با قدرت تفکر و احساس خود، رویایتان را محقق کنید

زمان مطالعه :15 دقیقه

چکیده این مطلب : همه ما می‌دانیم که طرز فکرمان روی آینده‌مان تأثیر مستقیمی دارد، اما چرا باز هم اجازه می‌دهیم هر فکری وارد مغزمان شود؟ چرا همچنان به افکارمان توجه چندانی نداریم؟ می‌دانیم که اگر ما هر روز یک جور ثابت فکر کنیم و به همان انتخاب‌ها و افکار سابق دست بزنیم، تغییری نخواهیم کرد. اما با این وجود باز هم به افکار قبل ادامه می‌دهیم. در این مقاله می‌خواهیم به تأثیر طرز فکر بپردازیم و با کمک گرفتن از قدرت تفکر و احساس و با توضیح سه مقوله‌ی بزرگ که تأثیر بسیاری بر افکار و ذهنیت ما دارند، بتوانیم راهکارهایی را برای محقق کردن رویاهایمان فرا بگیریم.

با قدرت تفکر و احساس خود،

رویایتان را محقق کنید

 
 
 
به نظر شما افکارتان چه تأثیری بر زندگی حال و آینده شما دارد؟
 
آیا به افکار خود در طول روز توجه می‌کنید؟
 
در ذهن‌تان چه می‌گذرد؟
 
آیا به این نکته توجه کرده‌اید که بیشتر افکار امروزتان همانند افکار دیروز است؟
 
این مقاله را با دقت بخوانید تا علاوه بر پرداختن به تأثیر طرز فکر، راهکارهایی را نیز برای توجه بیشتر به طرز فکر خود پیدا کنیم. ابتدا از اهمیت افکار و احساس می‌گوییم. سپس تأثیر افکار را بر مغز شرح می‌دهیم. در ادامه با توضیح سه مقوله‌ی بزرگ که تأثیر بسیاری بر افکار و ذهنیت ما دارند، آشنا می‌شویم. یاد می‌گیریم که افکار و احساس خود را از آن‌ها بزرگتر کنیم و به «هیچ‌کس»، «هیچ کجا» و «هیچ زمان» تبدیل شویم. و در آخر می‌آموزیم که چگونه از قدرت شگفت‌انگیز تفکر و احساس استفاده کنیم تا رویایمان تحقق یابد.
 
 

اهمیت افکار و احساس

افکار ما اهمیت بسیار بالایی در انتخاب‌ها، احساسات و رفتارمان دارند. اما اهمیت افکار فقط به انتخاب‌ها و احساسات ما محدود نمی‌شود.
در کتاب شکست عادت‌های کهنه نوشته دکتر جو دیسپنزا آمده است که: «99 درصد فضای اتم خالی است.» البته خالی نه به این معنا که چیزی در آن نباشد. بلکه 99 درصد این فضا سرشار از انرژی و ارتعاش است.
افکار ما خاصیتی الکتریکی دارند. بدین معنی که از خود انرژی دارند. یعنی هر فکر شما به صورت یک انرژی الکتریکی به تمام اتم‌های جهان هستی ساطع می‌شوند.
روزانه 60 الی 70 هزار فکر در مغز ما بوجود می‌آید و متأسفانه 90 درصد آن افکار همان افکار روز پیش هستند. این بدین معنی است که ما هر روز داریم همان انرژی الکتریکی را به تمام نقاط جهان می‌فرستیم و توقع داریم تغییر کنیم!
البته نترسید! زمانی افکار شما این قابلیت را پیدا می‌کنند که یک خاصیت مغناطیسی نیز به آن اضافه شود، یعنی احساسات شما. احساسات شما خاصیتی مغناطیسی دارند و زمانی این انرژی الکترومغناطیسی به تمام جهان ساطع می‌شود که به افکاری که به سرتان می‌آید اهمیت داده و احساسات خود را نیز درگیر آن کنید.
بنابراین از شما می‌خواهیم که از همین الان به این نکته توجه داشته باشید که «افکار شما، از خود حقیقی‌تان جدا هستند.» به عبارت دیگر، «شما افکارتان نیستید.»، پس هرگاه فکری به سرتان آمد از بیرون به آن نگاه کنید و ببینید آیا این فکری که دارید درست است یا نه؟
پس از مدتی خواهید دید که به راحتی می‌توانید افکار خود را بررسی کنید و ببینید در طول روز چه افکاری به سرتان خطور می‌کرده و شما نیز خیلی راحت احساسات خود را درگیر آن می‌کردید.
 
حال که از اهمیت افکار باخبر شدید، بیایید تا به تأثیر افکار بر مغزمان بپردازیم و ببینیم مغز چه قابلیت‌هایی دارد که با استفاده از آن می‌توانیم افکار خود را تغییر دهیم.
 

 مطالعه بیشتر درمورد قدرت تفکر و احساس: سیگنالی منسجم به میدان مخابره کنید + ویدیو دکتر جو دیسپنزا 

 

افکار چه تأثیری بر روی مغز دارند؟

با هر فکر، اتصال‌هایی بین نورون‌های مغز ما برقرار می‌شود. هر بار که یک فکر تکرار شود، اتصال بین نورون‌های مخصوص آن راحت‌تر برقرار می‌گردد و بالعکس اگر آن فکر دیگر وارد سر ما نشود، اتصال بین نورون‌ها باز خواهد شد.
اگر ما هر روز یک جور ثابت فکر کنیم و به همان انتخاب‌ها و افکار سابق دست بزنیم، تغییری نخواهیم کرد.
پس وقتی ما افکار یکسانی داشته باشیم، نورون‌های ثابتی را به هم وصل می‌کنیم و مغزمان را براساس یک چهارچوب متناهی می‌سازیم و این چهارچوب متناهی مثل یک حصار برای مغز است.
 
در کتاب «کمال ذهن» نوشته دکتر جو دیسپنزا درباره این موضوع نوشته شده است که:
«پزشکان تصور می‌کردند که اگر مدارهای مغز یک فرد بزرگسال در اثر سکته، بیماری یا تصادف آسیب ببیند، بافت آسیب دیده هرگز نمی‌تواند خود را ترمیم کند. اما اگر شخصی در جوانی دچار آسیب مغزی می‌شد (یعنی در زمانی که مغز هنوز در حال تکوین بود،) پزشکان امید داشتند که مغز بتواند برخی از عملکردهای از دست رفته‌ی خود را باز یابد. توجه کنید که آنان گمان می‌کردند عملکردهای مغز تا حدی قابل بازیابی هستند و چنین تصوری را در مورد ساختارهای مغز جایز نمی‌دانستند.
اما حدود 30 سال قبل بود که تحقیقات شواهد قابل استنادی در مورد تداوم رشد و تغییر مغز بزرگسالان به ما ارائه کرد و نشان داد که مغز در بزرگسالی نیز به تشکیل پیوندهای سیناپسی جدید و از بین بردن پیوندهای سیناپسی دیگر ادامه می‌دهد. اکنون می‌دانیم که انعطاف مغز از این هم بیشتر است و فقط به تشکیل پیوندهای جدید محدود نمی‌شود. طی پنج سال اخیر خیل عظیمی از تحقیقات در این حوزه انجام شده است. ما تازه داریم به توانایی مغز در تغییر عملکرد و ساختار خود پی می‌بریم. اکنون می‌دانیم که ما نه تنها می‌توانیم ذهن خود را تغییر دهیم، بلکه حتی مغز خود را نیز می‌توانیم دچار تغییر کنیم. ما در تمام طول عمر خود هر گاه بخواهیم می‌توانیم این کار را انجام دهیم.»
بنابراین مغز ما قابلیت بسیار مهم «انعطاف عصبی» را دارد و شما می‌توانید با تغییر دادن افکار خود، آن اتصالات قدیمی را از هم باز کرده و اتصالات جدیدی را در مغز خود به وجود بیاورید. یادگیری یعنی ساختن پیوندهای جدید.
 
 
کتاب کمال ذهن - دکتر جو دیسپنزا
 
 
دو راه برای تشکیل پیوندهای سیناپسی جدید در مغز وجود دارد.
  • راه اول این است که چیزهای جدیدی را آموزش ببینیم؛
  • راه دوم این است که چیزهای جدید را تجربه کنیم.
هر بار که دانش یا اطلاعات جدیدی را یاد می‌گیریم، مغز تغییر می‌کند. وقتی تجربه‌ی جدیدی را کسب می‌کنیم، مغزمان آن را به مثابه الگوی جدیدی از مدارهای عصبی ثبت می‌کند.
اگر در طول عمر خود به ندرت چیزهای جدید یاد بگیریم و تجربیات جدید چندانی هم کسب نکنیم، پیوندهای سیناپسی کمتری ایجاد خواهیم کرد.
 
به بیان دیگر، اگر کارها، افکار، عادات و رفتارهای یکسان، قابل پیش بینی، روتین و خودکاری را تکرار کنیم، مغزمان چنان که بود، خواهد ماند.
پس این موضوع را همیشه به یاد داشته باشید که تا زمانی همان کارهای روتین گذشته را انجام دهید، نباید توقع تغییر و تحول در زندگی خود داشته باشید.
 
سه مقوله هستند که تأثیر بسیار زیادی در افکار ما دارند: محیط، بدن و زمان. در ادامه می‌خواهیم هر سه را به اختصار بررسی کنیم و ببینیم چطور می‌توانیم بر هر یک از این سه مقوله غلبه کنیم.

 

محیط، بدن و زمان

دکتر جو دیسپنزا این سه مورد را «سه مقوله‌ی بزرگ» می‌نامد. به نظر شما چرا به این سه موضوع باید گفت سه مقوله‌ی بزرگ؟! زیرا به جرأت می‌توان گفت که 95 درصد افکار روزانه ما درگیر این سه مقوله محیط، بدن و زمان است.
بیاید با هم مثالی را بررسی کنیم: «شما صبح بیدار می‌شوید، اولین چیزی که به دنبالش می‌گردید چیست؟ اینکه ساعت چند است؟(زمان)، پس از آن به این توجه می‌کنید که کجایید و می‌خواهید چکار کنید؟(محیط) و در نهایت به بدن خود توجه می‌کنید(بدن) که بلند شوید و به احتمال 99 درصد همان کارهای روتین دیروز را انجام دهید.»
این مثال بسیار ساده را با هم بررسی کردیم تا بدانید این سه مقوله از همان اول صبح با ماست و تمامی افکار و رفتار ما را در برمی‌گیرد، به عبارتی افکار، احساسات و کارهای ما بیشتر در واکنش به اتفاقاتی است که در محیط اطراف ما می‌افتد.
 
خب حالا به تفصیل هرکدام از این سه مقوله را بررسی می‌کنیم و خواهیم دید که چگونه می‌توانیم بر آن‌ها غلبه کرده تا بتوانیم آینده خود را خودمان بسازیم، نه اتفاقات محیط اطراف‌مان.
 

محیط

به نظر شما محیط شامل چه چیزهایی است؟ محیط شامل این موارد می شود : «اشیاء اطراف‌تان، مسیری که در طول روز طی می‌کنید، جاهایی که می‌روید، تمام افرادی که در طول روز می‌بینید و تمام اتفاقاتی که در طول روز برایتان می‌افتد».
سوال: سوالی که اینجا باید صادقانه به آن جواب دهید این است: «آیا محیط افکار شما را کنترل می‌کند، یا شما تعیین می‌کنید چه افکاری نسبت به اتفاقات محیط داشته باشید؟»
می‌توان گفت 95 درصد افکار ما به صورت ناخودآگاه در واکنش به اتفاقات محیط به ذهن‌مان می‌آید و ما شاید فقط 5 درصد برای اینکه انتخاب کنیم چه فکر و رفتاری داشته باشیم، تلاش کنیم. چون آنچه که فکر، احساس و رفتار ما را تعیین می‌کند، ذهن ناخودآگاه ماست.
ما در مواجه با محیط بیرونمان مدام مدارهای مغزی مختلف و سابق مغزمان را فعال می کنیم، به عبارت دیگر محیط باعث می شود ما فکر کنیم. در این حالت محیط بیرون افکار، احساسات و اعمال ما رو می‌سازد و این موضوع باعث می‌شود که محیط، شخصیت ما را بسازد.
اگر هر روز افکار یکسان و تکراری پردازش کنیم؛ ذهنی که در اثر تحریک یک شبکه ی عصبی واحد شکل می گیرد، به حالتی خودکار، ناخودآگاه، تکراری، پیش پا افتاده و عادت محور در می‌آید.
حال راه حل چیست؟ اگر بخواهیم که به اتفاقات محیط غلبه کنیم و انتخاب کنیم که در برابر هر اتفاقی چه واکنشی داشته باشیم. باید وارد ذهن ناخودآگاه خود بشویم و از محیط‌مان بزرگ‌تر باشیم. به قول دکتر جو دیسپنزا باید به «هیچکس» تبدیل و  وارد «هیچ‌جا» شویم. یعنی محیط خودمان را حذف و کاملاً فراموش کنیم. در آن صورت است که می‌توانیم وارد ذهن ناخودآگاه خود شده و برنامه‌ریزی آن را تغییر دهیم.
 
بدن
 
هر گاه فکری به سر ما خطور می‌کند و ما به آن توجه می‌کنیم، واکنش‌های شیمیایی بین مغز و بدن ما به وجود می‌آید که در نتیجه آن ما احساسی متناظر با همان فکر خواهیم داشت.
اگر این احساسات تکرار شود، به مرور زمان بدن ما به این احساسات معتاد شده و پس از مدتی خود بدن دستور ایجاد این احساسات را خواهد داد. اینگونه است که اگر بخواهیم تغییر کنیم باید مقابل بدن‌مان بایستیم و به او بگوییم: «دیگر بس است و نمی‌خواهم این احساس را داشته باشم.» اما مطمئن باشید بدن هم به این راحتی «چشم» نخواهد گفت. بدن تمام تلاشش را می‌کند تا شما دوباره به آن حالت برگردید.
اگر بخواهیم تغییر کنیم باید از بدن‌مان بزرگ‌تر باشیم. یعنی به همان روشی که دکتر جو دیسپنزا گفت، به «هیچکس» تبدیل شویم. یعنی عملاً بدن‌مان را فراموش و مانند یک گوی نورانی در میدان کوانتوم سیر کنیم.
 
زمان
 
همانطور که در مقاله «غلبه بر محیط، بدن و زمان» گفتیم، تنها راه تغییر زندگی؛ بزرگتر شدن از این سه مقوله است. ما در 90 درصد اوقات روزمان یا داریم به اتفاقات گذشته فکر می‌کنیم و یا درگیر این هستیم که آینده چه خواهد شد؟ یا به قول دکتر جو دیسپنزا درگیر آینده‌ای هستیم که براساس احساسات گذشته‌مان آن را پیش‌بینی می‌کنیم.
جمله معروفی از انشتین هست که می‌گوید: «آینده و گذشته، توهمی است که بشر برای خود ساخته». لطفاً چند لحظه به این جمله فکر کنید، احتمالا قبلاً این جمله را شنیده باشید. اما لطفا این بار چند دقیقه یا حتی اگر لازم است چند روز به این جمله فکر کنید.
مطمئناً تا به حال برایتان پیش آمده که اتفاقی را در خواب ببینید و آن لحظه چند ماه یا حتی چند سال بعد دقیق جلوی چشم‌تان ظاهر شود و شما چند لحظه مات بمانید که این لحظه را قبلاً دیده بودم.
پس زمان گذشته و آینده توهمی بیش نیست و متأسفانه ما در 90 درصد روزمان درگیر این توهم هستیم.
بنابراین اگر بخواهیم تغییر کنیم و آینده‌ای برای خود رقم بزنیم که براساس خاطرات گذشته نباشد، باید بر زمان غلبه کنیم، باید در «هیچ زمانی» باشیم، کاملاً آگاه بدون هیچ پیش‌بینی و یا سر زدن به گذشته حتی همین چند لحظه قبل. اینگونه است که می‌توانیم بزرگ‌تر از زمان خود باشیم.

 

خب تا اینجای کار حتماً متوجه شدید که برای غلبه بر محیط، بدن و زمان، باید به «هیچکس» تبدیل شوید، در «هیچ‌جا» و در «هیچ زمانی» باشید و آینده خود را خودتان بسازید.
حتماً این سوال برایتان پیش آمده که چگونه؟
با انجام مراقبه. در هنگام مراقبه ما چشمانمان را می‌بندیم و تمام حواس‌مان را از محیط بیرون، از اینکه کجا هستیم و چکار می‌کنیم، برمی‌داریم و وارد دنیای درون خود می‌شویم.
 
 
 
مراقبه
 
 
 در مراقبه رویای خود را باور کنید، قبل از اینکه محقق شود 
 
آیا می‌توانیم رویاهایمان را جوری باور کنیم که انگار قبلاً اتفاق افتاده و بدن و مغز ما آن را باور کند؟
اول از همه چیز، به این سوال فکر کنید: « آیا تا به حال شده که اتفاقی را قبل از پیش آمدن آن، باور کنید و پس از مدتی آن محقق شود؟» لطفا چند دقیقه به آن فکر کنید و حتماً در قسمت نظرات آن را با ما به اشتراک بگذارید.
اول از همه خودم جواب می‌دهم.
«من خیلی دوست داشتم که یک کامپیوتر با مشخصات سخت‌افزاری خیلی خوبی را داشته باشم. حدودا سیزده سالم بود. آن موقع تازه کتاب راز و مستند آن منتشر شده بود و تازه این حرف‌ها که افکار ما می‌توانند رویاهایمان را محقق کنند باب شده بود. در یک مجله خواندم که می‌گفت برای اینکه به چیزی که می‌خواهید برسید، قبل از خواب 100 بار نفس عمیق بکشید، نفس‌هایتان را بشمارید و همزمان به چیزی که می‌خواهید فکر کنید. من درباره این موضوع به هیچکس از اعضاء خانواده‌ام چیزی نگفته بودم و مدتی آن را انجام می‌دادم و کامپیوتر را در ذهنم تجسم می‌کردم و پس از دو هفته، پدرم به من گفت که:«می‌خوام برات یک کامپیوتر بخرم.»، نکته جالب این بود که من زیاد هیجان‌زده نشدم و پس از مدتی، دقیقاً همان چیزی که تصور می‌کردم را داشتم.»
 
بدون شک اگر بخواهید از این واقعیت‌ها بخوانید، بی‌شمار است و حتماً برای شما هم پیش آمده.
 

 ویدیوی این مقاله کوتاه را از دست ندهید >> شکرگزاری پیش از تحقق خواسته  + ویدیو دکتر جو دیسپنزا 

 

ما طوری فکر می‌کنیم که انگار برای خوشحالی و شکرگزاری نیاز به دلیل هست
در صورتی که اینطور نیست ...
شکرگزاری بالاترین حالت دریافت‌کنندگی است.
 
- دکتر جو دیسپنزا (برگرفته از دوره پیشرفته دیسپنزا)

 

وقتی به آن هوش کیهانی وصل شویم، خدایی می‌شویم، کسی را قضاوت نمی‌کنیم و از لحظه لحظه زندگی خود لذت می‌بریم. به محض اینکه بدن شما از بند اسارت آزاد شود، شما وارد یک واقعیت جدیدی خواهید شد. باید به آگاهی محض تبدیل شوید. به هیچ‌کس، هیچ چیز، هیچ کجا و در هیچ زمان. و انرژی خود یا همان سیگنال الکترومغناطیسی را که مخابره می‌کنید تغییر دهید تا بتوانید تجربه‌ی آینده را به سمت خود بکشانید. باید انرژی خود را به گونه‌ای تغییر دهید و طوری از مراقبه بلند شوید که انگار دعاهایتان مستجاب شده‌اند.
 
اگر می‌خواهید تغییری در زندگی ایجاد کنید، باید به سطح بالاتری از احساس گناه، رنج، ترس، شرم و بی ارزشی بروید. باید خدایی شوید (کلیک کنید و ویدیوی فوق العاده این مقاله کوتاه را از دکتر دیسپنزا ببینید). در واقع اگر احساس شما انرژی ارتعاشی پایین‌تری داشته باشد، نمی‌تواند فکر رویای آینده‌تان را با خود حمل کند. پس اگر می‌خواهید کاری را بدون هیچگونه محدودیتی انجام دهید، باید احساس نامحدود بودن کنید. اگر می‌خواهید آزادی ایجاد کنید، باید احساس آزادی کنید و اگر می‌خواهید خود را بهبود ببخشید، باید انرژی خود را به سطح سلامتی بالا ببرید. احساس بالاتر، برابر است با انرژی بیشتر و تأثیر بیشتر بر دنیای مادی. درنتیجه درمدت زمان کوتاه‌تری رویایتان در زندگی متجلی می‌شود.
 
فراموش نکنید که در این فرایند آرام باشید و صبور. و اجازه دهید ذهن برتر یا آگاهی میدان یکپارچه رویداد مناسبی را برایتان فراهم کند. وقتی نیت مشخص را با احساسات متعالی مانند شکرگزاری ترکیب کنید، امضای الکترومغناطیسی کاملا جدیدی را به میدان ارسال می‌کنید. هر چه بیشتر بتوانید این انرژی را درک کنید و بیشتر درونتان نگه دارید، تجربه‌ی مورد نظرتان را بیشتر و سریع‌تر به خود جذب می‌کنید. برای اینکه بخواهید خیلی بهتر این کار را انجام دهید، حتما در «دوره پیشرفته دیسپنزا» از سایت رویالمایند شرکت کنید تا بتوانید به صورت حرفه‌ای و عملی، گام به گام آن را یاد بگیرید.
 
 
 
 
 

اگر شما نیز تا به حال خواسته تان پیش از تحقق آن باور کرده‌اید، آیا چنین تجربه‌ای همانند آنچه در مقاله گفته شد برای شما اتفاق افتاده است؟ اگر پاسختان مثبت است حتماً در قسمت نظرات آن را به اشتراک بگذارید تا اگر کسی هنوز 1 درصد هم به این موضوع شک دارد، شک آن شخص به یقین تبدیل شود. با آرزوی ساختن آینده‌ای رویایی برای همه شما عزیزان.

 

محمدهادی سحابی
تیم تحقیقاتی و مقاله نویسی سایت رویال مایند

با قدرت تفکر و احساس خود،

رویایتان را محقق کنید

 
 
 
به نظر شما افکارتان چه تأثیری بر زندگی حال و آینده شما دارد؟
 
آیا به افکار خود در طول روز توجه می‌کنید؟
 
در ذهن‌تان چه می‌گذرد؟
 
آیا به این نکته توجه کرده‌اید که بیشتر افکار امروزتان همانند افکار دیروز است؟
 
این مقاله را با دقت بخوانید تا علاوه بر پرداختن به تأثیر طرز فکر، راهکارهایی را نیز برای توجه بیشتر به طرز فکر خود پیدا کنیم. ابتدا از اهمیت افکار و احساس می‌گوییم. سپس تأثیر افکار را بر مغز شرح می‌دهیم. در ادامه با توضیح سه مقوله‌ی بزرگ که تأثیر بسیاری بر افکار و ذهنیت ما دارند، آشنا می‌شویم. یاد می‌گیریم که افکار و احساس خود را از آن‌ها بزرگتر کنیم و به «هیچ‌کس»، «هیچ کجا» و «هیچ زمان» تبدیل شویم. و در آخر می‌آموزیم که چگونه از قدرت شگفت‌انگیز تفکر و احساس استفاده کنیم تا رویایمان تحقق یابد.
 
 

اهمیت افکار و احساس

افکار ما اهمیت بسیار بالایی در انتخاب‌ها، احساسات و رفتارمان دارند. اما اهمیت افکار فقط به انتخاب‌ها و احساسات ما محدود نمی‌شود.
در کتاب شکست عادت‌های کهنه نوشته دکتر جو دیسپنزا آمده است که: «99 درصد فضای اتم خالی است.» البته خالی نه به این معنا که چیزی در آن نباشد. بلکه 99 درصد این فضا سرشار از انرژی و ارتعاش است.
افکار ما خاصیتی الکتریکی دارند. بدین معنی که از خود انرژی دارند. یعنی هر فکر شما به صورت یک انرژی الکتریکی به تمام اتم‌های جهان هستی ساطع می‌شوند.
روزانه 60 الی 70 هزار فکر در مغز ما بوجود می‌آید و متأسفانه 90 درصد آن افکار همان افکار روز پیش هستند. این بدین معنی است که ما هر روز داریم همان انرژی الکتریکی را به تمام نقاط جهان می‌فرستیم و توقع داریم تغییر کنیم!
البته نترسید! زمانی افکار شما این قابلیت را پیدا می‌کنند که یک خاصیت مغناطیسی نیز به آن اضافه شود، یعنی احساسات شما. احساسات شما خاصیتی مغناطیسی دارند و زمانی این انرژی الکترومغناطیسی به تمام جهان ساطع می‌شود که به افکاری که به سرتان می‌آید اهمیت داده و احساسات خود را نیز درگیر آن کنید.
بنابراین از شما می‌خواهیم که از همین الان به این نکته توجه داشته باشید که «افکار شما، از خود حقیقی‌تان جدا هستند.» به عبارت دیگر، «شما افکارتان نیستید.»، پس هرگاه فکری به سرتان آمد از بیرون به آن نگاه کنید و ببینید آیا این فکری که دارید درست است یا نه؟
پس از مدتی خواهید دید که به راحتی می‌توانید افکار خود را بررسی کنید و ببینید در طول روز چه افکاری به سرتان خطور می‌کرده و شما نیز خیلی راحت احساسات خود را درگیر آن می‌کردید.
 
حال که از اهمیت افکار باخبر شدید، بیایید تا به تأثیر افکار بر مغزمان بپردازیم و ببینیم مغز چه قابلیت‌هایی دارد که با استفاده از آن می‌توانیم افکار خود را تغییر دهیم.
 

 مطالعه بیشتر درمورد قدرت تفکر و احساس: سیگنالی منسجم به میدان مخابره کنید + ویدیو دکتر جو دیسپنزا 

 

افکار چه تأثیری بر روی مغز دارند؟

با هر فکر، اتصال‌هایی بین نورون‌های مغز ما برقرار می‌شود. هر بار که یک فکر تکرار شود، اتصال بین نورون‌های مخصوص آن راحت‌تر برقرار می‌گردد و بالعکس اگر آن فکر دیگر وارد سر ما نشود، اتصال بین نورون‌ها باز خواهد شد.
اگر ما هر روز یک جور ثابت فکر کنیم و به همان انتخاب‌ها و افکار سابق دست بزنیم، تغییری نخواهیم کرد.
پس وقتی ما افکار یکسانی داشته باشیم، نورون‌های ثابتی را به هم وصل می‌کنیم و مغزمان را براساس یک چهارچوب متناهی می‌سازیم و این چهارچوب متناهی مثل یک حصار برای مغز است.
 
در کتاب «کمال ذهن» نوشته دکتر جو دیسپنزا درباره این موضوع نوشته شده است که:
«پزشکان تصور می‌کردند که اگر مدارهای مغز یک فرد بزرگسال در اثر سکته، بیماری یا تصادف آسیب ببیند، بافت آسیب دیده هرگز نمی‌تواند خود را ترمیم کند. اما اگر شخصی در جوانی دچار آسیب مغزی می‌شد (یعنی در زمانی که مغز هنوز در حال تکوین بود،) پزشکان امید داشتند که مغز بتواند برخی از عملکردهای از دست رفته‌ی خود را باز یابد. توجه کنید که آنان گمان می‌کردند عملکردهای مغز تا حدی قابل بازیابی هستند و چنین تصوری را در مورد ساختارهای مغز جایز نمی‌دانستند.
اما حدود 30 سال قبل بود که تحقیقات شواهد قابل استنادی در مورد تداوم رشد و تغییر مغز بزرگسالان به ما ارائه کرد و نشان داد که مغز در بزرگسالی نیز به تشکیل پیوندهای سیناپسی جدید و از بین بردن پیوندهای سیناپسی دیگر ادامه می‌دهد. اکنون می‌دانیم که انعطاف مغز از این هم بیشتر است و فقط به تشکیل پیوندهای جدید محدود نمی‌شود. طی پنج سال اخیر خیل عظیمی از تحقیقات در این حوزه انجام شده است. ما تازه داریم به توانایی مغز در تغییر عملکرد و ساختار خود پی می‌بریم. اکنون می‌دانیم که ما نه تنها می‌توانیم ذهن خود را تغییر دهیم، بلکه حتی مغز خود را نیز می‌توانیم دچار تغییر کنیم. ما در تمام طول عمر خود هر گاه بخواهیم می‌توانیم این کار را انجام دهیم.»
بنابراین مغز ما قابلیت بسیار مهم «انعطاف عصبی» را دارد و شما می‌توانید با تغییر دادن افکار خود، آن اتصالات قدیمی را از هم باز کرده و اتصالات جدیدی را در مغز خود به وجود بیاورید. یادگیری یعنی ساختن پیوندهای جدید.
 
 
کتاب کمال ذهن - دکتر جو دیسپنزا
 
 
دو راه برای تشکیل پیوندهای سیناپسی جدید در مغز وجود دارد.
  • راه اول این است که چیزهای جدیدی را آموزش ببینیم؛
  • راه دوم این است که چیزهای جدید را تجربه کنیم.
هر بار که دانش یا اطلاعات جدیدی را یاد می‌گیریم، مغز تغییر می‌کند. وقتی تجربه‌ی جدیدی را کسب می‌کنیم، مغزمان آن را به مثابه الگوی جدیدی از مدارهای عصبی ثبت می‌کند.
اگر در طول عمر خود به ندرت چیزهای جدید یاد بگیریم و تجربیات جدید چندانی هم کسب نکنیم، پیوندهای سیناپسی کمتری ایجاد خواهیم کرد.
 
به بیان دیگر، اگر کارها، افکار، عادات و رفتارهای یکسان، قابل پیش بینی، روتین و خودکاری را تکرار کنیم، مغزمان چنان که بود، خواهد ماند.
پس این موضوع را همیشه به یاد داشته باشید که تا زمانی همان کارهای روتین گذشته را انجام دهید، نباید توقع تغییر و تحول در زندگی خود داشته باشید.
 
سه مقوله هستند که تأثیر بسیار زیادی در افکار ما دارند: محیط، بدن و زمان. در ادامه می‌خواهیم هر سه را به اختصار بررسی کنیم و ببینیم چطور می‌توانیم بر هر یک از این سه مقوله غلبه کنیم.

 

محیط، بدن و زمان

دکتر جو دیسپنزا این سه مورد را «سه مقوله‌ی بزرگ» می‌نامد. به نظر شما چرا به این سه موضوع باید گفت سه مقوله‌ی بزرگ؟! زیرا به جرأت می‌توان گفت که 95 درصد افکار روزانه ما درگیر این سه مقوله محیط، بدن و زمان است.
بیاید با هم مثالی را بررسی کنیم: «شما صبح بیدار می‌شوید، اولین چیزی که به دنبالش می‌گردید چیست؟ اینکه ساعت چند است؟(زمان)، پس از آن به این توجه می‌کنید که کجایید و می‌خواهید چکار کنید؟(محیط) و در نهایت به بدن خود توجه می‌کنید(بدن) که بلند شوید و به احتمال 99 درصد همان کارهای روتین دیروز را انجام دهید.»
این مثال بسیار ساده را با هم بررسی کردیم تا بدانید این سه مقوله از همان اول صبح با ماست و تمامی افکار و رفتار ما را در برمی‌گیرد، به عبارتی افکار، احساسات و کارهای ما بیشتر در واکنش به اتفاقاتی است که در محیط اطراف ما می‌افتد.
 
خب حالا به تفصیل هرکدام از این سه مقوله را بررسی می‌کنیم و خواهیم دید که چگونه می‌توانیم بر آن‌ها غلبه کرده تا بتوانیم آینده خود را خودمان بسازیم، نه اتفاقات محیط اطراف‌مان.
 

محیط

به نظر شما محیط شامل چه چیزهایی است؟ محیط شامل این موارد می شود : «اشیاء اطراف‌تان، مسیری که در طول روز طی می‌کنید، جاهایی که می‌روید، تمام افرادی که در طول روز می‌بینید و تمام اتفاقاتی که در طول روز برایتان می‌افتد».
سوال: سوالی که اینجا باید صادقانه به آن جواب دهید این است: «آیا محیط افکار شما را کنترل می‌کند، یا شما تعیین می‌کنید چه افکاری نسبت به اتفاقات محیط داشته باشید؟»
می‌توان گفت 95 درصد افکار ما به صورت ناخودآگاه در واکنش به اتفاقات محیط به ذهن‌مان می‌آید و ما شاید فقط 5 درصد برای اینکه انتخاب کنیم چه فکر و رفتاری داشته باشیم، تلاش کنیم. چون آنچه که فکر، احساس و رفتار ما را تعیین می‌کند، ذهن ناخودآگاه ماست.
ما در مواجه با محیط بیرونمان مدام مدارهای مغزی مختلف و سابق مغزمان را فعال می کنیم، به عبارت دیگر محیط باعث می شود ما فکر کنیم. در این حالت محیط بیرون افکار، احساسات و اعمال ما رو می‌سازد و این موضوع باعث می‌شود که محیط، شخصیت ما را بسازد.
اگر هر روز افکار یکسان و تکراری پردازش کنیم؛ ذهنی که در اثر تحریک یک شبکه ی عصبی واحد شکل می گیرد، به حالتی خودکار، ناخودآگاه، تکراری، پیش پا افتاده و عادت محور در می‌آید.
حال راه حل چیست؟ اگر بخواهیم که به اتفاقات محیط غلبه کنیم و انتخاب کنیم که در برابر هر اتفاقی چه واکنشی داشته باشیم. باید وارد ذهن ناخودآگاه خود بشویم و از محیط‌مان بزرگ‌تر باشیم. به قول دکتر جو دیسپنزا باید به «هیچکس» تبدیل و  وارد «هیچ‌جا» شویم. یعنی محیط خودمان را حذف و کاملاً فراموش کنیم. در آن صورت است که می‌توانیم وارد ذهن ناخودآگاه خود شده و برنامه‌ریزی آن را تغییر دهیم.
 
بدن
 
هر گاه فکری به سر ما خطور می‌کند و ما به آن توجه می‌کنیم، واکنش‌های شیمیایی بین مغز و بدن ما به وجود می‌آید که در نتیجه آن ما احساسی متناظر با همان فکر خواهیم داشت.
اگر این احساسات تکرار شود، به مرور زمان بدن ما به این احساسات معتاد شده و پس از مدتی خود بدن دستور ایجاد این احساسات را خواهد داد. اینگونه است که اگر بخواهیم تغییر کنیم باید مقابل بدن‌مان بایستیم و به او بگوییم: «دیگر بس است و نمی‌خواهم این احساس را داشته باشم.» اما مطمئن باشید بدن هم به این راحتی «چشم» نخواهد گفت. بدن تمام تلاشش را می‌کند تا شما دوباره به آن حالت برگردید.
اگر بخواهیم تغییر کنیم باید از بدن‌مان بزرگ‌تر باشیم. یعنی به همان روشی که دکتر جو دیسپنزا گفت، به «هیچکس» تبدیل شویم. یعنی عملاً بدن‌مان را فراموش و مانند یک گوی نورانی در میدان کوانتوم سیر کنیم.
 
زمان
 
همانطور که در مقاله «غلبه بر محیط، بدن و زمان» گفتیم، تنها راه تغییر زندگی؛ بزرگتر شدن از این سه مقوله است. ما در 90 درصد اوقات روزمان یا داریم به اتفاقات گذشته فکر می‌کنیم و یا درگیر این هستیم که آینده چه خواهد شد؟ یا به قول دکتر جو دیسپنزا درگیر آینده‌ای هستیم که براساس احساسات گذشته‌مان آن را پیش‌بینی می‌کنیم.
جمله معروفی از انشتین هست که می‌گوید: «آینده و گذشته، توهمی است که بشر برای خود ساخته». لطفاً چند لحظه به این جمله فکر کنید، احتمالا قبلاً این جمله را شنیده باشید. اما لطفا این بار چند دقیقه یا حتی اگر لازم است چند روز به این جمله فکر کنید.
مطمئناً تا به حال برایتان پیش آمده که اتفاقی را در خواب ببینید و آن لحظه چند ماه یا حتی چند سال بعد دقیق جلوی چشم‌تان ظاهر شود و شما چند لحظه مات بمانید که این لحظه را قبلاً دیده بودم.
پس زمان گذشته و آینده توهمی بیش نیست و متأسفانه ما در 90 درصد روزمان درگیر این توهم هستیم.
بنابراین اگر بخواهیم تغییر کنیم و آینده‌ای برای خود رقم بزنیم که براساس خاطرات گذشته نباشد، باید بر زمان غلبه کنیم، باید در «هیچ زمانی» باشیم، کاملاً آگاه بدون هیچ پیش‌بینی و یا سر زدن به گذشته حتی همین چند لحظه قبل. اینگونه است که می‌توانیم بزرگ‌تر از زمان خود باشیم.

 

خب تا اینجای کار حتماً متوجه شدید که برای غلبه بر محیط، بدن و زمان، باید به «هیچکس» تبدیل شوید، در «هیچ‌جا» و در «هیچ زمانی» باشید و آینده خود را خودتان بسازید.
حتماً این سوال برایتان پیش آمده که چگونه؟
با انجام مراقبه. در هنگام مراقبه ما چشمانمان را می‌بندیم و تمام حواس‌مان را از محیط بیرون، از اینکه کجا هستیم و چکار می‌کنیم، برمی‌داریم و وارد دنیای درون خود می‌شویم.
 
 
 
مراقبه
 
 
 در مراقبه رویای خود را باور کنید، قبل از اینکه محقق شود 
 
آیا می‌توانیم رویاهایمان را جوری باور کنیم که انگار قبلاً اتفاق افتاده و بدن و مغز ما آن را باور کند؟
اول از همه چیز، به این سوال فکر کنید: « آیا تا به حال شده که اتفاقی را قبل از پیش آمدن آن، باور کنید و پس از مدتی آن محقق شود؟» لطفا چند دقیقه به آن فکر کنید و حتماً در قسمت نظرات آن را با ما به اشتراک بگذارید.
اول از همه خودم جواب می‌دهم.
«من خیلی دوست داشتم که یک کامپیوتر با مشخصات سخت‌افزاری خیلی خوبی را داشته باشم. حدودا سیزده سالم بود. آن موقع تازه کتاب راز و مستند آن منتشر شده بود و تازه این حرف‌ها که افکار ما می‌توانند رویاهایمان را محقق کنند باب شده بود. در یک مجله خواندم که می‌گفت برای اینکه به چیزی که می‌خواهید برسید، قبل از خواب 100 بار نفس عمیق بکشید، نفس‌هایتان را بشمارید و همزمان به چیزی که می‌خواهید فکر کنید. من درباره این موضوع به هیچکس از اعضاء خانواده‌ام چیزی نگفته بودم و مدتی آن را انجام می‌دادم و کامپیوتر را در ذهنم تجسم می‌کردم و پس از دو هفته، پدرم به من گفت که:«می‌خوام برات یک کامپیوتر بخرم.»، نکته جالب این بود که من زیاد هیجان‌زده نشدم و پس از مدتی، دقیقاً همان چیزی که تصور می‌کردم را داشتم.»
 
بدون شک اگر بخواهید از این واقعیت‌ها بخوانید، بی‌شمار است و حتماً برای شما هم پیش آمده.
 

 ویدیوی این مقاله کوتاه را از دست ندهید >> شکرگزاری پیش از تحقق خواسته  + ویدیو دکتر جو دیسپنزا 

 

ما طوری فکر می‌کنیم که انگار برای خوشحالی و شکرگزاری نیاز به دلیل هست
در صورتی که اینطور نیست ...
شکرگزاری بالاترین حالت دریافت‌کنندگی است.
 
- دکتر جو دیسپنزا (برگرفته از دوره پیشرفته دیسپنزا)

 

وقتی به آن هوش کیهانی وصل شویم، خدایی می‌شویم، کسی را قضاوت نمی‌کنیم و از لحظه لحظه زندگی خود لذت می‌بریم. به محض اینکه بدن شما از بند اسارت آزاد شود، شما وارد یک واقعیت جدیدی خواهید شد. باید به آگاهی محض تبدیل شوید. به هیچ‌کس، هیچ چیز، هیچ کجا و در هیچ زمان. و انرژی خود یا همان سیگنال الکترومغناطیسی را که مخابره می‌کنید تغییر دهید تا بتوانید تجربه‌ی آینده را به سمت خود بکشانید. باید انرژی خود را به گونه‌ای تغییر دهید و طوری از مراقبه بلند شوید که انگار دعاهایتان مستجاب شده‌اند.
 
اگر می‌خواهید تغییری در زندگی ایجاد کنید، باید به سطح بالاتری از احساس گناه، رنج، ترس، شرم و بی ارزشی بروید. باید خدایی شوید (کلیک کنید و ویدیوی فوق العاده این مقاله کوتاه را از دکتر دیسپنزا ببینید). در واقع اگر احساس شما انرژی ارتعاشی پایین‌تری داشته باشد، نمی‌تواند فکر رویای آینده‌تان را با خود حمل کند. پس اگر می‌خواهید کاری را بدون هیچگونه محدودیتی انجام دهید، باید احساس نامحدود بودن کنید. اگر می‌خواهید آزادی ایجاد کنید، باید احساس آزادی کنید و اگر می‌خواهید خود را بهبود ببخشید، باید انرژی خود را به سطح سلامتی بالا ببرید. احساس بالاتر، برابر است با انرژی بیشتر و تأثیر بیشتر بر دنیای مادی. درنتیجه درمدت زمان کوتاه‌تری رویایتان در زندگی متجلی می‌شود.
 
فراموش نکنید که در این فرایند آرام باشید و صبور. و اجازه دهید ذهن برتر یا آگاهی میدان یکپارچه رویداد مناسبی را برایتان فراهم کند. وقتی نیت مشخص را با احساسات متعالی مانند شکرگزاری ترکیب کنید، امضای الکترومغناطیسی کاملا جدیدی را به میدان ارسال می‌کنید. هر چه بیشتر بتوانید این انرژی را درک کنید و بیشتر درونتان نگه دارید، تجربه‌ی مورد نظرتان را بیشتر و سریع‌تر به خود جذب می‌کنید. برای اینکه بخواهید خیلی بهتر این کار را انجام دهید، حتما در «دوره پیشرفته دیسپنزا» از سایت رویالمایند شرکت کنید تا بتوانید به صورت حرفه‌ای و عملی، گام به گام آن را یاد بگیرید.
 
 
 
 
 

اگر شما نیز تا به حال خواسته تان پیش از تحقق آن باور کرده‌اید، آیا چنین تجربه‌ای همانند آنچه در مقاله گفته شد برای شما اتفاق افتاده است؟ اگر پاسختان مثبت است حتماً در قسمت نظرات آن را به اشتراک بگذارید تا اگر کسی هنوز 1 درصد هم به این موضوع شک دارد، شک آن شخص به یقین تبدیل شود. با آرزوی ساختن آینده‌ای رویایی برای همه شما عزیزان.

 

محمدهادی سحابی
تیم تحقیقاتی و مقاله نویسی سایت رویال مایند
مقالات پیشنهادی

نظر شما درباره این مطلب

برای شرکت در بخش نظرات باید در سایت رویال مایند ثبت نام کنید. ثبت نام در سایت رویال مایند رایگان است و کمتر از ۳۰ ثانیه زمان می برد.

ورود به سایت ثبت نام