و محکم‌تر، همان پنجره قبلی را باز می‌کنم! این تو هستی که باید عوض شود؛ نه نه، بگذار اصلاح کنم؛ آن تویی که فکر می‌کنی هستی، باید از میان برود. در واقع این نگاه تو به خودت است که باید تغییر کند.

زمانی که در هماهنگی با فرکانس منبع باشیم، کارها خود به‌ خود انجام می‌شوند. در واقع بهتر است این‌گونه بگوییم که در آن فرکانس، شما آن‌قدر شور و شوق و ایمان ‌دارید، که خود را به ‌هیچ‌ وجه در زحمت و کار نمی‌بینید. شما لذت می‌برید. گویی زمین و زمان با شما هم ‌دست شده‌اند، در حالی‌ که شما مشغول رقصیدن با خالق هستید.

در انتها پیشنهاد می‌کنیم، مقاله بعد با عنوانِ چطور خواسته‌هایمان را جذب کنیم (کلیک کنید)، را از دست ندهید. در مورد چگونگی رسیدن به نتایج دلخواه در کارهای‌تان، مطالب باورنکردنی برای شما خواهیم داشت.

 

تمرین:

  1. در دفترچه خود، قسمتی را به تمرین این جلسه اختصاص دهید. در این قسمت، فهرستی (هر چقدر طولانی‌تر بهتر) از تمام فعالیت‌هایی که در زندگی‌تان انجام شده و یا همیشه مشغول انجام‎‌ست و شما هیچ کاری در قبال آن‌ها نکرده‌اید را بنویسید. می‌توانید از فعالیت‌های بدن خود شروع کنید (رشد موها و ناخن‌ها، جایگزینی سلول‌های پیر با سلول‌های جوان، تپش قلب و ...) و بعد به سراغ تمام فعالیت‌هایی که جهان بدون هیچ زحمتی برای شما انجام داده بروید (مثل زمانی که در فلان قرعه‌کشی برنده شدید، زمانی که همسایه مزاحم اسباب‌کشی کرد و رفت، زمانی که پیشنهاد کاری فوق‌العاده‌ای دریافت کردید، زمانی که به طرز معجزه‌آسا خطر از بیخ گوشتان رد شد، زمانی که خیلی اتفاقی با فردی آشنا شدید که دقیقاً همان کسی بود که می خواستید، ولی شما اصلاً هیچ ایده‌ای برای پیدا کردنش نداشتید، زمانی که بیماری‌تان کاملاً خود به ‌خود درمان شد، زمانی که کاملاً اتفاقی رفتار یکی از نزدیکان‌تان که همیشه با او مشکل داشتید، با شما عوض شد و...)

 

دوست داریم نظرتان را در مورد مطالب بالا بدانیم، این‌که چقدر با ما هم‌نظر و موافق هستید؟ از اتفاقات جالبی که بدون هیچ زحمتی، برای‌تان پیش آمده بنویسید.

برای ثبت نظرات خود، به پایین صفحه مراجعه فرمایید.

 

 

 

محمد مرادزاده
تیم تحقیقاتی و مقاله نویسی سایت رویال مایند
مقالات پیشنهادی

نظر شما درباره این مطلب

برای شرکت در بخش نظرات باید در سایت رویال مایند ثبت نام کنید. ثبت نام در سایت رویال مایند رایگان است و کمتر از ۳۰ ثانیه زمان می برد.

ورود به سایت ثبت نام