حس میکنم یکبار خوندن این مطالب اصلا به هیچ وجه کافی نیست، خیلی نکات ریز زیادی هست که باید بارها و بارها مرور بشه. واقعا ممنون بابت این مطالب عالی

سلام، وقت بخیر در حین مراقبه حالت وجودی مون تغییر می کنه ولی آنچه که مهم تر هست حفظ حالت وجودی مطلوب در زمانهایی غیر از مراقبه هست بخصوص زمانهایی که شرایط مطابق میلت پیش نمیره و در چالش هستی، با اینکه مغز متفکر با تحلیل هاش مانع مخابره کردن یک سیگنال منسجم میشه و همش می خواد مضطرب کنه که الان در شرایط ستیز و گریز هستی و وقت سیگنال های منسجم نیست ولی به مرور با تمرین آموزه های دکتر دیسپنزا تونستم ذهن تحلیلی رو خاموش کنم و در لحظه حال خودم رو کنترل کنم و سریع مچ خودمون بگیرم که مراقب افکار و احساساتم باشم. بله ما به هر چیزی فکر کنیم و در کنارش احساسی رو داشته باشیم همونو خواه ناخواه جذب می کنیم حالا چه مثبت باشه و چه منفی مثلا در مواردی که دلهره داریم که مبادا این اتفاق نیفته و ... در این شرایط همونو جذب می کنیم و بالعکس. اگر سعی کنیم هر لحظه در لحظه حال باشیم می توانیم سیگنال منسجمی رو به میدان مخابره کنیم سیگنالهابی که در راستای اهداف مون، بهتر شدن مون، شفا یافتن مون، نامحدود شدن مون باشه.

با درود به تلاشگران روشنگری اینگونه آغاز میکنم ؛ چرا آهنربا فقط آهن را جذب میکند ؟ و دیگر فلزها را جذب نمیکند ؟ پاسخ آن به یکی بودن جنس فرکانس میدان الکترونی اتمهای آنها برمیگردد. و در انسان که دستگاه عصبی و بویژه مغز او با مداراتی که بر پایه ی انتقال اطلاعات بوسیله ی میدان الکترونی در جابجایی الکترونها برای روشن شدن فکر و ذهن از آن استفاده میشود ، پنهان است . آنچه در این میان بسیار با اهمیت است این است که ؛ حافظه ی ما به احساسی بر میگردد که در زمانی برانگیخته شده و هر چه هیجان آن احساس بیشتر بوده ، ژرف تر و توانمندتر میباشد و بدینگونه عادتها ساخته و سرنوشتمان را بر آن اساس رقم میزنیم. دکتر دیسپنزا به این مقوله نگاهی ویژه دارد ، که برای تغییر و دگرگونی در زیرساختهای زندگی ، باید احساسی ویژه ایجاد کرد تا مدارات و در نتیجه میدانهای اطلاعاتی الکترونی در ذهن ما ساخته و به عادت تبدیل گردد و در پس آن بنا به قانون جذب میدانهای همگام و همنام ، آنچه را فکر میکنیم و احساس میکنیم را در دنیای بزرگ بیرونی جذب کنیم . ترفندی بسیار ساده و هم بسیار دشوار ! ساده چون کارآیی شاهکاری دارد و دشوار بدلیل اینکه ساخت عادتها یعنی همان مدارات جدید برای بهبودی زندگی ، بگونه ای مرگ عصبی بهمراه دارد و شک را وارد این کارزار میکند . برق قانونی دارد ؛ همانگونه که بسیار سرعتی بالا دارد ، ولی بسیار تنبل است! زیرا میخواهد از ساده ترین راه به مقصد برسد ، پس مغزی که با برق یا همان الکترون کار میکند ، برایش کار کردن با مدارات یا همان عادتهای پیشین ، ساده تر است تا مدارات جدیدی بسازد . زینرو دکتر دیسپنزا به آن میگوید ؛ مرگ عصبی . در این بین از پیامدهای شیمیایی مغز نامی نبردم ، که میشود بخش مادی بدن . ۷۰ تریلیون سلول بدن به ترشحات شیمیایی یا همان هورمونها پاسخ میدهند و تکرار یک رفتار یا فکر و ایجاد عادت ، ترشحات یکسانی را ایجاد میکند و بدینگونه سلولها به آن هورمون معتاد شده و با تکرار فکر و رفتار ، هرگونه تغییر نابود میشود . تحقیقات دکتر دیسپنزا نشان میدهد که دستگاه عصبی و مستقل و توانمند قلب که ذهن ناخودآگاه یا همان حافظه را ندارد و بر اساس آگاهی در زمان حال کار میکند ، هرگاه با پندارها و فتار های برخاسته از ذهن ناخودآگاه و آگاه مغزی ، همسو گردد ، رویدادهایی را که بر اساس آرزوهایمان خواسته ایم را بدلیل یکسره بودن پخش سیگنال یا همان میدان الکترونی ایجاد شده و همگام شده با قلب توانمند ، ایجاد و بسوی خود جذب میکند . اینگونه میتوان اثر گذاری بسیار بسیار بالایی در میدانهای کوانتومی گذاشت که نتیجه اش میشود تحقق آرزوها و زندگی زیباتر ، بر اساس همسویی احساس (ماده) و فکر و ذهن (فراماده) . مانا باشید در اندیشه ی نیک

سلام به دوستان عزیز و سپاس ویژه از رویال مایند عزیز که هر روز ما رو در مسیر بیداری و آگاهی نگه می دارند و باعث رشد و پیشرفتمان می شوند سپاسگزارم 🙏🙏🙏🤍💙🌼🌼 ما به دلیل زندگی اجتماعی در این جهان یک سری عاداتی بر ما حکمرانی می کنند که سیگنال های رو بر روی ذهنمان مخابره می کنند که نا خواسته در مسیرشان قرار گرفتیم و ما را از بینش الهی در زندگی دور می کنند وقتی شخصی بدنبال خبر و اتفاق های ناگوارهست خوب به طبع استرس و ناراحتی عصبی و اضطراب و ... بسمتش روانه می شود و خود نمی داند چه اسان اسیر این سیگنال هاشده ایم در صورتی که خالق ما همه چیز را از عسق و محبت و آرامش آفریده اگر ما انرژی های منفی و مخالف را از زندگیمان حذف کنیم خواهیم دید که بینش الهی فورا به زندگی ما باز می گردد ارامش زمانی در قلبمان سکنی می گزیدند که دیگر از جنگ و نزاع خشنونت و نفرت و خشم و حسادت و دروغ ....جای خود را به عشق و نور داده باشد پس من بشخصه در این چند سال یاد گرفتم بدنم را از نور و عشق کنم و مراقبت کنم از جسمم با مراقبه و مدیتیشن و سبک ۵ صبحی و مطالعه و دویدن و ورزش و کمکم به روح های معنوی دراین سیاره فقط سیگنالی که پز از عشق است را مخابره می کنم و می دانم و لمس کرده ام و تجربه کرده ام وقتی عشق بفرسی عشق بسمتت می اید پژواک اعمالمان همان است که مخابره میکنیم تنها باید با آن پیوند برقرار کنیم ان گاه شاهد خواهیم بود که او نیز به ما متصل خواهد شد پس در این قلمرو و بینش الهی باقی می مانم تا زندگی ام با بینش الهی همراه باشد 🌹🙏🙏🙏🤍💙🤍

سلام وقت بخیر منظور از سیگنال همون حس مثبت و منفی هست و اینکه ما روزمون رو با چه افکاری سپری میکنیم و توقع چه اتفاقی رو در زندگی داریم به نظرمن اگر هر روز خودمون رو موظف کنیم که برای بهتر شدن حالمون بیایم روزی 10 دقیقه وقت بزاریم و بگیم اگر منتظر یک اتفاقی هستی باید تغییر کنی تا الان با این افکار زندگی کردی نتیجه این زندگی شده حالا بیا این کار ها رو انجام بده در هر صورت چیزی رو ازدست نمیدی فقط یه قدم جلو رفتی و منتها افکارت متفاوت شده ما چون انرژی و فرکانس رو نمی ببینیم فکرمیکنم که چیزی تغییر نکرده و برمیگردیم به دنیای قبلی که داشتیم چون بدنمون و ذهنمون از تغییر بدش میاد امیدوارم تونسته باشم منظورم رو رسونده باشم با تشکر از رویال مایند عزیز🙏🌹

مفهوم این عبارت که فکر سیگنال رو ارسال میکنه و احساس رویداد رو جذب میکنه من با تک تک سلولهای بدنم درک کردم و دقیقا هر فکری یک ارتعاش داره و وقتی که یک فکر رو به کائنات ارسال میکنیم حتما باید احساسی پشتش باشه که اون فکر محقق بشه و نکته دیگه اینکه ارسال سیگنال یا ارتعاش دقیقا همنوع خودش رو جذب میکنه یعنی اینکه امکان نداره که یک سیگنال منفی بفرستی و منتظر جذب مثبت باشی و همینطور بر عکسش پس فکر و احساس ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند ، فکر مثبت و حس خوب و مثبت جذب خوب و مثبت و فکر منفی و حس منفی جذب منفی برای همینه که در هر لحظه باید هم مراقب فکر و هم مراقب حسمون باشیم 🙏🏻🥰🌹 سپاس از اساتیدی که من رو به این آگاهی رساندند و سپاس از دانشگاه معتبر و بزرگ رویال مایند که لحظه به لحظه این آگاهی ها را برای من تکرار میکنند 🙏🏻🙏🏻

با سلام و احترام خدمت تیم عزیز و مهربان رویال مایند قطعا که افکار باید همراه با احساس شادب و رضایت خاطر از اون خواسته باشند، به عنوان مثال وقتی ما درخواست موهبت سلامتی رو داریم، علاوه بر فکر کردن به سلامتی باید احساسش کنیم و از حس کردنش شاد و سرشار از انرژی باشیم، و اینجاست که درخواست ما رخ میده و اتفاق میفته. گاهی دعاهای ما همراه با احساس ناامیدی، گریه، التماس و افسردگی هستند، در حالیکه دعا باید همراه با احساس شعف و شکرگزاری باشه، این دعا هست که از بعد زمان و مکان فراتر میره و معجزه رو خلق میکنه، احساس یقینی که با خودش شادی میاره. باز هم ممنونم از تیم زحمتکش رویال مایند.

به معنای واقعی کلمه رویال مایند بهترین مرجع آموزشی هست ممنونم از مقاله خوبتون

عرض سلام و درود خدمت مجموعه رویال مایند بله من تجربیات زیادی دارم یکیش این که بنده سالیان زیادی ویتامین ها و داروهای مصرف می کردم که بتوانم افزایش وزن داشته باشم به شدت لاغر و ضعیف بودم اما جالب اینجاست هیچ دارو و موادی به من کمک نمی‌کرد پزشک‌ها هم دلیلش را نمی فهمیدن خلاصه حرفم طولانی نکنم اومدم از این تکنیک استفاده کردم جوری که هر غذا و خوراکی که مصرف می کردم به آن آگاه میشدم و احساس می‌کردم اگر مثلا الان در حال خوردن کاهو هستم تمام این مواد جذب بدن من می شود و من با خوردن هر چیزی بدنم قوی و قوی‌تر می‌شود و از طرفی به وزن بدنم اضافه می‌شود و بعد از چهار ماه حدود سی کیلو وزن اضافه کردم و بدنم خوش فرم شد دوستان البته اینو در نظر بگیرید که من خیلی لاغر بودم و اون دوران این مسئله برایم عذاب آور بود و شاید باورتون نشه بدون باشگاه و تمرینات سخت هیکلم ورزشی شد منتظر نظراتتون هستم مرسی

سلام وقت بخیر این موضوع رو من توی سفر اخیرم تجربه ش کردم. خواسته من تجربه یک رابطه عاطفی بود با ویژگی های فرد دلخواهم و خیلی وقت پیش این درخواست رو داده بودم و رها کرده بودم. میرفتم سفر و با آشنا شدن با افراد جدید لذت میبردم. اما تو سفر اخیر اتفاقی که افتاد این بود که من چنان احساس عمیق سپاسگزاری داشتم بخاطر اتفاقات معجزه واری که داشتم تجربه میکردم که به احساس شکوفایی قلب رسیده بودم، سپاسگزار بودم و واقعا ناخواسته اشک میریختم. تو همان سفر با فردی آشنا شدم دقیقا با ویژگی های دلخواه من و توی دو روز من با ایشون وارد رابطه شدم و با اومدن ایشون تو زندگیم دری از نعمت و رحمت خداوند به روی من باز شد که دوباره یه ماه بعد اون دقیقا به همان شهری که از بچگی دوست داشتم مهاجرت کنم، کاراش انجام شد و داره اتفاق میفته. نگاه من به بحث درخواست و فرکانس مثل اکولایزر صدا هستش. که شما یه سری فرکانس ها رو میتونی تقویت کنی یا تضعیف کنی. فرکانس = درخواست و پارامتر ها = احساس. یعنی شما با توجه به احساست داری اون فرکانس رو قوی تر میکنی یا ضعیف تر و درک این موضوع به نظرم بسیار بسیار مهمه. و انقدر این تجربه برام جالب و سریع و ساده اتفاق افتاد که برام یک الگو شد و از خداوند خواستم تحت شرایطی بخوام زندگی کنم که بیشتر تو این احساس خوب باشم. ممنونم از این مقاله فوق العاده

یه دو دقیقه طوفانی بود لذت بردم واقعا مخصوصا کلمه امضای الکترو مغناطیسی که تلفیق افکار و احساسه. هر موقع یه خواسته ای رو جوری خواستم که انگار که بهش رسیدم و تو افکارمم مسلم دونستم یه سیگنال منسجم رو به میدان کوانتوم ارسال کردم که در نهایت به خواسته ام رسیدم. و هر وقت هم تو گذشته و آینده بودم ، شک و ترید داشتم یا فکر و باورم به خواسته ام با تمام احساسات متعالی که خرج میکردم همراستا نبوده برام مانع بوده و نتیجه نگرفتم. بنظرم حضور در لحظه حال و تداوم انرژی الکترو مغناطیسی ما رو زود به هر نتیجه ای میرسونه.❤🌷

سلام به دوستان عزیز در سایت رویال مایند و عزیزان سخت کوش رویال مایندی که با ارائه مطالب مفید و سازنده، مراقبه های زندگی ساز و چالش هایی که باعث میشه در این زندگی سراسر سرعت و عجله، کمی تامل کنیم و به خودمون بیایم و ببینیم واقعا زندگیمون در چه جهت و راستایی سیر می کنه، متشکرم از تموم دست اندرکاران عزیز سایت رویال مایند. به نظر من " چالش سیگنالی منسجم به میدان مخابره کنید"، فرض می کنیم هم اکنون تموم توجه ما در زمان حاله، پس با توجه به این که هر کجا توجه و تمرکز ما باشه، انرژیمون همونجاست، نتیجه میگیریم که انرژیمون در لحظه حاله و ما میتونیم با این انرژی کلی کار انجام بدیم و به مقاصد خودمون برسیم. با توجه به اینکه تموم امکان‌هایی که در میدان کوانتومی وجود داره و ما برای نیل به مقاصدمون به اون امکان ها نیاز داریم، امکان های الکترومغناطیسی هستند که در غالب یه سری فرکانس وجود دارند. مجددا تاکید می کنم که توجه داشته باشید که امکان هایی که موجودند و برای ما کارسازند الکترومغناطیسی هستند. خوب حالا چه عواملی باعث میشن که ما خودمون رو، روی امکان های میدان های کوانتومی تنظیم کنیم؟ برای این کار به دو عامل نیاز داریم، یکی مغز منسجم یعنی یک نیت واضح و دیگری قلبی منسجم و منظم که عواطف و احساسات متعالی رو ایجاد کنه تا ما بتونیم از انسجام قلب و مغز خود جهت نیل به مقاصد خود یک امضای الکترو مغناطیسی قدرتمند بسازیم. اگر در این میان مغز ما مشوش و پراکنده باشد و قلبی منظم داشته باشیم، یا بالعکس به نتیجه نهایی نمی رسیم. پس در این خصوص هر چه مغزمون منسجم تر باشه و هر قدر قلبمون منسجم تر باشه، بهتر میتونیم از امکان ها و اطلاعات میدان کوانتومی بهره بگیریم و فرکانسمونو به میدان مخابره کنیم. مثلا خیلی از افراد تموم عمرشون رو صرف خلق کمبود میکنن، اون ها خواسته هاشونو میبینن، مثل ماشین جدید، خونه رویاهاشون و...، و میبینن که اونا رو ندارن، وقتی دیدن که اونا رو ندارن، جدایی و کمبود رو تجربه میکنن، بعدش میان و مثلا به داشتن اون ماشین فکر میکنن، بدون داشتن احساس داشتنش، چشماشونو میبندن و خودشونو در حال روندن اون ماشین تصور میکنن، اما وقتی چشماشونو باز میکنن، میبینن ماشینی ظاهر نشده و در نتیجه کمبود بیشتری رو تجربه میکنن و بیشتر تلاش میکنن که بهش برسن، چطور تلاش میکنن؟! فقط آرزو میکنن، چون ماده هستند و میخوان ماده رو تغییر بدن، به قلبشون، احساسشون و انرژی شون توجه نمی کنن. پس ما باید برای رسیدن به هدفمون علاوه بر مغز، قلبمون رو هم باز کنیم و با انسجام و پیوند و اتحاد این دو قطب (مغز و قلب) مرکز یگانکی و وحدت رو که خدایی بودن ما از همین مرکز نشات میگیره رو بوجود بیاریم، و حالا میتونیم درهای وجودمون رو باز کنیم و بیشتر انرژی باشیم و کمتر ماده باشیم و این انرژی میتونه با شفا یافتن ما همخونی داشته باشه، میتونه با شغل یا رابطه جدیدمون همخونی داشته باشه، این انرژی میتونه حامل رویاهای ما باشه. پس ما باید قلبمون رو باز کنیم و فکرمون رو باهاش همراه کنیم، و همونطور که دکتر جو دیسپنزا هم میگه: افکار (ذهن و مغز) بار الکتریکی میدان کوانتومی هستند و احساسات (قلب) هم بار مغناطیسی میدان کوانتومی هستند، پس فکر و احساس ما میتونه انرژی و اطلاعاتی رو به سمت میدان مخابره کنه و تقدیر ما رو رقم بزنه، پس حتما باید انسجام قلبی و مغزی خودمونو بالا ببریم. در اون ویدئو کوتاه، دکتر جو دیسپنزا میگه: در یک تحقیق افرادی رو آوردن که تبحر زیادی در دعا کردن داشتند، سه تا ویال DNA جلوشون گذاشتن و بهشون گفتند، ازتون میخوایم نیت کنید و توی ذهنتون تجسم کنید که DNA باز یا بسته میشه، همینطور تصویر سازی کنید که باز و بسته میشه، این یک مفهوم ذهنیه. اونا این کارو چندین بار انجام دادن، بعدش بررسی کردن که آیا تغییری در DNA ایجاد شده یا نه، و در پایان تحقیق DNA هیچ تغییری نکرده بود. نیت هیچ تاثیری بر DNA نذاشته بود. بعدش به افراد گفتند حالا قلبتون رو باز کنید و انسجام قلبی ایجاد کنید و اون سیگنال رو به سمت میدان بفرستید تا ببینیم آیا این انرژی روی DNA تاثیر میزاره یا نه، در پایان تحقیق DNA رو بررسی کردند و باز هم هیچ تغییری نکرده بود. این بار به افراد گفتند حالا باز شدن DNA رو تجسم کنید و قبل از اینکه DNA باز بشه، به خاطر باز شدنش شکرگزاری کنید، به محض این که اون ها نیت واضح رو با احساس متعالی ترکیب کردند، ٢۵ درصد DNA ها، از راه دور باز شدند. فکر سیگنال رو میفرسته و احساس رویداد رو جذب می کنه، یا بهتر بگم وقتی شما قلبتون رو باز می کنید و میدانتون رو گسترش میدید، این انرژی به مستخدم یا حامل اون فکر تبدیل میشه. من هر روز با افکارم که بار الکتریکی میدان کوانتومی هستند به همراه احساسم که بار مغناطیسی میدان کوانتومیند، بهترین امضای الکترومغناطیسی رو به میدان مخابره میکنم. شما چطور؟؟؟!...

سلام رویال مایندعزیزنمیدونم باچه زبونی ازشماتشکرکنم جالبه بدونین بعدازوقفه طولانی که فارغ التحصیل کارشناسی شدم همیشه آرزویم این بودکه این مسیرراادامه دهم کم کم به مرورفاصله زیادی گرفتم ودیگربه این آرزوی محال فکرهم نکردم طی این چندماهی که ازبرنامه های مفید شمااستفاده میکنم بطرزعجیبی این افکاربامن عجین شدازخداخواهش کردم که رسالت من رادراین دنیانشانم دهدوبعدازتماشای فیلمهای اکهارت تل درمورددرک لحظه حال ونوشتن آرزوهای خودش که نویسندگی بودبطرز عجیبی این انگیزه رادرمن بیدارکردومن باقدرت وپشتکاردنبال ادامه تحصیلم افتادم وفکرکردم که این کارقبلاانجام شده پس بایدمن خلقش کنم متشکرم ازراهنمایی های جذابتون پس ازاین روش دسپینزاهم کمک میگیرم وباتلاش مضاعف مطمئنا به آرزویم خواهم رسید ممنون رویال مایندعزیز

من دو تجربه‌ی واقعی دارم که بعد از دیدن این دوره و خوندن کتابای جو دیسپنزا (و منابع دیگه) متوجه شدم بدون اینکه علمش رو داشته‌باشم، این موضوع برام کار کرده: ۱ › اعتماد من همیشه یه سوالی داشتم که اینطور می‌پرسیدم از خودم: «به زبان ساده و کوتاه، اعتماد به نفس یعنی "من به خودم" اعتماد داشته باشم. حالا، من سالیان سال با عدم اعتماد به نفس زندگی کردم، اما همچنان رشد و موفقیت و پیشرفت برام رقم خورده! ینی با اینکه "من به خودم" اعتماد نداشتم، ولی انگار همیشه "خودم به من" اعتماد داشت. سوال: اگه اون اعتماد به نفسه، این اسمش چیه؟» بعدا متوجه‌ش شدم داستان چی بوده: من یه روحیه‌‌ای داشتم ک وقتی داااااخل بحران و فشار قرار می‌گرفتم، حالم خوب بود. شاید قبلش وحشت میکردم و نمیخواستم، اما داخلش ک بودم، همیشه می‌تونستم بحران خودم و محیطم رو برطرف کنم. بعد از رفع بحران هم حتی خیلی وقتا دو سه روز میوفتادم «مثل خرس می‌خوابیدم» ولی بازم خوشحال بودم بخاطر این موهبتی ک دارم. پس من داشتم با یه باور و قدردانی‌ای سیگنال میفرستادم ۲ › دلبر من در روابط عاطفی کاملا عاشق‌پیشه و حساس و لطیفم. و این یعنی قطعا شکست و زخم‌های به‌یادماندنی زیادی هم خوردم چون جشتجوگر هم بودم. از یه جایی به بعد، شروع کردم به حس نکردن. همه چیز رو نلاش میکردم مدفون و انبار کنم، بره توی یه صندوقچه‌ی ممنوعه. اممممممما (#سیگنال) نمی‌تونستم جلو اون چیییزی که پشت تماااااام انکار‌ها و غم‌هام بود و متوقف کنم. و بعد از تمام گریه‌های شبانه یا حین پیاده‌روی‌های طولانی، بعد از آرزوی مرگو خودکشیو ... وقتی میدیدم حالا ک زنده‌م، کم کم مشغول حس کردن خیالات عاشقانه‌م با معشوق دلخواهم می‌شدم. میدونم «دلخواه» برای هرکی معنی خاص خودشو داره. اما میخوام بگم بعد از ۳۰ سال، به طرز کاااامل مهالی، آنلاین توی یه کلاس خودشناسی، با دختری اهوازی آشنا شدم که هرررچی رفتیم جلوتر میدیدم اون نه تنها خود خودشه، بلکه چون واقعیه، بیشتر هم هست. و من هم برای او همینطور. و ما بعد از دو سال رابطه‌ی long distance که فقط یک دیدار حضوری و روزی حداقل دو ساعت مکالمه (۱ ساعت تلفنی ۱ ساعت چت و وویس و ...) با هم ازدواج کردیمو هنوزم حیرانیم از این معجزه! چطوری اتفاق افتاد؟ سال‌های #سیگنال جواب داد

لام. این مطلب رو هم علاوه بر این بحث باید در نظر داشت که روزانه چن دقیقه گاهی ۲ دقیقه هم کافیه به اهدافتون به همراه احساس متعالی فکر کنید. و بعد رها کنید چون اگر رها نکنید و زیاد بهش فکر کنید تازه مانع از جذب خواسته میشید. چیزی که تجربش کردم این بود که وقتی یه خداسته ای رو داشتم و زیاد بهش فکر میکردم و سعی میکردم احساس متعالی هم داشته باشم بعد از یه مدت احساس کلافگی بهم دست میداد و یه جور وسواس ک تازه مانع جذب خواستم میشد. پس این که چقدر بهش فکر کنیم مهمه و رها کنیم خواستمون رو تا کائنات اون و محقق کنه.

احساسات راهنمایی عالی در زندگی روزمره ما هستند.سگنالهایی که دریافت می‌نماییم نشان دهنده این است که آیا در مسیر درست زندگی هستیم یا نه.

فکر سیگنال را ارسال میکنه واحساس احساس احساس رویداد را جذب میکنه خیلی ها فکر میکنند به پول ثروت خوشبختی ولی انچه که به ان توجه نمیکنند احساس است چه احساسی را مخابره میکنند؟

من همیشه میدونم که یک زندگی رویایی رو پیش روم دارم چون بهش یقین دارم

آزمایش اول همه تخصص در دعا کردن داشتن اما احساس وارتعاش خنثی داشتن آزمایش دوم هم فرکانس شدن وهمسو شدن بود ونتیجه 25% پس نتیجه میگیرم بایدتا می‌توانیم شکرگزار داشته هایمان باشیم وبه آنها عشق بدهیم ورها باشیم وامیدوار. هرروز 10 مورد از داشته هایمان را بنویسیم بابت آنها شکرگزارباشیم مطمئناً خوشحال‌تر خواهیم بود

عالی کاش مثال هم بزنید فکرمیکنم در طول شبانه روز بیشتر احساسات منفی رو مخابره میکنیم برای همین مثال بزنید که بتونیم یادبگیریم و افکار و احساسمون عوض کنیم زودتز نتیجه میگیریم

با خوندن مقاله یاد کسایی افتادم که در پست‌های شکرگذاری فقط یک جمله مینویسند(خدایا شکرت)و انتظار دارن که براشون معجزه بشه و بعد از یه مدت که اتفاقی نمی‌افتد عصبانی میشن که همش دروغ بود ولی خب واقعیت اینه همه چی توی این دو کلمه خلاصه نمیشه و ما باید بهش باور داشته باشیم و ابعاد مختلف مثل افکار و عواطف رو باهم پرورش بدیم ما موجوداتی چند بعدی هستیم و اینکه فقط بخواییم با توجه کردن فقط به یک بعد به خواسته‌هامون برسیم ، نه تنها درجا نمیزنیم بلکه هر لحظه رو به عقب حرکت میکنیم و عمر و فرصتمون رو از دست میدیم و آموزش دیدن در این زمینه خیلی میتونه بهمون کمک کنه. (وجود خودتون رو بشناسید و باور داشته باشید)

بسیار دعا کردن ارزشمند است ؛ و نتیجه بسیار مثبت دارد

درود، حس داشتن خواسته مون و هیجان و شادی و شکرگزاری بابتش باعث میشه زودتر به مقصود و خواسته مون برسیم 😍

در آزمایش اول گفته و آزمایش دوم هیچ اتفاقی رخ نداد. ولی در آزمایش سوم 25% DNA از هم باز شد. فکر سیگنال رو ارسال و احساس رویداد رو جذب میکنه. ایکاش اینو توی بچگی بهمون میگفتن. انشاله اینو از بچگی به فرزندانمون اموزش بدیم تا زندگی خوبی داشته باشن.

ریحان سیگنال شخصی که صبر میکند تا اول پیروز شود بعد جشن بگیرد ، هیچ است.