زمان مطالعه :10 دقیقه
چکیده این مطلب : شاید تعجب کنید اگر بگوییم، ما برای رشد کردن به افکار مثبت نیاز نداریم. نه اینکه افکار مثبت به دردنخور هستند؛ کاملاً برعکس، اتفاقاً بسیار لازم هستند. منظور این است که ذات انسان، بدون وجود محدودیتها یا همان باورهای منفی، قادر است تمام خواستههایش را برآورده و خوشبخت زندگی کند. ما به صورت خام نیاز به هیچ باوری نداریم. در واقع اینکه ما برای رشد کردن و رسیدن به موفقیت و خوشبختی نیاز داریم باورهای مثبتی بسازیم، برای این است که زهرِ افکار و باورهای محدودکنندهمان را خنثی کنیم.
آرامش و سکوتِ ذهن
بعد از بحث جذابِ تجسم خلاق و آگاهانه، که در مقاله قبل با عنوانِ تجسم، بهترین دوست یا خطرناکترین دشمن (کلیک کنید)، مفصل در مورد آن صحبت کردیم، به کنترل افکار خود میپردازیم و در مورد آرامش و سکوت ذهن و اتفاقات هیجانانگیزی که برای ما رقم میزند، صحبت میکنیم. آیا برای شما عجیب است اگر بگویم بهترین سبک فکری دنیا را هم که داشته باشید، باز هم محدود هستید؟
شاید تعجب کرده باشید و فکر کنید تمام آموزشهایی که تا به حال دیدهاید و تمام صحبتهایی که در مورد مثبتاندیشی و افکار مثبت و تأثیر آنها بر زندگی که تا به امروز شنیدهاید، قرار است زیر سؤال برود. اما عجله نکنید، با من همراه باشید تا در موردش بیشتر صحبت کنیم.
خب! قبل از هر چیزی به سؤالات زیر کمی فکر کنید:
آیا درون ذهن کودکان پر از افکار مثبت است؟
آیا "افکار مثبت" هستند که ما را خوشبخت میکنند؟
آیا انسانهای موفق تر و باهوشتر، کسانی هستند که افکار مثبت بیشتری نسبت به ما دارند؟
چگونه افکار مثبت داشته باشیم
در این مقاله قرار است به شما ثابت کنیم که ذات فکر محدود است و برای این واقعیت سند هم داریم. سند این موضوع این است که وقتی به دنیا آمدیم، مانند لوح سفیدی بودیم که هیچگونه افکار یا الگویی روی آن وجود نداشت. یک نوار خالی بودیم؛ مثل سیستم عاملی بودیم که هنوز هیچ نرمافزاری روی آن نصب نشده است. جالب اینجاست، زمانی که ما به دنیا آمدهایم، همه چیز در جهان ما عالی بود. آیا ما نیازمند افکار مثبت برای شاد بودن هستیم؟ آیا اصلاً افکار مثبتی در ما وجود داشت؟ قطعاً نه! ولی همیشه احساس شادی و خوشبختی داشتیم.
مسئله همینجاست! ما اصلاً افکاری نداشتیم و به همین دلیل احساس فراوانی و عشق داشتیم؛ اصلاً ما خودِ فراوانی و عشق بودیم. احساس میکردیم همه چیز داریم و همهکس هستیم. خود را با تمام ذرات جهان یکی میپنداشتیم. خوشبخت بودیم، آزاد بودیم، میدانستیم که این خانه و ماشین و پول نیست که برای ما خوشبختی میآورد. ما خوشبخت زیستن را بلد بودیم. ما در لحظه میزیستیم. ما خودِ خوشبختی بودیم. (اگر به دنبال این هستید که اکنون در بزرگسالی، برنامهها و کدهای فقرآفرین را از ذهن خود پاک کرده و از پتانسیلها و قدرتهای خود در مسیر رسیدن به فراوانی استفاده کنید، به شما "مجموعهی تصویری کد فراوانی" (کلیک کنید)، را پیشنهاد میکنیم، که شامل صحبتهای 17 نفر از پیشگامان دنیا در زمینه فراوانی میباشد).
افکارمان اجازه نمیدهند خودمان باشیم
به رفتار کودکان نگاه کنید. وقتی از موضوعی عصبانی هستند خیلی راحت عصبانیت خود را با داد و فریاد نشان میدهند؛ غمگین بودن خود را با گریه کردن نشان میدهند. آنها میدانند که این عواطف هم جزئی از آنهاست و از ابراز کردن آنها احساس شرم نمیکنند. آنها مشتاقاند تا همه چیز باشند و همه چیز را تجربه کنند. اما ما چطور؟
ما اکثر عواطف خود را سرکوب میکنیم و به آنها اجازه بروز نمیدهیم. (چرا؟) چون داریم به این فکر میکنیم که: «اینجا جایش نیست! نکند زشت باشد! نکند فکر کنند که من ضعیف هستم که گریه میکنم؟! مرد که گریه نمیکند!» و هزاران فکر دیگر... درسته؟ در همهی این موارد، در واقع "افکارمان" بود که باعث شد ما خودمان را سرکوب کنیم! افکارمان بود که نگذاشت خودمان باشیم! افکارمان بود که باعث شد به خودمان یا دیگران دروغ بگوییم!
نکتهی دیگر داستان این است که کودکان پس از ابراز این احساسات به راحتی از آن حالت خارج میشوند. حتماً تجربهی دیدن صحنهای را داشتهاید که کودکی مثل ابر بهار گریه میکرده، اما با پیشنهاد یک تکه شکلات، بلافاصله همه چیز را فراموش کرد. اما ما چطور؟ روزها، هفتهها، ماهها و سالها آن خاطرات دردناک را در ذهن خود مرور میکنیم و به این راحتیها فکر آن را از سرمان بیرون نمیرود. بعضیهایمان که احساس زرنگی و باهوش بودن هم بابت این موضوع داریم. حتماً برای شما سکانسی آشناست که مثلاً زنی در یک مشاجره به شوهرش میگوید که «یادم هست 7 سال پیش جلوی مادرت چه جملهای به من گفتی!» و از این بابت ظاهراً احساس باهوش بودن و گولنخور بودن هم میکند (البته این موضوع اصلاً زن و مرد ندارد و این صرفاً یک مثال بود).
ما حتی در روانشناسی کلاسیک، جمله معروف و متأسفانه محبوبی داریم که میگوید: «زنها میبخشند ولی فراموش نمیکنند؛ مردها فراموش میکنند ولی نمیبخشند». در مورد این جمله اصلاً نمیتوان گفت که همیشه صادق است، باید بگویم که هر دو بدبختاند؛ چه زن و چه مرد! کسی که در زندان ذهنش گرفتار است، حتماً بدبخت است.
تاثیر افکار مثبت بر زندگی چیست؟
ما برای رشد کردن به افکار مثبت نیاز نداریم. شوکه شدید؟ منظورم این نیست که افکار مثبت به دردنخور هستند؛ کاملاً برعکس! اتفاقاً افکار مثبت بسیار لازم هستند. بلکه منظورم این است که ذات انسان، بدون وجود محدودیتها یا همان باورهای منفی، قادر است تمام خواستههایش را برآورده کند و خوشبخت زندگی کند. ما به صورت خام نیاز به هیچ باوری نداریم (افکار مثبت و منفی).
ما برای رشد کردن و رسیدن به موفقیت و خوشبختی، نیاز داریم افکار مثبتی بسازیم
ساخت افکار مثبت برای این است که زهرِ افکار و باورهای محدودکنندهمان را خنثی کنیم
این کار باعث آرامش و سکوت ذهن میشود، بله آرامش و سکوت ذهن!
این تمام چیزی است که به آن نیاز داریم و تمام اتفاقهای شگفتانگیز، درست آنجا و در آن لحظه میافتند.
تاثیر افکار مثبت بر سلامتی چیست؟
بگذارید یکبار برای همیشه این باورِ به شدت مخرب را نابود کنیم. همیشه به ما گفتهاند که مثلاً ایلان ماسک (ثروتمندترین فرد جهان)، باهوش است یا از افکارش خوب استفاده کرده که به اینجا رسیده. و یا مثلاً «وارِن بافِت» از قدرت افکارش به درستی استفاده کرده؛ سهام شرکتی را میخریده که مطمئن بوده رشد خواهد کرد. یا مثلاً فردی را از آشنایان برای ما مثال میزدند که در دورهای از هوش خود استفاده کرده و فلان کسبوکار را درست در بهترین زمان ممکن راهاندازی کرده و همین باعث ثروتمند شدنش شده.
افراد موفق به دلیل اینکه درست از افکارشان استفاده کردهاند، به موفقیت نرسیدهاند؛ دقیقاً برعکس! این افراد به این دلیل موفق شدهاند، که اصلاً فکر نکردهاند. آنها توانایی فوقالعادهای در استفاده نکردن از ذهن دارند. عجیب نیست؟ مگر افکارِ ما، چیزی جز تجربیات گذشته خودمان و آموزههای پیشینیان ماست؟ این افکار اگر میخواست به ما کمک کند، ما نیازی به تغییر در زندگیمان نداشتیم.
یادتان میآید در مورد کودکان صحبت کردیم؟ در واقع انیشتین به ما میگوید کودک باشیم. دانش آنجاییست که میپذیرید دانشی ندارید. آلبرت انیشتین که قطعاً به این دلیل مشهور است که ظاهراً از افکارش به درستی استفاده میکرده، جملهای دارد که میگوید:
«آموزش همان چیزی است که پس از فراموش کردن چیزهایی که در مدرسه آموختهایم، میتوانیم به یاد بیاوریم.»
کسی که بیماری به اصطلاح لاعلاجی را در خودش شفا میدهد، کسی نیست که بیشتر فکر کرده، بلکه کسی است که از یک جایی به بعد اصلاً فکر نکرده. آیا تا به حال پیش نیامده که مدتی شدیداً مشغول تفکر روی موضوعی بودید تا چارهای بیندیشید، بعد از مدتی درمانده و خسته شدید و برای استراحت یا هواخوری موضوع را رها کردید و درست همان زمان بوده که چاره را یافتهاید؟! پس باید سکوت را یاد بگیریم؛ سکوتِ کلامی و مهمتر از آن سکوتِ ذهنی. چطور است که بسیاری از افراد هنگام مراقبه و یا بلافاصله پس از بیداری از خواب و یا حتی در هنگام استحمام، ایدههای ناب را دریافت میکنند؟ حتی گاهی با ایدهی نابی از خواب میپرند. مگر غیر از این است که در مراقبه و خواب، ما هیچ فکری نداریم؟ کافیست بگذارید خودش پشت فرمان بنشیند، او راه را میداند. برای تجربهی لذتبخشِ مراقبه و رسیدن به آرامش، و همچنین یادگیری اصولی و حرفهای آن، "دورهی اسرار مراقبه" (کلیک کنید)، که توسط مجموعهی "رویال مایند" ترجمه و تهیه شده است، را از دست ندهید.
با ما همراه باشید، در مقالهی بعد با عنوانِ رژیم ذهنی، اولین قدم برای تغییر (کلیک کنید)، سعی داریم یک موضوع بسیار بسیار اساسی را برای همیشه حل و فصل کنیم. میخواهیم به شما یاد بدهیم که برای تغییر دقیقاً باید چه کاری انجام دهید؟!
تمرین:
آرامش و سکوتِ ذهن را تبدیل به جزئی جداییناپذیر از برنامههای هر روزهتان کنید. در طول روز سعی کنید بین 5 تا 10 دقیقه بدون اینکه به چیزی فکر کنید و یا کاری انجام بدهید، سکوت کنید و از این طریق سکوتِ ذهن را تمرین کنید. نتایج طولانی مدت آن شما را شگفتزده خواهد کرد.
زمانی که مشغول تمرکز روی مسئلهای هستید، از زمانی که این کار تبدیل به رنج میشود آن را رها کنید و به حال خود بگذارید.
از انیشتین پرسیدند شما چطور این مسائل را حل کردید و این قوانین را کشف کردید؟ پاسخ داد: همه آنها به من الهام شد و راز آن این است:
«برای حل یک مسئله نباید مدام به آن فکر کنی؛
فقط کافیست با دقت به همه جنبههای آن مسئله نگاه کنی و بعد آن را رها کنی، جواب خودش خواهد آمد»
اکنون نوبت شماست. برای ما از تجربیات خود بنویسید. آیا تا به حال برای کنترل افکار و سکوت و آرامش ذهنتان کاری انجام دادهاید؟ اگر تجربهاش را داشتهاید، حتماً از تأثیر آن بر زندگی خود برای ما بنویسید.
اگر راهِ حل یا تکنیک خاصی برای اینکه به سکوت و آرامش ذهن برسید سراغ دارید، حتما با ما به اشتراک بگذارید.
برای ثبت نظرات خود، به پایین صفحه مراجعه فرمایید.
آرامش و سکوتِ ذهن
بعد از بحث جذابِ تجسم خلاق و آگاهانه، که در مقاله قبل با عنوانِ تجسم، بهترین دوست یا خطرناکترین دشمن (کلیک کنید)، مفصل در مورد آن صحبت کردیم، به کنترل افکار خود میپردازیم و در مورد آرامش و سکوت ذهن و اتفاقات هیجانانگیزی که برای ما رقم میزند، صحبت میکنیم. آیا برای شما عجیب است اگر بگویم بهترین سبک فکری دنیا را هم که داشته باشید، باز هم محدود هستید؟
شاید تعجب کرده باشید و فکر کنید تمام آموزشهایی که تا به حال دیدهاید و تمام صحبتهایی که در مورد مثبتاندیشی و افکار مثبت و تأثیر آنها بر زندگی که تا به امروز شنیدهاید، قرار است زیر سؤال برود. اما عجله نکنید، با من همراه باشید تا در موردش بیشتر صحبت کنیم.
خب! قبل از هر چیزی به سؤالات زیر کمی فکر کنید:
آیا درون ذهن کودکان پر از افکار مثبت است؟
آیا "افکار مثبت" هستند که ما را خوشبخت میکنند؟
آیا انسانهای موفق تر و باهوشتر، کسانی هستند که افکار مثبت بیشتری نسبت به ما دارند؟
چگونه افکار مثبت داشته باشیم
در این مقاله قرار است به شما ثابت کنیم که ذات فکر محدود است و برای این واقعیت سند هم داریم. سند این موضوع این است که وقتی به دنیا آمدیم، مانند لوح سفیدی بودیم که هیچگونه افکار یا الگویی روی آن وجود نداشت. یک نوار خالی بودیم؛ مثل سیستم عاملی بودیم که هنوز هیچ نرمافزاری روی آن نصب نشده است. جالب اینجاست، زمانی که ما به دنیا آمدهایم، همه چیز در جهان ما عالی بود. آیا ما نیازمند افکار مثبت برای شاد بودن هستیم؟ آیا اصلاً افکار مثبتی در ما وجود داشت؟ قطعاً نه! ولی همیشه احساس شادی و خوشبختی داشتیم.
مسئله همینجاست! ما اصلاً افکاری نداشتیم و به همین دلیل احساس فراوانی و عشق داشتیم؛ اصلاً ما خودِ فراوانی و عشق بودیم. احساس میکردیم همه چیز داریم و همهکس هستیم. خود را با تمام ذرات جهان یکی میپنداشتیم. خوشبخت بودیم، آزاد بودیم، میدانستیم که این خانه و ماشین و پول نیست که برای ما خوشبختی میآورد. ما خوشبخت زیستن را بلد بودیم. ما در لحظه میزیستیم. ما خودِ خوشبختی بودیم. (اگر به دنبال این هستید که اکنون در بزرگسالی، برنامهها و کدهای فقرآفرین را از ذهن خود پاک کرده و از پتانسیلها و قدرتهای خود در مسیر رسیدن به فراوانی استفاده کنید، به شما "مجموعهی تصویری کد فراوانی" (کلیک کنید)، را پیشنهاد میکنیم، که شامل صحبتهای 17 نفر از پیشگامان دنیا در زمینه فراوانی میباشد).
افکارمان اجازه نمیدهند خودمان باشیم
به رفتار کودکان نگاه کنید. وقتی از موضوعی عصبانی هستند خیلی راحت عصبانیت خود را با داد و فریاد نشان میدهند؛ غمگین بودن خود را با گریه کردن نشان میدهند. آنها میدانند که این عواطف هم جزئی از آنهاست و از ابراز کردن آنها احساس شرم نمیکنند. آنها مشتاقاند تا همه چیز باشند و همه چیز را تجربه کنند. اما ما چطور؟
ما اکثر عواطف خود را سرکوب میکنیم و به آنها اجازه بروز نمیدهیم. (چرا؟) چون داریم به این فکر میکنیم که: «اینجا جایش نیست! نکند زشت باشد! نکند فکر کنند که من ضعیف هستم که گریه میکنم؟! مرد که گریه نمیکند!» و هزاران فکر دیگر... درسته؟ در همهی این موارد، در واقع "افکارمان" بود که باعث شد ما خودمان را سرکوب کنیم! افکارمان بود که نگذاشت خودمان باشیم! افکارمان بود که باعث شد به خودمان یا دیگران دروغ بگوییم!
نکتهی دیگر داستان این است که کودکان پس از ابراز این احساسات به راحتی از آن حالت خارج میشوند. حتماً تجربهی دیدن صحنهای را داشتهاید که کودکی مثل ابر بهار گریه میکرده، اما با پیشنهاد یک تکه شکلات، بلافاصله همه چیز را فراموش کرد. اما ما چطور؟ روزها، هفتهها، ماهها و سالها آن خاطرات دردناک را در ذهن خود مرور میکنیم و به این راحتیها فکر آن را از سرمان بیرون نمیرود. بعضیهایمان که احساس زرنگی و باهوش بودن هم بابت این موضوع داریم. حتماً برای شما سکانسی آشناست که مثلاً زنی در یک مشاجره به شوهرش میگوید که «یادم هست 7 سال پیش جلوی مادرت چه جملهای به من گفتی!» و از این بابت ظاهراً احساس باهوش بودن و گولنخور بودن هم میکند (البته این موضوع اصلاً زن و مرد ندارد و این صرفاً یک مثال بود).
ما حتی در روانشناسی کلاسیک، جمله معروف و متأسفانه محبوبی داریم که میگوید: «زنها میبخشند ولی فراموش نمیکنند؛ مردها فراموش میکنند ولی نمیبخشند». در مورد این جمله اصلاً نمیتوان گفت که همیشه صادق است، باید بگویم که هر دو بدبختاند؛ چه زن و چه مرد! کسی که در زندان ذهنش گرفتار است، حتماً بدبخت است.
تاثیر افکار مثبت بر زندگی چیست؟
ما برای رشد کردن به افکار مثبت نیاز نداریم. شوکه شدید؟ منظورم این نیست که افکار مثبت به دردنخور هستند؛ کاملاً برعکس! اتفاقاً افکار مثبت بسیار لازم هستند. بلکه منظورم این است که ذات انسان، بدون وجود محدودیتها یا همان باورهای منفی، قادر است تمام خواستههایش را برآورده کند و خوشبخت زندگی کند. ما به صورت خام نیاز به هیچ باوری نداریم (افکار مثبت و منفی).
ما برای رشد کردن و رسیدن به موفقیت و خوشبختی، نیاز داریم افکار مثبتی بسازیم
ساخت افکار مثبت برای این است که زهرِ افکار و باورهای محدودکنندهمان را خنثی کنیم
این کار باعث آرامش و سکوت ذهن میشود، بله آرامش و سکوت ذهن!
این تمام چیزی است که به آن نیاز داریم و تمام اتفاقهای شگفتانگیز، درست آنجا و در آن لحظه میافتند.
تاثیر افکار مثبت بر سلامتی چیست؟
بگذارید یکبار برای همیشه این باورِ به شدت مخرب را نابود کنیم. همیشه به ما گفتهاند که مثلاً ایلان ماسک (ثروتمندترین فرد جهان)، باهوش است یا از افکارش خوب استفاده کرده که به اینجا رسیده. و یا مثلاً «وارِن بافِت» از قدرت افکارش به درستی استفاده کرده؛ سهام شرکتی را میخریده که مطمئن بوده رشد خواهد کرد. یا مثلاً فردی را از آشنایان برای ما مثال میزدند که در دورهای از هوش خود استفاده کرده و فلان کسبوکار را درست در بهترین زمان ممکن راهاندازی کرده و همین باعث ثروتمند شدنش شده.
افراد موفق به دلیل اینکه درست از افکارشان استفاده کردهاند، به موفقیت نرسیدهاند؛ دقیقاً برعکس! این افراد به این دلیل موفق شدهاند، که اصلاً فکر نکردهاند. آنها توانایی فوقالعادهای در استفاده نکردن از ذهن دارند. عجیب نیست؟ مگر افکارِ ما، چیزی جز تجربیات گذشته خودمان و آموزههای پیشینیان ماست؟ این افکار اگر میخواست به ما کمک کند، ما نیازی به تغییر در زندگیمان نداشتیم.
یادتان میآید در مورد کودکان صحبت کردیم؟ در واقع انیشتین به ما میگوید کودک باشیم. دانش آنجاییست که میپذیرید دانشی ندارید. آلبرت انیشتین که قطعاً به این دلیل مشهور است که ظاهراً از افکارش به درستی استفاده میکرده، جملهای دارد که میگوید:
«آموزش همان چیزی است که پس از فراموش کردن چیزهایی که در مدرسه آموختهایم، میتوانیم به یاد بیاوریم.»
کسی که بیماری به اصطلاح لاعلاجی را در خودش شفا میدهد، کسی نیست که بیشتر فکر کرده، بلکه کسی است که از یک جایی به بعد اصلاً فکر نکرده. آیا تا به حال پیش نیامده که مدتی شدیداً مشغول تفکر روی موضوعی بودید تا چارهای بیندیشید، بعد از مدتی درمانده و خسته شدید و برای استراحت یا هواخوری موضوع را رها کردید و درست همان زمان بوده که چاره را یافتهاید؟! پس باید سکوت را یاد بگیریم؛ سکوتِ کلامی و مهمتر از آن سکوتِ ذهنی. چطور است که بسیاری از افراد هنگام مراقبه و یا بلافاصله پس از بیداری از خواب و یا حتی در هنگام استحمام، ایدههای ناب را دریافت میکنند؟ حتی گاهی با ایدهی نابی از خواب میپرند. مگر غیر از این است که در مراقبه و خواب، ما هیچ فکری نداریم؟ کافیست بگذارید خودش پشت فرمان بنشیند، او راه را میداند. برای تجربهی لذتبخشِ مراقبه و رسیدن به آرامش، و همچنین یادگیری اصولی و حرفهای آن، "دورهی اسرار مراقبه" (کلیک کنید)، که توسط مجموعهی "رویال مایند" ترجمه و تهیه شده است، را از دست ندهید.
با ما همراه باشید، در مقالهی بعد با عنوانِ رژیم ذهنی، اولین قدم برای تغییر (کلیک کنید)، سعی داریم یک موضوع بسیار بسیار اساسی را برای همیشه حل و فصل کنیم. میخواهیم به شما یاد بدهیم که برای تغییر دقیقاً باید چه کاری انجام دهید؟!
تمرین:
آرامش و سکوتِ ذهن را تبدیل به جزئی جداییناپذیر از برنامههای هر روزهتان کنید. در طول روز سعی کنید بین 5 تا 10 دقیقه بدون اینکه به چیزی فکر کنید و یا کاری انجام بدهید، سکوت کنید و از این طریق سکوتِ ذهن را تمرین کنید. نتایج طولانی مدت آن شما را شگفتزده خواهد کرد.
زمانی که مشغول تمرکز روی مسئلهای هستید، از زمانی که این کار تبدیل به رنج میشود آن را رها کنید و به حال خود بگذارید.
از انیشتین پرسیدند شما چطور این مسائل را حل کردید و این قوانین را کشف کردید؟ پاسخ داد: همه آنها به من الهام شد و راز آن این است:
«برای حل یک مسئله نباید مدام به آن فکر کنی؛
فقط کافیست با دقت به همه جنبههای آن مسئله نگاه کنی و بعد آن را رها کنی، جواب خودش خواهد آمد»
اکنون نوبت شماست. برای ما از تجربیات خود بنویسید. آیا تا به حال برای کنترل افکار و سکوت و آرامش ذهنتان کاری انجام دادهاید؟ اگر تجربهاش را داشتهاید، حتماً از تأثیر آن بر زندگی خود برای ما بنویسید.
اگر راهِ حل یا تکنیک خاصی برای اینکه به سکوت و آرامش ذهن برسید سراغ دارید، حتما با ما به اشتراک بگذارید.
برای ثبت نظرات خود، به پایین صفحه مراجعه فرمایید.