زمان مطالعه :10 دقیقه
چکیده این مطلب : جهان هستی، در هر لحظه مشغول پاسخ دادن به فرکانس ماست؛ در واقع جهان آینهایست که هر لحظه فرکانس ما را در قالب اتفاقات، ایدهها، انسانها و نتایج به ما بازتاب میدهد. این کانون توجه ماست که فرکانس ما را میسازد. و قضاوت عملی است که کانون توجه ما را به سمت نازیباییها میبرد، به سمت چیزهایی که در زندگیمان نمیخواهیم و اتفاقاً قضاوت عملیست که با احساسات شدید همراه است، بنابراین با سرعت و شدت بسیاری در زندگی ما به نمایش درخواهد آمد. در این مقاله پیخواهیم برد که هرگز جایگاهی را که میخواهیم در آن قرار بگیریم، قضاوت نکنیم؛ چرا؟ زیرا یا مانع از رسیدن ما به آن جایگاه میشود و یا در صورت رسیدن به آن، همواره در رنج خواهیم بود.
"قضاوت، مانعی برای موفقیت در زندگی!"
امیدواریم که در طول هفت مقاله گذشته، متعهد به خواندن دقیق مقالات و انجام تمرینات آن بوده باشید. بعد از مقالهی "چرا نیازمند نوازش و دیده شدن هستیم؟" (کلیک کنید)، امروز قرار است به یکی از صفات ناپسند که در اکثر افراد کم و بیش دیده میشود، و مانعی برای موفقیت بوده و مربوط به حوزه روابط است، بپردازیم. ابتدا سوالات زیر را کمی در ذهن خود مرور کنیم:
- چرا نباید قضاوت کرد؟
- رابطه قضاوت با اهرم رنج و لذت چیست؟
شاید تا به حال هیچ کتاب یا مبحث موفقیتی را ندیده باشید که در مورد این موضوع صحبت کرده باشد، و یا اصلا ارتباط آن را با موفقیت درک نکنید. اما امروز سعی داریم به صورت کاملا علمی و دقیق به شما ثابت کنیم که بحث قضاوت بسیار موضوع حیاتی و مهمی در مسیر رشد شخصیست. همچنین از تأثیرات منفی آن در رسیدن به موفقیت در تمامی امور برای شما خواهیم گفت. پس در این مقاله با ما همراه باشید.
احتمالا سخنی منصوب به امام صادق (ع) را از بچگی بارها شنیدهاید که: «کسی که انسانی را برای گناهی سرزنش کند، نمیرد تا خود آن گناه را مرتکب شود». احتمالا وقتی به این حدیث فکر میکنیم، با خود میگوییم چقدر سختگیرانه و عجیب. تا اینکه میبینیم دقیقاً مشابه همین گفته را نویسنده مشهور روس، «فیودور داستایفسکی» هم به این صورت گفته است: «میدانم که اگر قضاوت نادرستی درباره کسی بکنم، جهان تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد تا به من ثابت کند در تاریکی، همه ما شبیه یکدیگریم.»
اما طبق قانون جهان هستی، اصلاً چیز پیچیده و عجیبی نیست؛ آنها دقیقاً میدانستند که راجع به چه چیزی صحبت میکنند. بد نیست دوباره مرور کنیم که جهان به چه صورت کار میکند؟ جهان هستی، در هر لحظه مشغول پاسخ دادن به فرکانس ماست؛ در واقع جهان آینهایست که هر لحظه فرکانس ما را در قالب اتفاقات، ایدهها، انسانها و نتایج به ما بازتاب میدهد. این کانون توجه ماست که فرکانس ما را میسازد، و قضاوت عملی است که کانون توجه ما را به سمت نازیباییها میبرد، به سمت چیزهایی که در زندگیمان نمیخواهیم و اتفاقاً قضاوت عملیست که با احساسات شدید همراه است، بنابراین با سرعت و شدت زیادی در زندگی ما به نمایش در خواهد آمد و از موفقیت ما در تمام امور زندگی جلوگیری خواهد کرد. (برای آشنایی با مفاهیمِ «قانون ارتعاش یا فرکانس» و رابطهی قانون جذب با ضمیرناخودآگاه و یادگیری اصولی و حرفهای استفاده از آنها، وبینار "رابطهی قانون جذب با ضمیرناخودآگاه قسمت اول" از "باب پراکتور" و همچنین "رابطهی قانون جذب با ضمیر ناخودآگاه قسمت دوم" (کلیک کنید)، را از دست ندهید).
خب تا اینجا خیلی دقیق و صحیح ثابت کردیم که قضاوت کردنِ دیگران، دقیقاً ما را در جایگاهی قرار میدهد که مورد همان قضاوت قرار بگیریم. اما اوضاع وقتی پیچیدهتر و خطرناکتر میشود، که ما جایگاهی را قضاوتِ نادرست و اشتباه کنیم که میخواهیم به آن برسیم. تکنیک اهرم رنج و لذت که در مقاله قبل گفتیم را به یاد دارید؟ این تکنیک بر اساس این قانون کار میکند که، ذهن انسان همواره از رنج دوری میکند و به سمت لذت حرکت میکند. بر همین اساس ما باید نرسیدن به موفقیت و اهدافمان و ماندن در جایگاه فعلی را برای خودمان رنج تعریف کنیم و برعکس رسیدن به موفقیت و هدف را برای ذهنِ خود، لذت تعریف کنیم. اما ممکن است بپرسید، این موضوع چه ارتباطی به بحث قضاوت دارد؟
اگر ما از آن دسته دانشآموزانی بودهایم که مدام بچههای زرنگ کلاس را مورد سرزنش قرار میدادهایم و حال به هر دلیلی، مثلاً تشویق پدر برای خرید دوچرخه در صورت گرفتن نمرات بالا، میخواستیم تبدیل به یک دانشآموز منضبط و درسخوان بشویم، با مشکل مواجه میشدیم. چرا؟ زیرا ما همیشه در مورد درسخوانها میگفتیم: اینها فقط درس میخوانند، اصلا نمیفهمند زندگی یعنی چه، هیچ لذتی از زندگیشان نمیبرند، و بسیاری چیزهای دیگر.
اما حال که خودمان قرار است بیشتر درس بخوانیم تمام آن گفتگوها، قضاوتها و برچسبهایی که به درسخوانها میزدیم به سراغمان میآیند؛ و اینجا دو اتفاق ممکن است رخ دهد. اتفاق اول اینست که ذهن ما اجازه رسیدن به چنین هدفی را نمیدهد زیرا این جایگاه برای ذهنمان رنج تعریف شده است. حالت دوم اینکه، ممکن است تا حدودی بتوانیم به ذهنمان کنترل داشته باشیم و بتوانیم نمرات خوبی کسب کنیم، اما تمام این مدت در رنج و عذابیم. حال مجبوریم تمام آن برچسبها و قضاوتها را همزمان با رسیدن به آن هدف تجربه کنیم؛ ما دائم به این فکر میکنیم که بچههای دیگر نسبت به ما همان برداشتهایی را دارند که ما نسبت به بچههای زرنگ کلاس داشتهایم. در واقع ذهنمان حتی اگر اجازه بدهد که ما در مسیر رسیدن به به موفقیت و اهدافمان قرار بگیریم یا حتی به آن موفقیت نیز برسم، زندگی را برای ما به جهنم تبدیل میکند.
اکثر افراد فقیر، انسانهای ثروتمند را مسخره و قضاوت میکنند و یا به آنها برچسب میزنند و اصلا به این موضوع توجه نمیکنند که چه جنایتی در حق خودشان انجام میدهند. آنها هر روز از ثروت و یا حداقل لذتی که ثروتمند بودن دارد، خودشان را دورتر میکنند. (برای یادگیری باورهای ثروتساز و برنامهریزی ضمیرناخودآگاهتان، "دوره هوش هیجانی مالی(Money EQ)" و "کتاب الکترونیکی تو ثروتمند زاده شدهای" اثر "باب پراکتور" (کلیک کنید)، که توسط مجموعهی رویال مایند ترجمه و تهیه شده است، بسیار مفید خواهند بود).
آیا این جملهها برای شما آشنا نیست؟
- طرف گوسفنداناش را فروخته و ماشین گران خریده.
- معلوم نیست این همه پول را از کجا آورده.
- ببین خدا پول را به چه کسی میدهد!
- چه فایده این همه ثروت، مدام کار میکند و هیچ چیز از زندگی نمیفهمد.
انتظار دارید انسانی که بارها در مورد این موضوعات شنیده یا صحبت کرده، در چه وضعیت مالی باشد؟ در زمینههای دیگر غیر از ثروت هم، ما با قضاوتهای خود، مسیرمان را برای موفقیت و خوشبختی ناهموار و یا مسدود میکنیم. چند بار تا به حال زوجهای عاشق را مسخره کردهایم؟ چقدر موقع دیدن روابط زیبا و اظهار محبت زوجها به همدیگر، به شوخی ژست حالت تهوع را به خودمان گرفتهایم؟ این عبارات را میشناسید؟:
- طرف رفت قاطی مرغها
-زنذلیل
- از فردا باید کهنه بچه بشوری
و یا وقتی از کسی که مجرد است، وضعیت تأهلاش را میپرسید، خیلی با افتخار میگوید: من دم به تله نمیدهم. انتظار دارید انسانی که بارها در مورد این موضوعات شنیده یا صحبت کرده است، چه نوع زندگیِ متأهلی را تجربه کند؟
چندین سال پیش به واسطه شغلی که داشتهام، مدام در سمینارها و همایشهای مختلف شرکت میکردم. طبیعتاً در ابتدا به دلیل تازهکار بودنم، تنها شنونده و تماشاگر بودم. عادت بدی که داشتم این بود که، هر شخصی که برای سخنرانی بر روی سن میرفت را قضاوت میکردم و از زیر تیغ قضاوتهایم میگذراندم؛ یکی را به دلیل سطح سواد، دیگری را به خاطر ادبیاتی که استفاده میکرد و بعضی را هم به دلیل ظاهرشان.
نزدیک به دو سال گذشت و سرانجام در یکی از همین سمینارها، نوبت به خودِ من رسید که برای ارائه و سخنرانی بر روی سن بروم؛ از لحظهای که پا بر روی سن گذاشتم، احساس میکردم تکتک کسانی که حرفهای من را گوش میدهند، در ذهنشان من را از همان جنبههایی که من بقیه را سرزنش میکردهام، مورد قضاوت قرار میدهند. و این باعث شده بود که استرس سراسر وجودم را بگیرد و گفتوگوهای ذهنی که داشتم، به هیچ وجه اجازه انجام یک سخنرانی درست را به من نمیداد. گویی تمام بدنام فلج شده بود و تمام صحبتهایی که قصد داشتم بگویم، از ذهنام پاک شده بودند. به خاطر آن دیدی که فکر میکردم بقیه نسبت به من دارند، تمام تلاشام در آن لحظات این بود که لباسم را مرتب کنم و کلمات را درست ادا کنم. طبیعتاً نتیجه هم مشخص است؛ یک سخنرانی بسیار ضعیف، حداقل از نظر خودِ من.
نکته پایانی
در این مقاله پیبردیم که هرگز جایگاهی را که میخواهیم در آن قرار بگیریم، قضاوت نکنیم؛ چرا؟ زیرا یا مانع از رسیدن ما به آن جایگاه میشود و یا در صورت رسیدن به آن، همواره در رنج خواهیم بود. بنابراین یکی از قویترین و مهمترین عاداتی که باید در خود پرورش دهیم، این است که موفقیت در امور زندگی، ثروت، روابط عاشقانه، عزتنفس بالا و هر موقعیتی که آرزوی ماست را تحسین کنیم، و حتی بیشتر آن جایگاه را مقدس بشماریم.
با ما همراه باشید، در مقالهی بعد با عنوان "چرا شکرگزاری رمزِ موفقیت است؟" (کلیک کنید)، تصمیم داریم در مورد موضوعی که جزء جداییناپذیرِ تمام دروس موفقیت است صحبت کنیم؛ بله درست حدس زدید! مقاله آینده در مورد شکرگزاریست.
تمرین:
1- در طی 5 روز آینده، هر زمانی که فردی، چیزی یا شرایطی را قضاوت کردید (خواه رو در رو و خواه در ذهنتان)، در دفترچه خود بنویسید (دقیقاً بنویسید که چه کسی یا چه چیزی را بابت چه موضوعی). این کار دو منفعت دارد:
- اول اینکه شما را نسبت به موضوع قضاوت که یکی از ترفندهای اصلی ذهن برای منفی نگریست، حساس میکند و این رفتار را برای ذهنتان آشکار میکند.
- دوم اینکه، با سند و مدرک به شما نشان میدهد که در رابطه با چه موضوعاتی، به دلیل قضاوتها ناکام ماندهاید.
2- با توجه به اینکه، پند و نصیحتها، همان قضاوتها در لباس مبدل هستند، تمام پند و نصیحتهایی که رو در رو یا در ذهنتان به کسی میکنید را یادداشت کنید. (دقت کنید ببینید این پند و نصیحتها به درد خودتان نمیخورند!)
در بخش نظرات این مقاله، از تجربیات خود برای ما بنویسید. اینکه چه صفتی را در مورد فرد یا افرادی قضاوت میکردهاید، که دقیقاً همان صفت در خود شما نیز وجود داشته است. این یک اعتراف فوقالعادهست که سبب هشیاری بسیاری در درونتان شده، و همچنین سبب کمرنگ شدنِ عمل قضاوت در ذهن خواهد شد.
برای ثبت نظرات خود، به پایین صفحه مراجعه فرمایید.
"قضاوت، مانعی برای موفقیت در زندگی!"
امیدواریم که در طول هفت مقاله گذشته، متعهد به خواندن دقیق مقالات و انجام تمرینات آن بوده باشید. بعد از مقالهی "چرا نیازمند نوازش و دیده شدن هستیم؟" (کلیک کنید)، امروز قرار است به یکی از صفات ناپسند که در اکثر افراد کم و بیش دیده میشود، و مانعی برای موفقیت بوده و مربوط به حوزه روابط است، بپردازیم. ابتدا سوالات زیر را کمی در ذهن خود مرور کنیم:
- چرا نباید قضاوت کرد؟
- رابطه قضاوت با اهرم رنج و لذت چیست؟
شاید تا به حال هیچ کتاب یا مبحث موفقیتی را ندیده باشید که در مورد این موضوع صحبت کرده باشد، و یا اصلا ارتباط آن را با موفقیت درک نکنید. اما امروز سعی داریم به صورت کاملا علمی و دقیق به شما ثابت کنیم که بحث قضاوت بسیار موضوع حیاتی و مهمی در مسیر رشد شخصیست. همچنین از تأثیرات منفی آن در رسیدن به موفقیت در تمامی امور برای شما خواهیم گفت. پس در این مقاله با ما همراه باشید.
احتمالا سخنی منصوب به امام صادق (ع) را از بچگی بارها شنیدهاید که: «کسی که انسانی را برای گناهی سرزنش کند، نمیرد تا خود آن گناه را مرتکب شود». احتمالا وقتی به این حدیث فکر میکنیم، با خود میگوییم چقدر سختگیرانه و عجیب. تا اینکه میبینیم دقیقاً مشابه همین گفته را نویسنده مشهور روس، «فیودور داستایفسکی» هم به این صورت گفته است: «میدانم که اگر قضاوت نادرستی درباره کسی بکنم، جهان تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد تا به من ثابت کند در تاریکی، همه ما شبیه یکدیگریم.»
اما طبق قانون جهان هستی، اصلاً چیز پیچیده و عجیبی نیست؛ آنها دقیقاً میدانستند که راجع به چه چیزی صحبت میکنند. بد نیست دوباره مرور کنیم که جهان به چه صورت کار میکند؟ جهان هستی، در هر لحظه مشغول پاسخ دادن به فرکانس ماست؛ در واقع جهان آینهایست که هر لحظه فرکانس ما را در قالب اتفاقات، ایدهها، انسانها و نتایج به ما بازتاب میدهد. این کانون توجه ماست که فرکانس ما را میسازد، و قضاوت عملی است که کانون توجه ما را به سمت نازیباییها میبرد، به سمت چیزهایی که در زندگیمان نمیخواهیم و اتفاقاً قضاوت عملیست که با احساسات شدید همراه است، بنابراین با سرعت و شدت زیادی در زندگی ما به نمایش در خواهد آمد و از موفقیت ما در تمام امور زندگی جلوگیری خواهد کرد. (برای آشنایی با مفاهیمِ «قانون ارتعاش یا فرکانس» و رابطهی قانون جذب با ضمیرناخودآگاه و یادگیری اصولی و حرفهای استفاده از آنها، وبینار "رابطهی قانون جذب با ضمیرناخودآگاه قسمت اول" از "باب پراکتور" و همچنین "رابطهی قانون جذب با ضمیر ناخودآگاه قسمت دوم" (کلیک کنید)، را از دست ندهید).
خب تا اینجا خیلی دقیق و صحیح ثابت کردیم که قضاوت کردنِ دیگران، دقیقاً ما را در جایگاهی قرار میدهد که مورد همان قضاوت قرار بگیریم. اما اوضاع وقتی پیچیدهتر و خطرناکتر میشود، که ما جایگاهی را قضاوتِ نادرست و اشتباه کنیم که میخواهیم به آن برسیم. تکنیک اهرم رنج و لذت که در مقاله قبل گفتیم را به یاد دارید؟ این تکنیک بر اساس این قانون کار میکند که، ذهن انسان همواره از رنج دوری میکند و به سمت لذت حرکت میکند. بر همین اساس ما باید نرسیدن به موفقیت و اهدافمان و ماندن در جایگاه فعلی را برای خودمان رنج تعریف کنیم و برعکس رسیدن به موفقیت و هدف را برای ذهنِ خود، لذت تعریف کنیم. اما ممکن است بپرسید، این موضوع چه ارتباطی به بحث قضاوت دارد؟
اگر ما از آن دسته دانشآموزانی بودهایم که مدام بچههای زرنگ کلاس را مورد سرزنش قرار میدادهایم و حال به هر دلیلی، مثلاً تشویق پدر برای خرید دوچرخه در صورت گرفتن نمرات بالا، میخواستیم تبدیل به یک دانشآموز منضبط و درسخوان بشویم، با مشکل مواجه میشدیم. چرا؟ زیرا ما همیشه در مورد درسخوانها میگفتیم: اینها فقط درس میخوانند، اصلا نمیفهمند زندگی یعنی چه، هیچ لذتی از زندگیشان نمیبرند، و بسیاری چیزهای دیگر.
اما حال که خودمان قرار است بیشتر درس بخوانیم تمام آن گفتگوها، قضاوتها و برچسبهایی که به درسخوانها میزدیم به سراغمان میآیند؛ و اینجا دو اتفاق ممکن است رخ دهد. اتفاق اول اینست که ذهن ما اجازه رسیدن به چنین هدفی را نمیدهد زیرا این جایگاه برای ذهنمان رنج تعریف شده است. حالت دوم اینکه، ممکن است تا حدودی بتوانیم به ذهنمان کنترل داشته باشیم و بتوانیم نمرات خوبی کسب کنیم، اما تمام این مدت در رنج و عذابیم. حال مجبوریم تمام آن برچسبها و قضاوتها را همزمان با رسیدن به آن هدف تجربه کنیم؛ ما دائم به این فکر میکنیم که بچههای دیگر نسبت به ما همان برداشتهایی را دارند که ما نسبت به بچههای زرنگ کلاس داشتهایم. در واقع ذهنمان حتی اگر اجازه بدهد که ما در مسیر رسیدن به به موفقیت و اهدافمان قرار بگیریم یا حتی به آن موفقیت نیز برسم، زندگی را برای ما به جهنم تبدیل میکند.
اکثر افراد فقیر، انسانهای ثروتمند را مسخره و قضاوت میکنند و یا به آنها برچسب میزنند و اصلا به این موضوع توجه نمیکنند که چه جنایتی در حق خودشان انجام میدهند. آنها هر روز از ثروت و یا حداقل لذتی که ثروتمند بودن دارد، خودشان را دورتر میکنند. (برای یادگیری باورهای ثروتساز و برنامهریزی ضمیرناخودآگاهتان، "دوره هوش هیجانی مالی(Money EQ)" و "کتاب الکترونیکی تو ثروتمند زاده شدهای" اثر "باب پراکتور" (کلیک کنید)، که توسط مجموعهی رویال مایند ترجمه و تهیه شده است، بسیار مفید خواهند بود).
آیا این جملهها برای شما آشنا نیست؟
- طرف گوسفنداناش را فروخته و ماشین گران خریده.
- معلوم نیست این همه پول را از کجا آورده.
- ببین خدا پول را به چه کسی میدهد!
- چه فایده این همه ثروت، مدام کار میکند و هیچ چیز از زندگی نمیفهمد.
انتظار دارید انسانی که بارها در مورد این موضوعات شنیده یا صحبت کرده، در چه وضعیت مالی باشد؟ در زمینههای دیگر غیر از ثروت هم، ما با قضاوتهای خود، مسیرمان را برای موفقیت و خوشبختی ناهموار و یا مسدود میکنیم. چند بار تا به حال زوجهای عاشق را مسخره کردهایم؟ چقدر موقع دیدن روابط زیبا و اظهار محبت زوجها به همدیگر، به شوخی ژست حالت تهوع را به خودمان گرفتهایم؟ این عبارات را میشناسید؟:
- طرف رفت قاطی مرغها
-زنذلیل
- از فردا باید کهنه بچه بشوری
و یا وقتی از کسی که مجرد است، وضعیت تأهلاش را میپرسید، خیلی با افتخار میگوید: من دم به تله نمیدهم. انتظار دارید انسانی که بارها در مورد این موضوعات شنیده یا صحبت کرده است، چه نوع زندگیِ متأهلی را تجربه کند؟
چندین سال پیش به واسطه شغلی که داشتهام، مدام در سمینارها و همایشهای مختلف شرکت میکردم. طبیعتاً در ابتدا به دلیل تازهکار بودنم، تنها شنونده و تماشاگر بودم. عادت بدی که داشتم این بود که، هر شخصی که برای سخنرانی بر روی سن میرفت را قضاوت میکردم و از زیر تیغ قضاوتهایم میگذراندم؛ یکی را به دلیل سطح سواد، دیگری را به خاطر ادبیاتی که استفاده میکرد و بعضی را هم به دلیل ظاهرشان.
نزدیک به دو سال گذشت و سرانجام در یکی از همین سمینارها، نوبت به خودِ من رسید که برای ارائه و سخنرانی بر روی سن بروم؛ از لحظهای که پا بر روی سن گذاشتم، احساس میکردم تکتک کسانی که حرفهای من را گوش میدهند، در ذهنشان من را از همان جنبههایی که من بقیه را سرزنش میکردهام، مورد قضاوت قرار میدهند. و این باعث شده بود که استرس سراسر وجودم را بگیرد و گفتوگوهای ذهنی که داشتم، به هیچ وجه اجازه انجام یک سخنرانی درست را به من نمیداد. گویی تمام بدنام فلج شده بود و تمام صحبتهایی که قصد داشتم بگویم، از ذهنام پاک شده بودند. به خاطر آن دیدی که فکر میکردم بقیه نسبت به من دارند، تمام تلاشام در آن لحظات این بود که لباسم را مرتب کنم و کلمات را درست ادا کنم. طبیعتاً نتیجه هم مشخص است؛ یک سخنرانی بسیار ضعیف، حداقل از نظر خودِ من.
نکته پایانی
در این مقاله پیبردیم که هرگز جایگاهی را که میخواهیم در آن قرار بگیریم، قضاوت نکنیم؛ چرا؟ زیرا یا مانع از رسیدن ما به آن جایگاه میشود و یا در صورت رسیدن به آن، همواره در رنج خواهیم بود. بنابراین یکی از قویترین و مهمترین عاداتی که باید در خود پرورش دهیم، این است که موفقیت در امور زندگی، ثروت، روابط عاشقانه، عزتنفس بالا و هر موقعیتی که آرزوی ماست را تحسین کنیم، و حتی بیشتر آن جایگاه را مقدس بشماریم.
با ما همراه باشید، در مقالهی بعد با عنوان "چرا شکرگزاری رمزِ موفقیت است؟" (کلیک کنید)، تصمیم داریم در مورد موضوعی که جزء جداییناپذیرِ تمام دروس موفقیت است صحبت کنیم؛ بله درست حدس زدید! مقاله آینده در مورد شکرگزاریست.
تمرین:
1- در طی 5 روز آینده، هر زمانی که فردی، چیزی یا شرایطی را قضاوت کردید (خواه رو در رو و خواه در ذهنتان)، در دفترچه خود بنویسید (دقیقاً بنویسید که چه کسی یا چه چیزی را بابت چه موضوعی). این کار دو منفعت دارد:
- اول اینکه شما را نسبت به موضوع قضاوت که یکی از ترفندهای اصلی ذهن برای منفی نگریست، حساس میکند و این رفتار را برای ذهنتان آشکار میکند.
- دوم اینکه، با سند و مدرک به شما نشان میدهد که در رابطه با چه موضوعاتی، به دلیل قضاوتها ناکام ماندهاید.
2- با توجه به اینکه، پند و نصیحتها، همان قضاوتها در لباس مبدل هستند، تمام پند و نصیحتهایی که رو در رو یا در ذهنتان به کسی میکنید را یادداشت کنید. (دقت کنید ببینید این پند و نصیحتها به درد خودتان نمیخورند!)
در بخش نظرات این مقاله، از تجربیات خود برای ما بنویسید. اینکه چه صفتی را در مورد فرد یا افرادی قضاوت میکردهاید، که دقیقاً همان صفت در خود شما نیز وجود داشته است. این یک اعتراف فوقالعادهست که سبب هشیاری بسیاری در درونتان شده، و همچنین سبب کمرنگ شدنِ عمل قضاوت در ذهن خواهد شد.
برای ثبت نظرات خود، به پایین صفحه مراجعه فرمایید.