زمان مطالعه :20 دقیقه
چکیده این مطلب : همهی ما دوست داریم در هنگام سخنرانی، تأثیر مثبتی بر روی مخاطبان خود بگذاریم. پس هنگام سخنرانی، به حرفی که میزنید اعتقاد داشته باشید، در این صورت، حتی اگر مخاطب اعتقاد چندانی هم به سخنان شما نداشته باشد، باز هم با شما همراهی میکند و چه بسا در نهایت به آنچه میگویید باور پیدا کند. اما واقعیت تأملبرانگیز این است که تنها تعداد اندکی از افراد در سخنرانی و متقاعد کردن دیگران موفق عمل میکنند.
اصول متقاعد کردن دیگران!
آیا دوست دارید صحبتهایتان مورد پذیرش بقیه قرار بگیرد؟
آیا متقاعد کردن دیگران برایتان راحت است؟
همهی ما دوست داریم در هنگام سخنرانی، تأثیر مثبتی بر روی مخاطبان خود بگذاریم. پس هنگام سخنرانی، به حرفی که میزنید اعتقاد داشته باشید، در این صورت، حتی اگر مخاطب اعتقاد چندانی هم به سخنان شما نداشته باشد، باز هم با شما همراهی میکند و چه بسا در نهایت به آنچه میگویید باور پیدا کند. اما واقعیت تأملبرانگیز این است که تنها تعداد اندکی از افراد در سخنرانی و متقاعد کردن دیگران موفق عمل میکنند.
متقاعد کردن دیگران معمولاً کار دشواری است، به خصوص اگر شما دلیل مخالفت آنها را ندانید. پس قدم اول این است که دیدگاهها و نقطهنظرات خود را با مخاطب در میان بگذارید. باید به گونهای در مورد برنامههای خود با آنها صحبت کنید که چارهای جز موافقت نداشته باشند.
متقاعدکردن، از مهارتهایی است که همهی افراد باید آن را یاد بگیرند. برای رسیدن به اهدافمان در محلِ کار، خانه و در زندگیِ اجتماعی باید یاد بگیریم چگونه، دیگران را با خود همراه کنیم. پس اگر به دنبال زندگی شادتری هستید، تکنیکهای طلایی این مقاله را امتحان کنید.
«تکنیک متقاعدسازی» (Persuasion Technique) انتقال اطلاعاتی هدفمند به منظور تغییر در نگرش یا عملکرد طرف مقابل است. ما در ابعاد مختلف زندگی اعم از محیط کار، خانواده و کسبوکار به تکنیکهای متقاعدسازی نیاز داریم تا با ساخت شخصیتی کاریزماتیک، به خوبی بدانیم که چگونه دیگران را متقاعد کنیم. گفتنی است که برای رسیدن به تسلط کافی در این زمینه باید مهارت برقراری ارتباط مؤثر را نیز در خود پرورش دهیم.
پیشنهاد ما برای شما: اکهارت تل به عنوان یکی از الهامبخشترین رهبران معنوی دنیای امروز شناخته میشود. "اکهارت تل" در "دوره آفرینش رؤیاها" (کلیک کنید)، به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه میتوان با تغییر حالت آگاهی، شرایط بیرونی را تغییر داد. یاد میگیرید که چطور از اعماق وجودتان و با قدرتی نشأت گرفته از هوش خلاق کائنات، اهداف و خواستههایتان را خلق کنید.
متقاعدسازی میتواند در سه سطح متفاوت کارکرد داشته باشد. اگر این سه سطح متقاعدسازی را بشناسیم و در خاطر داشته باشیم، انتظارهای ما از این مهارت، معقولتر و بامعناتر خواهد بود.
سطح اول: کاهش مقاومت.
نباید انتظار داشته باشیم که همواره بتوانیم با متقاعدسازی، نظر دیگران را تغییر دهیم. یکی از دستاوردهای متقاعدسازی میتواند کاهش مقاومت دیگران در برابر دیدگاه ما باشد. فرض کنید مدیر یا همکار یا همسر یا یکی از دیگر اعضای خانواده با یکی از تصمیمهای شما (کلیک کنید)، مخالف است و تأکید دارد که شما تصمیم نادرستی گرفتهاید (یا خواهید گرفت).
اگر شما بر این باور هستید که تصمیمتان درست است، ممکن است مهارت متقاعدسازی حداکثر در این حد کمک کند که اطرافیان و نزدیکان، حاضر شوند مسئولیت تصمیم را بر عهدهی خودتان بگذارند. همین هم، یک قدرت ارزشمند و مهم است و قطعاً مثالی از متقاعدسازی محسوب میشود.
سطح دوم: متابعت و پذیرش بیرونی.
دستاورد دیگر متقاعدسازی میتواند متابعت و پذیرش بیرونی باشد. به این معنا که طرف مقابل، حرف شما را قبول میکند و خواستهی شما را هم میپذیرد و حتی به شما در انجام هدفتان کمک میکند، اما در درون خود با تصمیم یا نظر یا خواستهی شما مخالف است یا حداقل آن را نپذیرفته است.
در بحث رفتار سازمانی، بسیاری از متابعتها و پیرویهای کارکنان از مدیران در این گروه قرار میگیرند. قرار نیست مدیر یا والدین، بتوانند همکاران یا فرزندان را از صمیم قلب نسبت به یک موضوع قانع کنند. در بسیاری از موارد، همین که رفتار مورد نظر تغییر کند یا در راستای خواستههای شما قرار بگیرد، مصداقی از متقاعدسازی است.
سطح سوم: تغییر باورهای درونی.
این همان سطحی است که آرزوی بسیاری از مدیران و والدین است. در ادبیات مدیریت، کسانی که به این سطح میرسند، معمولاً به جای مدیر، به عنوان رهبر سازمان شناخته میشوند. در این موقعیت، دیدگاه و نظر رهبر سازمان میتواند باور درونی افراد را هم تغییر دهند. اینها همان کسانی خواهند بود که هنگام بیدار شدن، از اینکه این فرصت را دارند که زودتر بیدار شوند و به سر کار بروند، خوشحال میشوند.
برای خلق و دستیابی به اهداف و خواستههایتان، "متود سیلوا" از "ویشن لاکیانی" (کلیک کنید)، که توسط تیم رویالمایند ترجمه و تهیه شده است، را به شما پیشنهاد میکنیم. متود سیلوا به شما کمک می کند رسالت و اهدافتان را در زندگی کشف کنید. متوجه دلیل و هدف حقیقی حضورتان در این سیاره میشوید و در مسیری قدم بر میدارید که هر ثانیه، هر روز و هر لحظه شما را به این هدف نزدیکتر میکند. پس این اثر فوقالعاده را از دست ندهید.
اثر ارابهی موسیقی، بر این اصل استوار است که هیچکس دوست ندارد از جمع طرد شود و یا سخنانش نادیده گرفته شود. وقتی شما دیدگاه خود را به گونهای مطرح میکنید که گویی افراد زیادی با آن موافق هستند، در واقع تلاش میکنید مخاطب را با خود همراه کنید. این یکی از روشهای مورد علاقهی سیاستمداران است. مثلاً فرض کنید یکی از اهالی سیاست در کانادا در سخنرانی خود بگوید: «مردم کانادا میخواهند…». اکنون باید پرسید که او از کجا میداند مردم کانادا چه چیزی میخواهند؟
حقیقت این است که وی اصلاً در این زمینه اطلاعی ندارد. اما از این روش برای جلب توجه و تأثیرگذاری بر مخاطب استفاده میکند. وقتی مردم حس کنند که افراد دیگری نیز با آنها همعقیده هستند. با مقاومت کمتری سخنان شخص گوینده را قبول میکنند. به زبان سادهتر «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو». پس اکثر مردم ترجیح میدهند راهی را انتخاب کنند که بقیه هم با آن موافق هستند.
وقتی میخندید، احساس خوبی دارید. وقتی حس خوبی دارید، لبخند میزنید. خوشخُلق بودن، موجب جلب توجهِ دیگران میشود و تأثیر کلام شما را در مخاطب، افزایش میدهد. همواره به یاد داشته باشید یک روش قدرتمند برای جلبِ توجه و متقاعدکردن مخاطبان، شوخطبعی است.
بهتر است کلمات، صداها و تصاویر برای تأکید بر موضوع اصلی، بارها تکرار شوند. نکتهی مهم این است که دفعات تکرار یک لغت، تصویر و یا هر ایدهی دیگری کاملاً بستگی به گوینده دارد. فقط فراموش نکنید، تکرار و بازگوییِ هر ایدهای، اثر مطلوبی بر شنونده دارد.
قانون تکرار سه باره بر این اصل استوار است که اگر سخنی را سه بار تکرار کنید، تأثیرگذاری آن بیشتر میشود. استفاده از روشهای متفاوت در هر بار تکرار پیام، نشانهی قدرت گوینده است و این امکان را میدهد تا سخنران، نظرات خود را کاملتر بیان کند و بر روی نکات مهم، تمرکز بیشتری داشته باشد. این روش، قدرتِ به خاطرسپاری پیام را در مخاطبان نیز افزایش میدهد.
با استفاده از تصاویر مناسب و تلفیق آن با صدایی خوشایند، گرم و صمیمی، حسِ اطمینان را در مخاطب بهوجود آورید. نتیجهی این کار چیست؟ مخاطبان، احساس صمیمت بیشتری میکنند، حسی که همه دوست دارند آن را تجربه کنند و این نفوذِ کلام شما را افزایش میدهد.
وقتی شفاف و صریح حرف زدهایم که پیام را به طور مستقیم به مخاطب برسانیم. پس، از مبهمگویی و در لفافه سخنگفتن، بپرهیزید. یاد بگیرید که صریح باشید، حرف خود را بدون تعارف و رودربایستی بزنید و تأثیر شگفتانگیز آن را بر مخاطب خود ببینید. اگر حرف خود را بهگونهای بیان کنید که جدی و واقعی به نظر برسد، ولی واقعیت امر چیز دیگری باشد، خیلی زود به دردسَر میافتید. مخاطبان شما خیلی زود متوجه میشوند، به همین خاطر حرفی که صریح و شفاف بیان شود، بهتر هم از سوی مخاطب پذیرفته میشود..
تملقگویی، تعریف و تمجید از مخاطب یکی از راههایی است که افراد، معمولاً برای ترغیب و متقاعدکردن مخاطبان خود انتخاب میکنند. مثلاً با گفتن جملاتی چون «شما سخت کار میکنید، پس لایق بهترینها هستید»، تلاش میکنند توجه مخاطب را به خود جلب کنند. مردم عاشق ستودهشدن هستند.
گاهی اوقات، افراد برای متقاعدکردن دیگران از چند واقعیت کوچک، نتایج بزرگی میگیرند. لازم است در ابتدا پیچیدگیِ واقعی یک موضوع را نادیده بگیریم. وقتی عاملی قابل پیشبینی است، احتمال وقوع آن نیز وجود دارد. پس مردم آن را باور میکنند. اطمینان از امکانِ وقوع یک موضوع، موجب ترغیب دیگران به باور موضوع مورد نظر میشود.
پیشنهاد ما برای شما: دوره پیشرفتهی دیسپنزا (کلیک کنید)، ترکیبی است از جدیدترین اطلاعات علمی، بررسیهای موردی و مراقبههای پیشرفتهای که می توانید برای غلبه کردن بر چالشهای مختلف در جنبههای گوناگون زندگی از آنها بهره بگیرید. دکتر جو دیسپنزا به شما یاد میدهد که میدان کوانتوم، میدانی نامرئی از جنس نور، اطلاعات و فرکانس است که در ورای مکان و زمان وجود دارد. شما خواهید آموخت انرژی خود را تغییر دهید و آن را با امکانی که از قبل در میدان کوانتوم وجود دارد، همارتعاش کرده و آیندهی مورد نظرتان را جذب کنید.
افراد از این روش استفاده میکنند تا تداعیکنندهی خاطرات خوش مخاطبان در زمان گذشته باشند. ایجاد حس دلتنگی و تداعی خاطرات و تجربههای خوش گذشته برای افراد مختلف بهویژه سالمندان، میتواند در متقاعدکردن و ترغیب مخاطبان، بسیار مثمرِثمر باشد.
پرسش تأکیدی یا همان استفهام انکاری یعنی در قالب یک پرسش، موضوعی را مطرح کنید، بدون آنکه بهدنبال پاسخ مشخصی برای پرسش باشید. در حقیقت پرسشهای تأکیدی نیاز به پاسخ ندارند، چون پاسخ کاملاً مشخص است و مخاطبان نیز با آن موافقند! مثال: کیست که به آب نیاز نداشته باشد؟
در این روش معمولاً دو چیز با هم مقایسه میشود. سخنرانان از این روش برای مقایسه بین موضوعِ جدید و موضوعی که برای مخاطب، آشنا و شفاف است، استفاده میکنند. مزیت استفاده از این روش آن است که ایدههای مختلف را میتوان در عبارتی کوتاه یا با بیان چند کلمه، توضیح داد.
در این روش کسی یا چیزی را پیدا میکنیم تا مشکلات فعلی را به گردن او بیندازیم. این روشی که معمولاً در دنیای سیاست کاربرد دارد. برای مثال، حزبی که قدرت را در دست ندارد، معمولا همه مشکلات را به گردن حزبی میاندازد که قدرت در دستش است و همواره آن را به خاطر مشکلات فعلی مقصر جلوه میدهد
سعی کنید بین خود و مخاطبتان نقاطی مشترک پیدا کنید. وقتی این تفاهمها افزایش مییابد دیگران شما را از خود میدانند و برای نظرها و عقاید متفاوت شما احترام بیشتری قائل میشوند. حتی اگر با نظر آنها مخالف هستید روی موضوعاتی متمرکز شوید که آنها را پذیرفتهاید. این کار باعث میشود که ارتباط بهتری برقرار کنید و برای قانع کردن طرف مقابل با حس پیش بروید.
پیشنهاد ما برای شما: دکتر "جو دیسپنزا" در کتاب "شکست عادتهای کهنه" (کلیک کنید)، اینگونه به احساسات اشاره میکند که: «ما هر بار که فکر میکنیم، پیامی به بدن داده میشود که مواد شیمیایی مخصوص و مرتبط با فکرمان تولید کند، این پیامها به غدههای بدنمان ارسال میشود، و هر کدام با توجه به فکر درون ذهن ما، مواد شیمیایی مربوطه را تولید میکند». بنابراین افکار ما احساسات و عواطف ما را تولید میکنند.
ایجاد احساس نیاز در دیگران و ارائه راهحلی مناسب برای آن، اعتبار شما را افزایش میدهد. عشق، امنیت، غذا و توسعه فردی نیازهایی هستند که هر روز در انسانها پدیدار میشوند و شما میتوانید به صورت حرفهای روی یکی از این قبیل موضوعات هدفگذاری کنید. ارائه ایدهای مناسب برای رفع هر کدام از این نیازها نظر مخاطبانتان را جلب میکند و به این ترتیب به هدفتان میرسید.
اگر نشان دهید که دیگران نظر و عقیده شما را پیش از این تأیید کردهاند به احتمال خیلی زیاد طرف مقابل نیز متقاعد میشود که شما را تأیید کند. در این تکنیک متقاعدسازی لازم است فروتنی را کنار بگذارید و نشان دهید که چه نظر خوبی دارید. برای این کار باید گروهی وجود داشته باشند که تمایل کافی به نظر شما دهند و شما با استناد به آنها بقیه را راغب به انجام کار دلخواهتان کنید.
کلمات شما تأثیر بسیار زیادی در متقاعد کردن دیگران دارند. استفاده از استعارهها و جملههای واضح به شما در ساخت ارتباط مؤثر و گرفتن بازخوردی مثبت یاری میدهند. در جملهبندیهایتان برای طرف مقابل ارزش قائل شوید و در او حس هیجان و شگفتی ایجاد کنید تا راغب به انجام کاری شود که شما میخواهید.
وقتی از دیگران درخواستی دارید باید بتوانید برای آن خواسته دلیلی بیاورید. وجود دلیلی معتبر کارایی این تکنیک متقاعدسازی را افزایش میدهد و به تقاضای شما اعتبار میبخشد. مثلاً میتوانید از مدیرتان درخواست مساعده کنید تا بتوانید ماشینتان را تعمیر کنید. مدیر میداند که شما با داشتن ماشینی سالم سریعتر در محل کار حاضر میشوید و قانع میشود که هرچه سریعتر این مبلغ را برایتان واریز کند.
اگر در موقعیتی قرار گرفتهاید که باید از طرف مقابل درخواست بزرگی کنید هرگز از همان ابتدا به سراغ اصل مطلب نروید. در شروع صحبتها از او چند چیز ساده بخواهید تا ذهنش برای انجام درخواستهای بزرگتر آماده شود. وقتی چند تقاضای کوچک را پاسخ داد و نظری موافق نسبت به شما پیدا کرد وقت آن است که او را برای انجام کار اصلی متقاعد کنید. اطمینان داشته باشید که با رعایت این تکنیک متقاعدسازی روند پیشرفت کارتان سریعتر خوهد بود.
این تکنیک دقیقاً متضاد روش قبلی است. در این حالت ابتدا باید تقاضایی بزرگ و نشدنی مطرح کنید. شما میدانید که این تقاضا در همان ابتدا رد میشود اما وقتی طرف مقابل آن را رد میکند قدرت لازم را برای رد تقاضای بعدی از دست میدهد. به طور مثال پسربچهای از پدرش میخواهد که برایش لبتاپ بخرد و پدر این تقاضا را در دم رد میکند. در ادامه پسر میگوید که اگر لب تاپ نمیخری لااقل یک دوچرخه بخر. در این حالت پدر به احتمال زیاد به خرید دوچرخه رضایت میدهد.
هر بیماری ترجیح میدهد توصیههای پزشکی را از زبان یک پزشک بشنود نه کارمند یک شرکت. این نکته در تکنیک های متقاعدسازی نیز کاربرد دارد. به این صورت که شما با نمایش اقتدار و قدرت به طرف مقابل نشان میدهد که از او یا هر کس دیگری در مورد موضوع مد نظرتان خبرهتر هستید و او میتواند با تکیهبر قدرت شما کاری را انجام دهد که شما از او خواستهاید.
یکی از تکنیکهای متقاعدسازی این است که خطرات پذیرش درخواست را تا حد امکان کاهش دهید. برای این کار میتوانید تضمینهایی معتبر ارائه دهید و خیال طرف مقابل را از بابت ریسکی نبودن آن کار راحت کنید تا به این نتیجه برسد که پذیرش درخواست شما کار درستی است.
واقعیت این است که بدون درگیر کردن احساسات دیگران نمیشود آنها را مجاب به انجام کاری کرد. اگر میخواهید به اهدافتان برسید لازم است از این تکنیک متقاعدسازی بهره بگیرید و احساسات طرف مقابل را تحریک کنید. به طور مثال دانشآموزان برای اینکه معلم را مجاب به لغو امتحان کنند تمامی اتفاقات ناراحت کننده را عنوان میکنند تا بالاخره یکی از این حوادث احساسات معلم را درگیر کند و او قانع شود که امتحان را به زمان دیگری موکول کند.
اگر به دنبال راهی برای رسیدن به آرزوها و اهدافتان هستید، کتاب "ماورای طبیعی شدن" اثر "دکتر جو دیسپنزا" (کلیک کنید)، برای شماست. شما پس از بهرهمندی از آن، دیگر آن انسان سابق نخواهید بود و به معنای واقعی به کلید آفرینش و خلق رؤیاها و اهدافتان دست خواهید یافت.
با تکان دادن سرتان در حالیکه چیزی را توضیح میدهید، به شخص مقابل این تصور را میدهید که درمورد چیزی که صحبت میکنید، اطلاعات کامل دارید. این پدیده در "اثر آفتاب پرست" فرو میرود، یعنی طرف مقابل مانند شما میشود، زیرا او نیز احتمالاً سر تکان دادن شما را تقلید میکند و خود را گول میزند و وانمود میکند تمام حرفهای شما را میفهمد و در جریان اتفاقات در حال رخ دادن، است.
اگر در حال معامله با شخصی هستید، اکثر قریب به اتفاق مکالمه شما باید درمورد سودی باشد که نصیب او میشود. این یک تکنیک کلاسیک است که باعث میشود شنونده بیشتر وقت خود را صرف تصور یک سناریوی فرضی کند که در آن برنده است. این کار برای فروشندگان ماشینهای دست دوم است که اغلب سعی میکنند زندگیتان را با داشتن ماشین برایتان توصیف کنند و شما را برای خریدن ماشین بدون گفتن بدهیای که به گردنتان گذاشته میشود، راضی کنند.
انسانها اساساً افرادی خودخواه هستند و نامهای ما بخش عمدهای از کسی را که فکر میکنیم هستیم، تشکیل میدهند. روانشناسان دریافته اند که استفاده مکرر از نام شخص در مکالمه باعث میشود آنچه میخواهید انجام دهد، زیرا معتقد است شما واقعاً او را دوست دارید. به عنوان مثال، به جای اینکه بپرسید "آیا میتوانید ماشین من را بشویید؟ شما همیشه عالی انجام میدهید" از جملهی: دیوید، میتوانید ماشین من را بشویید؟ هر وقت آن را میشویید، عالی به نظر میرسد، استفاده کنید.
به احتمال زیاد اکثر ما درخواستهای معمولی را ارائه میدهیم تا مورد پسند واقع شود، اما به گفته کارشناسان این که دیگران به این باور برسند که شما سازش میکنید، کلید رسیدن به خواسته شماست. به عنوان مثال: بگویید میخواهید ۱۰۰۰۰۰ نفر صفحه فیسبوک شما را دنبال کنند بهتر است از یک استاد راهنمای شبکههای اجتماعی بپرسید که به ۵۰۰۰۰۰ نفر احتیاج دارید و سپس وقتی ۱۰۰۰۰۰ گرفتید سازش نشان دهید. با ارائه یک گزینه غیر واقعی، به طور خودکار به درخواست اصلی خود میرسید.
پیشنهاد ما برای شما: اگر به دنبال تحقق اهداف خود هستید، پیشنهاد میکنیم دورهی فوقالعاده "دورهی جهش کوانتومی" اثر "برت گلدمن" (کلیک کنید)، که در سایت رویالمایند در اختیار شما قرار داده شده است، را از دست ندهید. این دوره، یک برنامه آنلاین است که به کمک آن و به واسطه قدرت تجسم پیشرفته، مرحله به مرحله جهانهای موازی را کاوش کرده، با خود برتر و نسخههای مختلفتان ملاقات کرده و از آنها در خصوص تحقق اهداف و خواستههایتان راهنمایی دریافت میکنید.
درخواست انجام کار از دیگران توسط ایمیل آسان است، اما اگر واقعاً به انجام آن احتیاج دارید، باید حضوری از آنها درخواست کنید. تحقیقات جدید از دانشگاه واترلو در کانادا نشان داده است که قرار دادن کسی در موقعیت انجام شده به احتمال زیاد موفقیتآمیز است، حتی اگر او را در رودربایستی قرار دهد. اساساً، هنگامی که از شخصی درخواستی دارید و رو در رو از او تقاضا میکنید، رد کردن آن غیرمنطقی است.
اگر بتوانید از هوش هیجانیتان استفاده کنید میتوانید احساسات دیگران را درک کنید و با همدردی کردن با دیگران و قوی تر کردن صمیمیتتان راحتتر آنها را متقاعد کنید تا کاری که شما میخواهید را انجام دهند. هوش هیجانی توانایی درک احساسات دیگران و خود است. و نیاز به حداقل این سه مهارت دارد:
توانایی شناخت و تشخیص احساسات دیگران.
توانایی مهار کردن این احساسات و استفاده از آنها در حل مسئله.
توانایی کنترل احساسات خود و دیگران.
پروفسور آلبرت محرابیان Albert Mehrabian پروفسور بازنشسته روانشناسی دانشگاه کالیفورنیا تحقیقات بیشماری بر روی ارتباط غیرکلامی انجام داده است. نتیجه تحقیقاتش نشان میدهد زمانی که کلمات برای قانع کردن دیگران جوابگو نیستند، زبان بدن به عنوان یکی از راه های ارتباطی به میان می آید. به همین دلیل است که شیوه ایستادن، راه رفتن، حرف زدن، ارتباط چشمی و حتی حرکات دستمان آنقدر در متقاعد کردن دیگران مؤثر است.
بله، این یکی از جالبترین نکاتی است که در متقاعد کردن دیگران نقش بسیار قوی ای بازی میکند اما ما اغلب نادیدهاش میگیریم. در تحقیقاتی تأثیر سرعت حرف زدن و لحن و روان بودن کلمات را بر متقاعد کننده بودن آن مورد بررسی قرار دادند. در این آزمایش دو گروه وجود داشتند: مصاحبهکنندهها و مصاحبهشوندهها. هدف از آزمایش این بود که تأثیر لحن و سرعت ادای کلمات مصاحبهکنندهها را بر مصاحبهشوندهها ارزیابی کنند و ببینند کدام یک از مصاحبهشوندهها راضی میشوند پرسشنامه مد نظر را پر کنند. نتیجه آزمایش نشان داد بهترین سرعت برای ادای کلمات ۳.۵ کلمه در ثانیه است که تقریباً سریع محسوب میشود. به علاوه مصاحبهکنندههایی که در هر دقیقه ۴ یا ۵ بار مکث داشتند در متقاعد کردن مصاحبهشوندهها موفقتر عمل کرده بودند.
کسانی که خیلی تند حرف میزدند مشکوک به نظر آمدند و کسانی که آرامتر از معیار مشخص شده حرف میزدند این حس را به مخاطب میدادند که بهره هوشی پایینی دارند. اشتیاق و سرزندگی بیش از حد هم حس منفیای به مخاطب میداد. بنابراین میبینیم که لحن و شیوه ی ادای کلمات چه تأثیرگذاریهای متفاوتی دارند.
افرادی که سعی در متقاعدکردن دیگران دارند، باید ظاهری جذاب، محکم و مطمئن داشته باشند. این مسئله در پیامهای سیاسی نِمود بیشتری دارد. مردم، اغلب از رهبران کاریزماتیک (کلیک کنید)، پیروی میکنند، حتی زمانی که با مواضع آنها مخالف هستند. شاید شما به خاطر نمیآورید، اما مردم کانادا در چند دههی پیش عاشق مردی به نام پیر ترودو شدند که با بیان شیوا و جذابِ خود توانسته بود، فضای سیاسی کانادا را به تسخیر خود درآورد.
با استفاده از تصاویر مناسب و تلفیق آن با صدایی خوشایند، گرم و صمیمی، حسِ اطمینان را در مخاطب بهوجود آورید. نتیجهی این کار چیست؟ مخاطبان، احساس صمیمت بیشتری میکنند، حسی که همه دوست دارند آن را تجربه کنند و این نفوذِ کلام شما را افزایش میدهد.
- سخن پایانی:
تقریباً همه چیز در زندگى ساخته ذهن و تصور است به این معنى که هیچ حقیقت محضى در زندگى وجود ندارد و در اکثر موارد تصورات تبدیل به حقایق مىگردند. بنابراین اگر مىخواهید براى خود یا کارتان ارزش تعیین نمایید باید تصویرى صحیح از آن ایجاد کنید. در معاملات براى کار یا کالاى خود قیمتى بالا اعلام کنید حتى اگر این قیمت قدرى غیرمنطقى به نظر رسد (اما در عین حال توجه داشته باشید که این قیمت به طور مضحکى بالا نباشد زیرا در این صورت جدى تصور نخواهد شد). در هنگام معامله بر روى جنس یا کارى که ارزش آن مشخص نیست، اولین کسى که قیمت را پیشنهاد مىکند ارزش آن را پایهریزى کرده است. بنابراین ارزش، یک کمیت ناشناخته است و با به کارگیرى دو اصل روانشناسى مخصوص (قیمت و میزان دستیابى) مىتواند تغییر یابد.
همه ما گاهی اوقات نیاز داریم که در زندگی شخصی، روابط اجتماعی و حوزه شغلی خود، دیگران را برای پذیرش نظرمان قانع کنیم. متقاعد کردن دیگران در همه موارد به راحتی انجام نمی شود، مگر با به کارگیری روش های اصولی. تکنیکهای قانع کردن نیز باید به صورت حرفهای آموزش داده شوند تا تأثیرات مثبتی را به همراه داشته باشند.
پیشنهاد میکنیم تکنیکهای گفته شده در این مقاله را در زندگی شخصی یا کاری خود، به کار بگیرید.
اگر با بکارگیری این قواعد، تغییری در روابط اجتماعی یا حوزه شغلی خود دیدهاید، با ما و دیگران به اشتراک بگذارید.
برای ثبت نظرات خود، به پایین صفحه مراجعه فرمایید.
اصول متقاعد کردن دیگران!
آیا دوست دارید صحبتهایتان مورد پذیرش بقیه قرار بگیرد؟
آیا متقاعد کردن دیگران برایتان راحت است؟
همهی ما دوست داریم در هنگام سخنرانی، تأثیر مثبتی بر روی مخاطبان خود بگذاریم. پس هنگام سخنرانی، به حرفی که میزنید اعتقاد داشته باشید، در این صورت، حتی اگر مخاطب اعتقاد چندانی هم به سخنان شما نداشته باشد، باز هم با شما همراهی میکند و چه بسا در نهایت به آنچه میگویید باور پیدا کند. اما واقعیت تأملبرانگیز این است که تنها تعداد اندکی از افراد در سخنرانی و متقاعد کردن دیگران موفق عمل میکنند.
متقاعد کردن دیگران معمولاً کار دشواری است، به خصوص اگر شما دلیل مخالفت آنها را ندانید. پس قدم اول این است که دیدگاهها و نقطهنظرات خود را با مخاطب در میان بگذارید. باید به گونهای در مورد برنامههای خود با آنها صحبت کنید که چارهای جز موافقت نداشته باشند.
متقاعدکردن، از مهارتهایی است که همهی افراد باید آن را یاد بگیرند. برای رسیدن به اهدافمان در محلِ کار، خانه و در زندگیِ اجتماعی باید یاد بگیریم چگونه، دیگران را با خود همراه کنیم. پس اگر به دنبال زندگی شادتری هستید، تکنیکهای طلایی این مقاله را امتحان کنید.
«تکنیک متقاعدسازی» (Persuasion Technique) انتقال اطلاعاتی هدفمند به منظور تغییر در نگرش یا عملکرد طرف مقابل است. ما در ابعاد مختلف زندگی اعم از محیط کار، خانواده و کسبوکار به تکنیکهای متقاعدسازی نیاز داریم تا با ساخت شخصیتی کاریزماتیک، به خوبی بدانیم که چگونه دیگران را متقاعد کنیم. گفتنی است که برای رسیدن به تسلط کافی در این زمینه باید مهارت برقراری ارتباط مؤثر را نیز در خود پرورش دهیم.
پیشنهاد ما برای شما: اکهارت تل به عنوان یکی از الهامبخشترین رهبران معنوی دنیای امروز شناخته میشود. "اکهارت تل" در "دوره آفرینش رؤیاها" (کلیک کنید)، به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه میتوان با تغییر حالت آگاهی، شرایط بیرونی را تغییر داد. یاد میگیرید که چطور از اعماق وجودتان و با قدرتی نشأت گرفته از هوش خلاق کائنات، اهداف و خواستههایتان را خلق کنید.
متقاعدسازی میتواند در سه سطح متفاوت کارکرد داشته باشد. اگر این سه سطح متقاعدسازی را بشناسیم و در خاطر داشته باشیم، انتظارهای ما از این مهارت، معقولتر و بامعناتر خواهد بود.
سطح اول: کاهش مقاومت.
نباید انتظار داشته باشیم که همواره بتوانیم با متقاعدسازی، نظر دیگران را تغییر دهیم. یکی از دستاوردهای متقاعدسازی میتواند کاهش مقاومت دیگران در برابر دیدگاه ما باشد. فرض کنید مدیر یا همکار یا همسر یا یکی از دیگر اعضای خانواده با یکی از تصمیمهای شما (کلیک کنید)، مخالف است و تأکید دارد که شما تصمیم نادرستی گرفتهاید (یا خواهید گرفت).
اگر شما بر این باور هستید که تصمیمتان درست است، ممکن است مهارت متقاعدسازی حداکثر در این حد کمک کند که اطرافیان و نزدیکان، حاضر شوند مسئولیت تصمیم را بر عهدهی خودتان بگذارند. همین هم، یک قدرت ارزشمند و مهم است و قطعاً مثالی از متقاعدسازی محسوب میشود.
سطح دوم: متابعت و پذیرش بیرونی.
دستاورد دیگر متقاعدسازی میتواند متابعت و پذیرش بیرونی باشد. به این معنا که طرف مقابل، حرف شما را قبول میکند و خواستهی شما را هم میپذیرد و حتی به شما در انجام هدفتان کمک میکند، اما در درون خود با تصمیم یا نظر یا خواستهی شما مخالف است یا حداقل آن را نپذیرفته است.
در بحث رفتار سازمانی، بسیاری از متابعتها و پیرویهای کارکنان از مدیران در این گروه قرار میگیرند. قرار نیست مدیر یا والدین، بتوانند همکاران یا فرزندان را از صمیم قلب نسبت به یک موضوع قانع کنند. در بسیاری از موارد، همین که رفتار مورد نظر تغییر کند یا در راستای خواستههای شما قرار بگیرد، مصداقی از متقاعدسازی است.
سطح سوم: تغییر باورهای درونی.
این همان سطحی است که آرزوی بسیاری از مدیران و والدین است. در ادبیات مدیریت، کسانی که به این سطح میرسند، معمولاً به جای مدیر، به عنوان رهبر سازمان شناخته میشوند. در این موقعیت، دیدگاه و نظر رهبر سازمان میتواند باور درونی افراد را هم تغییر دهند. اینها همان کسانی خواهند بود که هنگام بیدار شدن، از اینکه این فرصت را دارند که زودتر بیدار شوند و به سر کار بروند، خوشحال میشوند.
برای خلق و دستیابی به اهداف و خواستههایتان، "متود سیلوا" از "ویشن لاکیانی" (کلیک کنید)، که توسط تیم رویالمایند ترجمه و تهیه شده است، را به شما پیشنهاد میکنیم. متود سیلوا به شما کمک می کند رسالت و اهدافتان را در زندگی کشف کنید. متوجه دلیل و هدف حقیقی حضورتان در این سیاره میشوید و در مسیری قدم بر میدارید که هر ثانیه، هر روز و هر لحظه شما را به این هدف نزدیکتر میکند. پس این اثر فوقالعاده را از دست ندهید.
اثر ارابهی موسیقی، بر این اصل استوار است که هیچکس دوست ندارد از جمع طرد شود و یا سخنانش نادیده گرفته شود. وقتی شما دیدگاه خود را به گونهای مطرح میکنید که گویی افراد زیادی با آن موافق هستند، در واقع تلاش میکنید مخاطب را با خود همراه کنید. این یکی از روشهای مورد علاقهی سیاستمداران است. مثلاً فرض کنید یکی از اهالی سیاست در کانادا در سخنرانی خود بگوید: «مردم کانادا میخواهند…». اکنون باید پرسید که او از کجا میداند مردم کانادا چه چیزی میخواهند؟
حقیقت این است که وی اصلاً در این زمینه اطلاعی ندارد. اما از این روش برای جلب توجه و تأثیرگذاری بر مخاطب استفاده میکند. وقتی مردم حس کنند که افراد دیگری نیز با آنها همعقیده هستند. با مقاومت کمتری سخنان شخص گوینده را قبول میکنند. به زبان سادهتر «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو». پس اکثر مردم ترجیح میدهند راهی را انتخاب کنند که بقیه هم با آن موافق هستند.
وقتی میخندید، احساس خوبی دارید. وقتی حس خوبی دارید، لبخند میزنید. خوشخُلق بودن، موجب جلب توجهِ دیگران میشود و تأثیر کلام شما را در مخاطب، افزایش میدهد. همواره به یاد داشته باشید یک روش قدرتمند برای جلبِ توجه و متقاعدکردن مخاطبان، شوخطبعی است.
بهتر است کلمات، صداها و تصاویر برای تأکید بر موضوع اصلی، بارها تکرار شوند. نکتهی مهم این است که دفعات تکرار یک لغت، تصویر و یا هر ایدهی دیگری کاملاً بستگی به گوینده دارد. فقط فراموش نکنید، تکرار و بازگوییِ هر ایدهای، اثر مطلوبی بر شنونده دارد.
قانون تکرار سه باره بر این اصل استوار است که اگر سخنی را سه بار تکرار کنید، تأثیرگذاری آن بیشتر میشود. استفاده از روشهای متفاوت در هر بار تکرار پیام، نشانهی قدرت گوینده است و این امکان را میدهد تا سخنران، نظرات خود را کاملتر بیان کند و بر روی نکات مهم، تمرکز بیشتری داشته باشد. این روش، قدرتِ به خاطرسپاری پیام را در مخاطبان نیز افزایش میدهد.
با استفاده از تصاویر مناسب و تلفیق آن با صدایی خوشایند، گرم و صمیمی، حسِ اطمینان را در مخاطب بهوجود آورید. نتیجهی این کار چیست؟ مخاطبان، احساس صمیمت بیشتری میکنند، حسی که همه دوست دارند آن را تجربه کنند و این نفوذِ کلام شما را افزایش میدهد.
وقتی شفاف و صریح حرف زدهایم که پیام را به طور مستقیم به مخاطب برسانیم. پس، از مبهمگویی و در لفافه سخنگفتن، بپرهیزید. یاد بگیرید که صریح باشید، حرف خود را بدون تعارف و رودربایستی بزنید و تأثیر شگفتانگیز آن را بر مخاطب خود ببینید. اگر حرف خود را بهگونهای بیان کنید که جدی و واقعی به نظر برسد، ولی واقعیت امر چیز دیگری باشد، خیلی زود به دردسَر میافتید. مخاطبان شما خیلی زود متوجه میشوند، به همین خاطر حرفی که صریح و شفاف بیان شود، بهتر هم از سوی مخاطب پذیرفته میشود..
تملقگویی، تعریف و تمجید از مخاطب یکی از راههایی است که افراد، معمولاً برای ترغیب و متقاعدکردن مخاطبان خود انتخاب میکنند. مثلاً با گفتن جملاتی چون «شما سخت کار میکنید، پس لایق بهترینها هستید»، تلاش میکنند توجه مخاطب را به خود جلب کنند. مردم عاشق ستودهشدن هستند.
گاهی اوقات، افراد برای متقاعدکردن دیگران از چند واقعیت کوچک، نتایج بزرگی میگیرند. لازم است در ابتدا پیچیدگیِ واقعی یک موضوع را نادیده بگیریم. وقتی عاملی قابل پیشبینی است، احتمال وقوع آن نیز وجود دارد. پس مردم آن را باور میکنند. اطمینان از امکانِ وقوع یک موضوع، موجب ترغیب دیگران به باور موضوع مورد نظر میشود.
پیشنهاد ما برای شما: دوره پیشرفتهی دیسپنزا (کلیک کنید)، ترکیبی است از جدیدترین اطلاعات علمی، بررسیهای موردی و مراقبههای پیشرفتهای که می توانید برای غلبه کردن بر چالشهای مختلف در جنبههای گوناگون زندگی از آنها بهره بگیرید. دکتر جو دیسپنزا به شما یاد میدهد که میدان کوانتوم، میدانی نامرئی از جنس نور، اطلاعات و فرکانس است که در ورای مکان و زمان وجود دارد. شما خواهید آموخت انرژی خود را تغییر دهید و آن را با امکانی که از قبل در میدان کوانتوم وجود دارد، همارتعاش کرده و آیندهی مورد نظرتان را جذب کنید.
افراد از این روش استفاده میکنند تا تداعیکنندهی خاطرات خوش مخاطبان در زمان گذشته باشند. ایجاد حس دلتنگی و تداعی خاطرات و تجربههای خوش گذشته برای افراد مختلف بهویژه سالمندان، میتواند در متقاعدکردن و ترغیب مخاطبان، بسیار مثمرِثمر باشد.
پرسش تأکیدی یا همان استفهام انکاری یعنی در قالب یک پرسش، موضوعی را مطرح کنید، بدون آنکه بهدنبال پاسخ مشخصی برای پرسش باشید. در حقیقت پرسشهای تأکیدی نیاز به پاسخ ندارند، چون پاسخ کاملاً مشخص است و مخاطبان نیز با آن موافقند! مثال: کیست که به آب نیاز نداشته باشد؟
در این روش معمولاً دو چیز با هم مقایسه میشود. سخنرانان از این روش برای مقایسه بین موضوعِ جدید و موضوعی که برای مخاطب، آشنا و شفاف است، استفاده میکنند. مزیت استفاده از این روش آن است که ایدههای مختلف را میتوان در عبارتی کوتاه یا با بیان چند کلمه، توضیح داد.
در این روش کسی یا چیزی را پیدا میکنیم تا مشکلات فعلی را به گردن او بیندازیم. این روشی که معمولاً در دنیای سیاست کاربرد دارد. برای مثال، حزبی که قدرت را در دست ندارد، معمولا همه مشکلات را به گردن حزبی میاندازد که قدرت در دستش است و همواره آن را به خاطر مشکلات فعلی مقصر جلوه میدهد
سعی کنید بین خود و مخاطبتان نقاطی مشترک پیدا کنید. وقتی این تفاهمها افزایش مییابد دیگران شما را از خود میدانند و برای نظرها و عقاید متفاوت شما احترام بیشتری قائل میشوند. حتی اگر با نظر آنها مخالف هستید روی موضوعاتی متمرکز شوید که آنها را پذیرفتهاید. این کار باعث میشود که ارتباط بهتری برقرار کنید و برای قانع کردن طرف مقابل با حس پیش بروید.
پیشنهاد ما برای شما: دکتر "جو دیسپنزا" در کتاب "شکست عادتهای کهنه" (کلیک کنید)، اینگونه به احساسات اشاره میکند که: «ما هر بار که فکر میکنیم، پیامی به بدن داده میشود که مواد شیمیایی مخصوص و مرتبط با فکرمان تولید کند، این پیامها به غدههای بدنمان ارسال میشود، و هر کدام با توجه به فکر درون ذهن ما، مواد شیمیایی مربوطه را تولید میکند». بنابراین افکار ما احساسات و عواطف ما را تولید میکنند.
ایجاد احساس نیاز در دیگران و ارائه راهحلی مناسب برای آن، اعتبار شما را افزایش میدهد. عشق، امنیت، غذا و توسعه فردی نیازهایی هستند که هر روز در انسانها پدیدار میشوند و شما میتوانید به صورت حرفهای روی یکی از این قبیل موضوعات هدفگذاری کنید. ارائه ایدهای مناسب برای رفع هر کدام از این نیازها نظر مخاطبانتان را جلب میکند و به این ترتیب به هدفتان میرسید.
اگر نشان دهید که دیگران نظر و عقیده شما را پیش از این تأیید کردهاند به احتمال خیلی زیاد طرف مقابل نیز متقاعد میشود که شما را تأیید کند. در این تکنیک متقاعدسازی لازم است فروتنی را کنار بگذارید و نشان دهید که چه نظر خوبی دارید. برای این کار باید گروهی وجود داشته باشند که تمایل کافی به نظر شما دهند و شما با استناد به آنها بقیه را راغب به انجام کار دلخواهتان کنید.
کلمات شما تأثیر بسیار زیادی در متقاعد کردن دیگران دارند. استفاده از استعارهها و جملههای واضح به شما در ساخت ارتباط مؤثر و گرفتن بازخوردی مثبت یاری میدهند. در جملهبندیهایتان برای طرف مقابل ارزش قائل شوید و در او حس هیجان و شگفتی ایجاد کنید تا راغب به انجام کاری شود که شما میخواهید.
وقتی از دیگران درخواستی دارید باید بتوانید برای آن خواسته دلیلی بیاورید. وجود دلیلی معتبر کارایی این تکنیک متقاعدسازی را افزایش میدهد و به تقاضای شما اعتبار میبخشد. مثلاً میتوانید از مدیرتان درخواست مساعده کنید تا بتوانید ماشینتان را تعمیر کنید. مدیر میداند که شما با داشتن ماشینی سالم سریعتر در محل کار حاضر میشوید و قانع میشود که هرچه سریعتر این مبلغ را برایتان واریز کند.
اگر در موقعیتی قرار گرفتهاید که باید از طرف مقابل درخواست بزرگی کنید هرگز از همان ابتدا به سراغ اصل مطلب نروید. در شروع صحبتها از او چند چیز ساده بخواهید تا ذهنش برای انجام درخواستهای بزرگتر آماده شود. وقتی چند تقاضای کوچک را پاسخ داد و نظری موافق نسبت به شما پیدا کرد وقت آن است که او را برای انجام کار اصلی متقاعد کنید. اطمینان داشته باشید که با رعایت این تکنیک متقاعدسازی روند پیشرفت کارتان سریعتر خوهد بود.
این تکنیک دقیقاً متضاد روش قبلی است. در این حالت ابتدا باید تقاضایی بزرگ و نشدنی مطرح کنید. شما میدانید که این تقاضا در همان ابتدا رد میشود اما وقتی طرف مقابل آن را رد میکند قدرت لازم را برای رد تقاضای بعدی از دست میدهد. به طور مثال پسربچهای از پدرش میخواهد که برایش لبتاپ بخرد و پدر این تقاضا را در دم رد میکند. در ادامه پسر میگوید که اگر لب تاپ نمیخری لااقل یک دوچرخه بخر. در این حالت پدر به احتمال زیاد به خرید دوچرخه رضایت میدهد.
هر بیماری ترجیح میدهد توصیههای پزشکی را از زبان یک پزشک بشنود نه کارمند یک شرکت. این نکته در تکنیک های متقاعدسازی نیز کاربرد دارد. به این صورت که شما با نمایش اقتدار و قدرت به طرف مقابل نشان میدهد که از او یا هر کس دیگری در مورد موضوع مد نظرتان خبرهتر هستید و او میتواند با تکیهبر قدرت شما کاری را انجام دهد که شما از او خواستهاید.
یکی از تکنیکهای متقاعدسازی این است که خطرات پذیرش درخواست را تا حد امکان کاهش دهید. برای این کار میتوانید تضمینهایی معتبر ارائه دهید و خیال طرف مقابل را از بابت ریسکی نبودن آن کار راحت کنید تا به این نتیجه برسد که پذیرش درخواست شما کار درستی است.
واقعیت این است که بدون درگیر کردن احساسات دیگران نمیشود آنها را مجاب به انجام کاری کرد. اگر میخواهید به اهدافتان برسید لازم است از این تکنیک متقاعدسازی بهره بگیرید و احساسات طرف مقابل را تحریک کنید. به طور مثال دانشآموزان برای اینکه معلم را مجاب به لغو امتحان کنند تمامی اتفاقات ناراحت کننده را عنوان میکنند تا بالاخره یکی از این حوادث احساسات معلم را درگیر کند و او قانع شود که امتحان را به زمان دیگری موکول کند.
اگر به دنبال راهی برای رسیدن به آرزوها و اهدافتان هستید، کتاب "ماورای طبیعی شدن" اثر "دکتر جو دیسپنزا" (کلیک کنید)، برای شماست. شما پس از بهرهمندی از آن، دیگر آن انسان سابق نخواهید بود و به معنای واقعی به کلید آفرینش و خلق رؤیاها و اهدافتان دست خواهید یافت.
با تکان دادن سرتان در حالیکه چیزی را توضیح میدهید، به شخص مقابل این تصور را میدهید که درمورد چیزی که صحبت میکنید، اطلاعات کامل دارید. این پدیده در "اثر آفتاب پرست" فرو میرود، یعنی طرف مقابل مانند شما میشود، زیرا او نیز احتمالاً سر تکان دادن شما را تقلید میکند و خود را گول میزند و وانمود میکند تمام حرفهای شما را میفهمد و در جریان اتفاقات در حال رخ دادن، است.
اگر در حال معامله با شخصی هستید، اکثر قریب به اتفاق مکالمه شما باید درمورد سودی باشد که نصیب او میشود. این یک تکنیک کلاسیک است که باعث میشود شنونده بیشتر وقت خود را صرف تصور یک سناریوی فرضی کند که در آن برنده است. این کار برای فروشندگان ماشینهای دست دوم است که اغلب سعی میکنند زندگیتان را با داشتن ماشین برایتان توصیف کنند و شما را برای خریدن ماشین بدون گفتن بدهیای که به گردنتان گذاشته میشود، راضی کنند.
انسانها اساساً افرادی خودخواه هستند و نامهای ما بخش عمدهای از کسی را که فکر میکنیم هستیم، تشکیل میدهند. روانشناسان دریافته اند که استفاده مکرر از نام شخص در مکالمه باعث میشود آنچه میخواهید انجام دهد، زیرا معتقد است شما واقعاً او را دوست دارید. به عنوان مثال، به جای اینکه بپرسید "آیا میتوانید ماشین من را بشویید؟ شما همیشه عالی انجام میدهید" از جملهی: دیوید، میتوانید ماشین من را بشویید؟ هر وقت آن را میشویید، عالی به نظر میرسد، استفاده کنید.
به احتمال زیاد اکثر ما درخواستهای معمولی را ارائه میدهیم تا مورد پسند واقع شود، اما به گفته کارشناسان این که دیگران به این باور برسند که شما سازش میکنید، کلید رسیدن به خواسته شماست. به عنوان مثال: بگویید میخواهید ۱۰۰۰۰۰ نفر صفحه فیسبوک شما را دنبال کنند بهتر است از یک استاد راهنمای شبکههای اجتماعی بپرسید که به ۵۰۰۰۰۰ نفر احتیاج دارید و سپس وقتی ۱۰۰۰۰۰ گرفتید سازش نشان دهید. با ارائه یک گزینه غیر واقعی، به طور خودکار به درخواست اصلی خود میرسید.
پیشنهاد ما برای شما: اگر به دنبال تحقق اهداف خود هستید، پیشنهاد میکنیم دورهی فوقالعاده "دورهی جهش کوانتومی" اثر "برت گلدمن" (کلیک کنید)، که در سایت رویالمایند در اختیار شما قرار داده شده است، را از دست ندهید. این دوره، یک برنامه آنلاین است که به کمک آن و به واسطه قدرت تجسم پیشرفته، مرحله به مرحله جهانهای موازی را کاوش کرده، با خود برتر و نسخههای مختلفتان ملاقات کرده و از آنها در خصوص تحقق اهداف و خواستههایتان راهنمایی دریافت میکنید.
درخواست انجام کار از دیگران توسط ایمیل آسان است، اما اگر واقعاً به انجام آن احتیاج دارید، باید حضوری از آنها درخواست کنید. تحقیقات جدید از دانشگاه واترلو در کانادا نشان داده است که قرار دادن کسی در موقعیت انجام شده به احتمال زیاد موفقیتآمیز است، حتی اگر او را در رودربایستی قرار دهد. اساساً، هنگامی که از شخصی درخواستی دارید و رو در رو از او تقاضا میکنید، رد کردن آن غیرمنطقی است.
اگر بتوانید از هوش هیجانیتان استفاده کنید میتوانید احساسات دیگران را درک کنید و با همدردی کردن با دیگران و قوی تر کردن صمیمیتتان راحتتر آنها را متقاعد کنید تا کاری که شما میخواهید را انجام دهند. هوش هیجانی توانایی درک احساسات دیگران و خود است. و نیاز به حداقل این سه مهارت دارد:
توانایی شناخت و تشخیص احساسات دیگران.
توانایی مهار کردن این احساسات و استفاده از آنها در حل مسئله.
توانایی کنترل احساسات خود و دیگران.
پروفسور آلبرت محرابیان Albert Mehrabian پروفسور بازنشسته روانشناسی دانشگاه کالیفورنیا تحقیقات بیشماری بر روی ارتباط غیرکلامی انجام داده است. نتیجه تحقیقاتش نشان میدهد زمانی که کلمات برای قانع کردن دیگران جوابگو نیستند، زبان بدن به عنوان یکی از راه های ارتباطی به میان می آید. به همین دلیل است که شیوه ایستادن، راه رفتن، حرف زدن، ارتباط چشمی و حتی حرکات دستمان آنقدر در متقاعد کردن دیگران مؤثر است.
بله، این یکی از جالبترین نکاتی است که در متقاعد کردن دیگران نقش بسیار قوی ای بازی میکند اما ما اغلب نادیدهاش میگیریم. در تحقیقاتی تأثیر سرعت حرف زدن و لحن و روان بودن کلمات را بر متقاعد کننده بودن آن مورد بررسی قرار دادند. در این آزمایش دو گروه وجود داشتند: مصاحبهکنندهها و مصاحبهشوندهها. هدف از آزمایش این بود که تأثیر لحن و سرعت ادای کلمات مصاحبهکنندهها را بر مصاحبهشوندهها ارزیابی کنند و ببینند کدام یک از مصاحبهشوندهها راضی میشوند پرسشنامه مد نظر را پر کنند. نتیجه آزمایش نشان داد بهترین سرعت برای ادای کلمات ۳.۵ کلمه در ثانیه است که تقریباً سریع محسوب میشود. به علاوه مصاحبهکنندههایی که در هر دقیقه ۴ یا ۵ بار مکث داشتند در متقاعد کردن مصاحبهشوندهها موفقتر عمل کرده بودند.
کسانی که خیلی تند حرف میزدند مشکوک به نظر آمدند و کسانی که آرامتر از معیار مشخص شده حرف میزدند این حس را به مخاطب میدادند که بهره هوشی پایینی دارند. اشتیاق و سرزندگی بیش از حد هم حس منفیای به مخاطب میداد. بنابراین میبینیم که لحن و شیوه ی ادای کلمات چه تأثیرگذاریهای متفاوتی دارند.
افرادی که سعی در متقاعدکردن دیگران دارند، باید ظاهری جذاب، محکم و مطمئن داشته باشند. این مسئله در پیامهای سیاسی نِمود بیشتری دارد. مردم، اغلب از رهبران کاریزماتیک (کلیک کنید)، پیروی میکنند، حتی زمانی که با مواضع آنها مخالف هستند. شاید شما به خاطر نمیآورید، اما مردم کانادا در چند دههی پیش عاشق مردی به نام پیر ترودو شدند که با بیان شیوا و جذابِ خود توانسته بود، فضای سیاسی کانادا را به تسخیر خود درآورد.
با استفاده از تصاویر مناسب و تلفیق آن با صدایی خوشایند، گرم و صمیمی، حسِ اطمینان را در مخاطب بهوجود آورید. نتیجهی این کار چیست؟ مخاطبان، احساس صمیمت بیشتری میکنند، حسی که همه دوست دارند آن را تجربه کنند و این نفوذِ کلام شما را افزایش میدهد.
- سخن پایانی:
تقریباً همه چیز در زندگى ساخته ذهن و تصور است به این معنى که هیچ حقیقت محضى در زندگى وجود ندارد و در اکثر موارد تصورات تبدیل به حقایق مىگردند. بنابراین اگر مىخواهید براى خود یا کارتان ارزش تعیین نمایید باید تصویرى صحیح از آن ایجاد کنید. در معاملات براى کار یا کالاى خود قیمتى بالا اعلام کنید حتى اگر این قیمت قدرى غیرمنطقى به نظر رسد (اما در عین حال توجه داشته باشید که این قیمت به طور مضحکى بالا نباشد زیرا در این صورت جدى تصور نخواهد شد). در هنگام معامله بر روى جنس یا کارى که ارزش آن مشخص نیست، اولین کسى که قیمت را پیشنهاد مىکند ارزش آن را پایهریزى کرده است. بنابراین ارزش، یک کمیت ناشناخته است و با به کارگیرى دو اصل روانشناسى مخصوص (قیمت و میزان دستیابى) مىتواند تغییر یابد.
همه ما گاهی اوقات نیاز داریم که در زندگی شخصی، روابط اجتماعی و حوزه شغلی خود، دیگران را برای پذیرش نظرمان قانع کنیم. متقاعد کردن دیگران در همه موارد به راحتی انجام نمی شود، مگر با به کارگیری روش های اصولی. تکنیکهای قانع کردن نیز باید به صورت حرفهای آموزش داده شوند تا تأثیرات مثبتی را به همراه داشته باشند.
پیشنهاد میکنیم تکنیکهای گفته شده در این مقاله را در زندگی شخصی یا کاری خود، به کار بگیرید.
اگر با بکارگیری این قواعد، تغییری در روابط اجتماعی یا حوزه شغلی خود دیدهاید، با ما و دیگران به اشتراک بگذارید.
برای ثبت نظرات خود، به پایین صفحه مراجعه فرمایید.