زمان مطالعه :15 دقیقه
چکیده این مطلب : در این مقاله بهصورت مفصل سراغ یکی از تمرینات بسیار معروف در مسیر رسیدن به موفقیت رفتهام. تمرینی که اگرچه در بعضی شرایط بسیار قدرتمند و کاربردی است، اما اگر اصول استفاده از آن را رعایت نکنیم، میتواند حتی آسیبرسان و ناامیدکننده باشد. درواقع جملهای که با آن هیچگونه ارتباط احساسی برقرار نمیکنید، نهتنها به سود شما کار نمیکند بلکه میتواند حکم عقبگرد را هم برای شما داشته باشد. پیشنهاد میکنم حتماً این مقاله را چندین بار مطالعه کنید.
عبارتهای تاکیدی؛ مفید یا مضر؟!
در این مقاله بهصورت مفصل سراغ یکی از تمرینات بسیار معروف در مسیر رسیدن به موفقیت رفتهام. تمرینی که اگرچه در بعضی شرایط بسیار قدرتمند و کاربردی است، اما اگر اصول استفاده از آن را رعایت نکنیم، میتواند حتی آسیبرسان و ناامیدکننده باشد. پیشنهاد من استفاده از یک قلم و کاغذ برای یادداشت برداری از نکات این مقاله است.
شاید بتوان گفت عبارات تأکیدی(affirmations)، رایجترین و معروفترین تمرین در حوزه موفقیت و قانون جذب هستند. احتمالاً هر کسی که در این حوزه شروع به مطالعه و تمرین میکند، با این تمرین کاملاً آشناست اما عبارات تأکیدی به همان اندازه که میتوانند پرفایده باشند، همانقدر هم میتوانند خطرناک باشند. درواقع جملهای که با آن هیچگونه ارتباط احساسی برقرار نمیکنید، نهتنها به سود شما کار نمیکند بلکه میتواند حکم عقبگرد را هم برای شما داشته باشد.
نکتهای که متأسفانه بعضی اساتید و نویسندهها از آن آگاه نیستند(مخصوصاً در مورد جملات صریحی مثل «من ثروتمند هستم» یا «من روابطی عالی دارم» یا «من زندگی بینظیری دارم»)، این است که ذهن انسانِ بالغ برای پذیرفتن هر چیز نیازمند منطق است. بارها شنیدهایم که «ضمیر ناخودآگاه انسان احمق است و هر چیزی که بگویید را باور میکند». شاید این جمله در مورد یک کودک زیر 5 سال صدق کند اما در مورد انسان بالغ بههیچعنوان نمیتوان بهراحتی از این جمله استفاده کرد.
وقتی انسانی که زیرخط فقر به سر میبرد، عبارت «من ثروتمند هستم» را مثلاً 1000 بار در روز بکار میبرد، ذهن تحلیلگر او 1000 بار به او یادآوری میکند که «خودتو گول نزن؛ تو بیپولی؛ تو از پس هزینههای روزمره زندگیت هم برنمیای؛ تو همونی هستی که 3 ماهه میخوای یه شلوار واسه خودت بخری؛ تو همونی هستی که اجاره خونهی ماه پیشت رو هنوز ندادی و ...»
ذهنتان به این راحتیها گول نمیخورد!
در مورد ذهن خود چه فکری کردهاید؟! اگر قرار بر تکرار عبارت تأکیدی «من ثروتمند هستم» برای یک فرد کمتوان مالی و متعاقب آن ثروتمند شدن او بود، الآن با افراد زیادی مواجه نبودیم که 2 یا 3 سال است که فقط مشغول تکرار عبارات تأکیدی به این میزان صریح هستند و نتیجهای هم نگرفتهاند!
اگر کودکی 5 ساله بودید، بدون کوچکترین تردیدی، عبارات تأکیدی به این میزان صریح و محکم، بهترین تمرین برای شما میبود. دلیلش این است که ذهن کودک در آن سنین، اصلاً قسمتی برای تحلیل و استنتاج ندارد و صرفاً هر چیزی را که میشنود، میبیند و یا تکرار میکند، به سرعت به الگویی در خود تبدیل میکند، اما شما آن کودک نیستید. ذهن تحلیلگر شما اجازه ورود و ثبت چنین جملات محکمی را در ناخودآگاهتان نمیدهد.
ناامید نشوید. هر چیزی راهحلی دارد. برای استفاده از عبارات تأکیدی مثبت حتماً از الگوهای زیر استفاده کنید:
1- بههیچعنوان در شروع مسیر موفقیت از عبارات صریح و جملاتی که فرسنگها با شما فاصله دارند استفاده نکنید. در ابتدای مسیر، ذهن شما کاملاً آماده مقاومت کردن است و بههیچعنوان اجازه ورود چنین جملاتی را به ناخودآگاه شما نمیدهد.
برای مثال اگر بزرگترین دستاورد شما در حوزهی روابط عاشقانه، 2 طلاق و یا 10 رابطهی به یک ماه نرسیده است و یا در خوشبینانهترین حالت رابطهای است که به هزاران زور و التماس آن را نگهداشتهاید، هرگز جملههایی شبیه به «من رابطهای فوقالعاده دارم» یا «من در روابط عاشقانه بینظیر هستم» و یا «رابطهی عاشقانهی من هر روز و هر روز بهتر میشود» را در هر شرایطی تکرار نکنید. اگر در شرایط بدی در حوزه روابط عاطفی قرار دارید و جملات تأکیدی بالا را صد هزار مرتبه در روز پشت سر هم به کار ببرید، ذهن تحلیلگرتان در پاسخ به شما احتمالاً صد و بیست هزار مرتبه از واژهی «زرشک» استفاده خواهد کرد.
خبر بد اینکه موضوع فقط این نیست که این تمرین برای شما سودی ندارد، ضرر انجام این تمرین میتواند شما را از دستیابی به آن هدف دور یا ناامید کند. با تکرار چنین عباراتی، شما اتفاقاً توجه خود را به سمت روابط عاشقانه بسیار ضعیفی که داشتهاید میبرید و این خاطرات مرتباً شروع به تکرار در ذهن شما میکنند؛ البته طبق قوانین محکم جهان هستی، به هر چیزی که توجه کنید، از جنس همان را بیشتر و بیشتر به زندگی خود دعوت میکنید.
البته اینجا لازم میدانم تأکید کنم افرادی که در ابتدای راه رسیدن به هدفشان نیستند و یا مدتهاست که در آن زمینه مشغول رشد هستند، میتوانند عبارات صریح را حتی با قدرت به کار ببرند. اگر با درآمد ماهیانهی مثلاً 100 میلیون تومان، عبارتی مثل «من ثروتمند هستم» را به کار میبرید، به شما تبریک میگویم چون این تمرین به شدت مناسب شماست و با تکرار آن منتظر نتایج بینظیر در زندگیتان باشید؛ اما اگر فردی خود را در ابتدای راه رسیدن به هدفی میبیند، بهتر است که از جملات رقیقتری استفاده کند و ذهن تحلیلگر خود را تحریک نکنید. از عباراتی استفاده کنید که با جایگاه فعلی شما فاصلهی خیلی زیادی نداشته باشند. مثلاً در زمینهی روابط عاشقانه، میتوانید از عباراتی مثل: «من میتونم رابطهی بهتری بسازم»، «هر چی خودمو بیشتر دوست داشته باشم برای دادن عشق به همسرم آمادگی و لیاقت بیشتری دارم» و یا «هر چی بیشتر به همسرم عشق بدم، بیشتر عشق دریافت میکنم» بهره ببرید.
2- اگر همچنان اصرار دارید از عبارات تأکیدی صریح و محکم استفاده کنید، میتوانید آنها را در حالت آلفا بازگو کنید. حالت آلفا زمانی اتفاق میافتد که ذهن شما در حالت نزدیک به خواب قرار دارد؛ در این حالت ضمیر خودآگاه شما کمترین میزان ایراد را به ورودیها میگیرد(ایست بازرسی را برداشتهاند). بهترین زمان برای استفاده از این جملات، لحظاتی پیش از به خواب رفتن و دقایق ابتدایی پس از بیداری است. برای راحتی کار در این حالتها میتوانید از صدای ضبط شدهی خودتان به همراه یک موسیقی آرامشبخش در پسزمینه، استفاده کنید.
3- از جملاتی استفاده کنید که با ادبیات و اصطلاحات محاورهای شما همخوانی دارند. یادتان باشد جملات تأکیدی زمانی برای شما کار میکنند که احساستان را درگیر کنند، پس به سبک شخصی خودتان جمله بسازید. احتمالاً شما هم مثل من ارتباط خاصی با جملهی «همه چیز در جهان من نیکوست» برقرار نمیکنید! مثلاً شاید عبارت «خدایا شکرت که همه چی عالیه»، میتواند جایگزین بهتری باشد(البته هر عبارتی که شما با آن ارتباط احساسی بیشتری برقرار میکنید).
4- شما نمیتوانید یک عبارت کاملاً جدید و ناآشنا با شرایط زندگیتان را بدون آوردن سند، منطق و مثال وارد ذهن ناخودآگاهتان کنید. صادقانه به این سؤال من پاسخ دهید: اگر شما هم درآمدی مثلاً زیر 10 میلیون تومان در ماه دارید، انصافاً چقدر با جملهی «من ثروتمند هستم» ارتباط برقرار میکنید؟! دلیلش این است که برای خلق وضعیتی در زندگی خود، باید همزمان فکر و احساستان(همان ذهن و بدن به قول جو دیسپنزا) درگیر شوند. در مورد جملهی بالا احتمالاً اینطور نیست. چطور وقتی خودتان متقاعد نمیشوید، جهان باید متقاعد شود؟! شما نتیجهی افکار و باورهایی را میگیرید که از اطمینان شما سرچشمه میگیرند. پس بهجای استفاده از یک جملهی خشک و غیر مستند، ذهنتان را شبیه به کودکی در نظر بگیرید و سعی کنید او را متقاعد کنید. بهجای عبارت «من ثروتمند هستم»، احساستان را در مورد پاراگراف زیر بررسی کنید:
«اوضاع مالی من میتونه بهتر از قبل باشه، چون من مدیریت مالی خوبی دارم. این ماه ظاهراً اوضاع بهتر از قبل هست چون من تونستم صورتحسابام رو همون اول ماه پرداخت کنم. من همون آدمی هستم که تونستم(موفقیتهای مالی خود را هرچند کوچک، به یاد بیاورید) 2 ماه پیش در عرض 3 روز 700.000 تومن پول دربیارم، اگه بتونم همین کارو باز تکرار کنم چی میشه؟ حتماً میتونم بازم تکرارش کنم. من همونی هستم که مدیریت مالیم رو همه تحسین میکنن. کی فکرشو میکرد برای سفر شمال بشه فقط 800.000 تومن پول ذخیره کرد و تازه نهتنها پول کم نیاد، که بهترین سفر عمرم بشه؟! من حتی موقعی که راننده اسنپ بودم هم پول خیلی خوبی درمیآوردم که کسی باور نمیکرد. انگار پول، زیاد هم با من غریبه نیست. اگه بتونم درآمد ماهیانهام رو درست مدیریت کنم همه چی درست میشه و ...»
هرچند این جملات مثالهایی از ذهن من هستند، اما فکر میکنم متقاعد شده باشید که از لحاظ احساسی، ارتباط بیشتری با آنها برقرار میکنیم(درواقع این کار یادآوری و دیدن داشتههاست. افکاری که باعث میشوند من کمکم احساس فراوانی داشته باشم)
دو پیشنهاد در تکمیل نکات بالا:
- اول اینکه اگر میخواهید از عبارات تأکیدی در بهترین جایگاه آنها استفاده کنید، آنها را زمانی که در فرکانسهای بالای احساسی هستید به کار بگیرید. زمانی که احساساتی خیلی عالی(به قول جو دیسپنزا: احساسات متعالی) را در لحظاتی هرچند کوتاه تجربه میکنید، ارتباط شما به میزان بسیار زیادی با افکار و باورهایتان قطع شده و بسیار زیاد با منبع خود در ارتباط هستید. در این لحظات شما کمترین مقاومت را از طرف ذهنتان دریافت میکنید. درواقع(بهغیراز حالت آلفا و یا حالت هیپنوتیزم)، بهترین زمان استفاده از این جملات، مواقعی است که شما از لحاظ احساسی، شرایط خیلی خوبی را تجربه میکنید؛ بنابراین سعی کنید بهجای اینکه از عبارات تأکیدی برای حرکت از فرکانسهای پایین(زمانهایی که از نظر احساسی حالت چندان خوبی ندارید) به سمت فرکانسهای بالا استفاده کنید، برای تثبیت احساسات عالی از آنها استفاده کنید؛ به زبان سادهتر، از آنها زمانی که احساسی عالی دارید برای ماندن در آن احساس استفاده کنید. در فرکانسهای پایین از تمرینات دیگری مثل نوشتن و سپاسگزاری و یا حتی فعالیتهایی که شما را به بیذهنی نزدیک میکنند(مثل دوش گرفتن، چرت زدن و یا پیادهروی) استفاده کنید.
- پیشنهاد دوم این است که میتوانیم بهجای دیکته کردن یک جمله که احتمال مقاومت ذهنی در برابر آن وجود دارد، از قدرت سؤالات کمک بگیریم. ذهن تحلیلگر در مقابل سؤالات هیچ مقاومتی از خود نشان نمیدهد و برعکس، به دنبال پاسخ آنها میگردد. بنابراین اگر از پرسشهای درست(به قول آنتونی رابینز: پرسشهای کوانتومی) بهره بگیریم، میتوانیم از ذهنمان بخواهیم که خودش به دنبال پاسخها بگردد. پرسشهایی مثل:
-چه نعمتهایی در زندگی دارم؟
-به خاطر چه چیزی سپاسگزارم؟
-کدام ویژگیهای من شایستهی ستایش هستند؟
برای پاسخ به این سؤالات اصلاً عجله نکنید. بگذارید خودش(ذهنتان) به دنبال پاسخها بگردد. سؤال را بپرسید و رها کنید تا زمانی که حس کردید پاسخها در حال آمدن هستند؛ آنگاه میتوانید از یک قلم و کاغذ هم برای تمرکز بیشتر استفاده کنید.
کلام آخر:
ضمن تشکر از وقتی که گذاشتید، بهشدت مشتاق شنیدن نظرات شما در مورد عبارات تأکیدی، نکات مورد بحث در این مقاله و تجربهی خودتان هستم؟
- آیا شما از عبارات تأکیدی استفاده میکنید؟
- در چه حالاتی از آنها استفاده میکنید؟
- کدام بخش از مقاله بیشتر برای شما جذاب بود؟
- چه نکتهی جدیدی در رابطه با عبارات تأکیدی یاد گرفتید؟
برای ثبت نظرتان به پایین صفحه مراجعه کنید👇👇