زندگینامه خوزه سیلوا: از روزنامه فروشی تا قدرت‌های ماورایی ذهن

زمان مطالعه :10 دقیقه

چکیده این مطلب : شما چقدر از شهود و حس ششم خود استفاده می‌کنید؟ آیا از قدرت ضمیر ناخودآگاه خود باخبرید؟ احتمالاً تا به حال نام خوزه سیلوا به گوش‌تان خورده باشد، خوزه سیلوا روان‌شناس و نویسنده‌ی آمریکایی است که تحصیلات آکادمیک نداشت اما به سبب کشف و پایه‌گذاری تکنیک‌هایی در خصوص هیپنوتیزم و ارتباط آن با بهبود و تقویت حافظه و همچنین درک عمیق از فعالیت‌های مغز به شهرت رسید. او خالق متد سیلواست و کتاب‌هایی نظیر «کنترل ذهن» و «دستان شفابخش» را تألیف کرده است. در این مقاله می‌خواهیم با زندگی او بیشتر آشنا شده و از کارکردهای ماورایی ذهن آگاه شویم.

زندگینامه خوزه سیلوا:

از روزنامه فروشی تا قدرت‌های ماورایی ذهن

 

 

آیا شما از قدرت شهود و حس ششم خود استفاده می‌کنید؟

از قدرت‌های ماورایی ضمیرناخودآگاه و ارتباط با هوش برتر اطلاع دارید؟

تا به حال نام خوزه سیلوا را شنیده‌اید؟

آیا کتاب‌های «کنترل ذهن»، «دستان شفابخش»، «ذهن زیبا، جسم زیبا» و ... را از خوزه سیلوا مطالعه کرده‌اید؟

از «متود سیلوا» چیزی می‌دانید؟

در این مقاله می‌خواهیم با خوزه سیلوا، روان‌شناس و نویسنده‌ی آمریکایی بیشتر آشنا شویم و متوجه شویم چگونه می‌توان به توانایی‌های ماواریی و نهفته‌ی ذهن دست پیدا کرده است.

خوزه سیلوا به سبب کشف و پایه‌گذاری تکنیک‌هایی در خصوص هیپنوتیزم و درک عمیق از توانایی‌های شگفت‌آور مغز به شهرت رسید.

خوزه سیلوا در سال 1914 در شهر کوچک مرزی لاریدو در تگزاس دیده به جهان گشود. در این شهر کوچک مرزی، مبادله گسترده کالا و رفت و آمد بین مردم ایالات متحده و مکزیک انجام می‌شود. او کودکی پرفرازونشیب و سرشار از سختی را گذراند و به خاطر از دست دادن پدرش در چهارسالگی و ازدواج مادرش ناچار شد از همان سنین کودکی شروع به کار کند و برای امرار معاش به مشاغل مختلفی چون واکس زدن کفش، نظافت ساختمان‌ها، روزنامه‌فروشی و رفتگری روی بیاورد و از همان سن کم با مصائب زندگی آشنا شود.

پس از این دوره، خوزه سیلوا وارد خدمت نظام وظیفه شد و زمانی که از نیروهای ارتش ایالات متحده بود در آنجا هنگام مصاحبه با روان‌شناس ارتش، یعنی پاول سیلوا، و در پی سؤال‌های کنجکاوانه‌ی او در خصوص دوران کودکی، رؤیاها، فانتزی‌ها و زوایای تاریک ذهنش، به مطالعه در رشته‌ی روان‌شناسی علاقه‌مند شد و شدیداً مجذوب «هیپنوتیزم» شد و پس از آن، بیشتر تمرکز و مطالعه‌ی خود را روی این حوزه و همین‌طور هیپنوتیزم قرار داد و به مدت 22 سال در این زمینه تحقیق کرد که حاصلش یک روش ابداعی است که به «متود سیلوا» شهرت یافته است.

شغل جانبی سیلوا، تعمیرات رادیو و تلویزیون در مغازه کوچکش در لاریدو تگزاس بود، با توجه به حرفه تعمیرکاری‌اش، می‌دانست که با افزایش دادن مقاومت سیم، جریان کمتری از آن عبور می‌کند و همینطور با کاهش دادن مقاومت سیم، جریان عبوری را افزایش می‌دهد، این موضوع سوالی را در ذهن سیلوا ایجاد کرد که: «آیا این مقاومت در مغز هم وجود دارد؟»، «آیا می‌توانیم با کاهش دادن مقاومت مغز، کارایی آن را افزایش دهیم؟».

 

خوزه سیلوا و وین دایر

 

قبل از اینکه ادامه زندگی‌نامه را بخوانیم، باید کمی با امواج مغزی آشنا شویم.

چهار طیف امواج مغزی به نام بتا، آلفا، تتا و دلتا داریم که با هرکدام در ادامه به اختصار آشنا خواهیم شد:

بتا:

وقتی دارید این مقاله را می‌خوانید، به احتمال زیاد در حالت روزمره‌ی فعالیت مغزی بتا قرار دارید. مغز شما دارد داده‌های حسی را پردازش می‌کند و تلاش می‌کند بین دنیای درون و بیرون‌تان معنا بیافریند. وقتی سرگرم مطالعه‌ی مطالب این مقاله هستید، ممکن است وزن بدن‌تان را روی صندلی احساس کنید، ممکن است در پس زمینه صدای موسیقی بشنوید، ممکن است سرتان را بلند کنید و از پنجره بیرون را نگاه کنید. تمام این داده‌ها توسط قشر متفکر مخ پردازش می‌شود.

آلفا:

 فرض کنید شما چشمان‌تان را می‌بندید (80 درصد اطلاعات حسی از راه چشم به مغز می‌رسد.) از آنجا که شما حجم زیادی از داده‌های حسی محیط را کاهش داده‌اید، اطلاعات کمتری وارد سیستم عصبی‌تان می‌شود. طبیعتاً امواج مغزی‌تان کُندتر شده و وارد حالت آلفا می‌شود. شما آرام می‌گیرید. دیگر چندان دل‌مشغول اجزای دنیای بیرون نیستید و دنیای درون توجه‌تان را به خود جلب می‌کند. شما کمتر فکر و تحلیل می‌کنید. در حالت آلفا مغز در حالت مراقبه‌ای سبک قرار دارد.

تتا:

در بزرگسالان، امواج تتا در حالت برزخی یا حالت روشن ظاهر می‌شوند، یعنی در حالتی که افراد خود را نیمه خواب و نیمه بیدار می‌یابند (ذهن خودآگاه بیدار است، اما بدن تا حدودی خواب است.) این همان حالتی است که هیپنوتیزگر می‌تواند در آن به ذهن ناخودآگاه دسترسی پیدا کند. در حالت تتا، ما برنامه‌پذیرتر می‌شویم، چون هیچ حجابی بین ذهن‌های خودآگاه و ناخودآگاه ما وجود ندارد.

دلتا:

امواج دلتا برای بیشتر ما بیانگر خواب عمیق هستند. در این قلمرو هشیاری خودآگاه چندانی وجود ندارد و بدن دارد خود را بازیابی می‌کند.

 

وقتی وارد حالت‌های مغزی با امواج کوتاه‌تر می‌شویم، در واقع وارد دنیای درونی ذهن ناخودآگاه شده‌ایم. عکس این مطلب نیز صادق است: وقتی وارد حالت‌های با امواج مغزی بالاتر می‌شویم، به دنیای بیرون توجه می‌کنیم.

حال که با امواج مغزی به اختصار آشنا شدید، سوالی که در ذهن سیلوا ایجاد شد این بود که: «آیا می‌شود با کاهش مقاومت مغز، آن را به آلفا و تتا یا حالات تغییریافته ببریم؟»

 

اتفاقات عجیب و ماورایی مغز

خوزه سیلوا می‌خواست این کار را ابتدا روی فرزندانش که تحصیل می‌کنند، امتحان کند، خوزه با مدیتیشن هدایت شده، بچه‌هایش را به حالتی خاص می‌برد و مطالب مهم کتاب درسی را برایشان می‌خواند، زمانی که فرزندانش با چشمانی بسته در سطح ذهنی آلفا یا کمی آرام‌تر از آن بودند، بهتر مطالب را به یاد می‌آوردند و سوالات را راحت‌تر جواب می‌دادند.

با رفتن به سطح آلفای ذهنی، سرعت خواندن و عملکرد حافظه ما بهتر می‌شود، اگر ذهن‌مان را به سطح آلفا و آرامش ببریم، اطلاعات را سریع‌تر به ذهن سپرده و بازیابی می‌کنیم.

خوزه در حال آزمایش روی یکی از فرزندانش بود که اتفاق عجیبی رخ داد، او می‌خواست مطالب درسی را از دخترش سوال کند، اتفاق عجیب این بود که دختر خوزه زمانی به سوالات پاسخ می‌داد که خوزه آن سوال را در ذهنش آماده می‌کرد تا بپرسد، درست قبل از اینکه خوزه سوالات را به زبان بیاورد، دخترش جواب می‌داد! او متعجب شده بود و نمی‌دانست که چطور این اتفاق افتاده.

 

دکتر رایان که از دکترهای معروف آن زمان در آمریکا بود، به خوزه گفت که شهود دخترت از اول با او بوده و نمی‌توان شهود را روی کسی افزایش داد و شهود اکتسابی نیست، خوزه با او موافق نبود، او به همه‌ی فرزندانش آموزش داد و بعد سراغ بچه‌های همسایه رفت، همسایه‌ها ابتدا می‌ترسیدند که خوزه با فرزندانش چکار می‌کند اما شاهد رشد تحصیلی فرزندان‌شان بودند، بنابراین از خوزه خواستند که این مهارت را به آن‌ها نیز یاد دهد.

سیلوا کلاس‌های درس کوچکی در لاریدو تگزاس برگزار کرد، او متوجه شد که در این سطوح مغزی نه تنها دسترسی به شهود آسان‌تر می‌شود، بلکه درد هم از بین و سطح شادی بالاتر می‌رود.

پسری که برای مدت مدیدی از میگرن رنج می‌برد، با آموزش‌های سیلوا دیگر اثری از میگرن ندید، با انعکاس این ماجرا در روزنامه‌ی محلی، همه به کلاس‌های سیلوا هجوم آوردند، متود سیلوا متولد و در سراسر آمریکا پخش شد، این متود ورد زبان همه‌ی آمریکایی‌ها شده بود، نیویورک تایمز و واشنگتن پست نیز درباره آن مقاله می‌نوشتند و از این راه متود سیلوا متولد شد.

خوزه در ادامه کتابی نوشت که بیش از یک میلیون نسخه فروخت، جهانی شدن متود سیلوا، طی سه تا چهار دهه، حدود ده میلیون دانش‌آموخته را به جهان تحویل داد.

 

داستان برنده شدن لاتاری

اما داستان به همینجا ختم نمی‌شود، تحقیقات خوزه یک نکته داشت، قبل از ترند شدن متود سیلوا، او راهی برای تبدیل کردن این متود یه یک تجارت ماندگار پیدا کرد، زمانی که کارش به نتیجه رسید، او متوجه شد که این کار را دوست دارد اما این کار منفعت مالی برای او ندارد، بنابراین تصمیم گرفت رهایش کند و به تعمیرات رادیو و تلویزیون برگردد، او به قدری ناامید بود که کتاب روانشناسی را به گوشه‌ای پرت کرد و بعد خوابید، او به خودش قول داد که دیگر ادامه ندهد و به کار قبلش برگردد.

خوزه همان شب خواب عجیبی دید، در خوابش مریم مقدس را دید، او فردی مسیحی بود و به گفته خودش دیدن مریم مقدس نماد خداپرستی‌اش بوده و شاید اگر مسلمان بود، حضرت محمد را می‌دید، مریم مقدس به خوزه یک عدد 4 رقمی نشان داد، برایش سوال بود که داستان این عدد 4 رقمی چیست؟ اولین چیزی که به ذهنش رسید این بود که حتماً ماشینی با این شماره پلاک هست که باید برود و مالکش را ببیند، روز بعد یکی از دوستانش به او گفت که امروز می‌خواهم به سمت جنوب مرکز مکزیک بروم و اگر می‌خواهی تا با هم برویم، خوزه نیز چون سرش شلوغ نبود با او رفت، در مسیر خوزه خوابش را در مورد آن عدد 4 رقمی به دوستش گفت، در مکزیک برای خرید به فروشگاهی رفتند، در فروشگاه دوست خوزه یک بلیط لاتاری را به او نشان داد که شماره آن همان شماره‌ای بود که خوزه در خواب دیده بود، خوزه آن بلیط را خرید و در نهایت برنده 10.000 دلار شد!

خوزه برای ادامه تحقیقاتش به این پول نیاز داشت، از این ماجرا شگفت‌زده شده بود، او این اتفاقات عجیب را کنار هم چیده بود و متوجه شد که این فقط یک خواب نبوده، عددی که در ذهنش دیده بود، پیامی از طرف هوش برتر بوده.

خوزه سیلوا، پیشگام علوم ذهنی ما را با مفاهیمی مثل سطح امواج مغزی آلفا و تتا آشنا کرد، او ثابت کرد که با آموزش دادن شهود ما به قدری توسعه پیدا می‌کند که در بیداری عملکردی در سطح ناخودآگاه و مرتبط با هوش برتر داشته باشیم.

پیش از اقدامات خوزه سیلوا باور بر این بود که فقط افراد محدودی توانایی این کار را دارند، اما خوزه سیلوا عمومی بودن این توانایی را اثبات کرد. حتی قبل از اینکه مردم به سمت مدیتیشن بروند و مدیتیشن در جامعه جا پیدا کند، خوزه سیلوا در متودش از مدیتیشن برای ریلکس کردن و وارد شدن به امواج مغزی آلفا استفاده می‌کرد تا از توانایی‌های خاص این سطوح امواج مغزی استفاده کند.

متود سیلوا در دهه 1970-1980 به قدری محبوب شد که در دهه 1980، بلیط‌های سمینارهای جهانی سیلوا به قیمت تقریباً 100 میلیون دلار در سال فروخته می‌شد، امروزه فارغ‌التحصیلان متود سیلوا به ده‌ها میلیون تن می‌رسد.

یکی از افراد مشهوری که از این متود استفاده کرده است نویسنده کتاب جاناتان مرغ دریایی، ریچارد باخ است. او که برای به پایان رساندن فصل آخرش مشکل داشت با استفاد از متود سیلوا موفق شد کتاب خودش را به پایان برساند.

در متود سیلوا شما فقط یک سری اطلاعات را به دست نمی‌آورید، بلکه متوجه همزمانی‌ها، رویدادهای تصادفی، شانس می‌شوید. اینها شما را به جایی که باید می‌برد و این قدرت متود سیلوا و توانایی‌های ماورایی ذهن شماست.

اگر می‌خواهید با متود سیلوا آشنا شده و از موهبت‌های شگفت‌آور ذهن در زندگی‌تان استفاده کنید، در ویدیوی زیر صحبت‌های ویشن لاکیانی مربی برجسته متود سیلوا را ببینید. ویشن بسیاری از پیشرفت‌های شخصی‌اش را مدیون آموزه‌های خوزه سیلوا می‌داند. او هدف خود را بر این اساس تعیین کرده تا به افراد کمک کند با استفاده از متود فوق‌العاده‌ی سیلوا زندگی خود را در زمینه‌ی رشد فردی تغییر دهند. زندگی خوزه سیلوا را می‌توانید در ویدیوی زیر از زبان ویشن لاکیانی بشنوید:

 

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید:

حال شما برای ما بنویسید. آیا تا به حال قدرت ماورایی ذهن خود را تجربه کرده‌اید؟ تا به حال اتفاقاتی در زندگیتان رخ داده که متحیر شوید؟ اتفاقاتی که فکر می‌کنید شما در آن نقشی نداشتید و همه چیز به یکباره در کنار هم قرار گرفته. حتما تجربیات خود را در بخش نظرات برای ما و دوستانتان بنویسید. اگر با روش سیلوا نیز آشنایی دارید حتما تجربه‌ی خود را در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.

برای ثبت نظرات خود، به پایین صفحه مراجعه فرمایید.

محمد هادی سحابی
تیم تحقیقاتی و مقاله نویسی سایت رویال مایند

زندگینامه خوزه سیلوا:

از روزنامه فروشی تا قدرت‌های ماورایی ذهن

 

 

آیا شما از قدرت شهود و حس ششم خود استفاده می‌کنید؟

از قدرت‌های ماورایی ضمیرناخودآگاه و ارتباط با هوش برتر اطلاع دارید؟

تا به حال نام خوزه سیلوا را شنیده‌اید؟

آیا کتاب‌های «کنترل ذهن»، «دستان شفابخش»، «ذهن زیبا، جسم زیبا» و ... را از خوزه سیلوا مطالعه کرده‌اید؟

از «متود سیلوا» چیزی می‌دانید؟

در این مقاله می‌خواهیم با خوزه سیلوا، روان‌شناس و نویسنده‌ی آمریکایی بیشتر آشنا شویم و متوجه شویم چگونه می‌توان به توانایی‌های ماواریی و نهفته‌ی ذهن دست پیدا کرده است.

خوزه سیلوا به سبب کشف و پایه‌گذاری تکنیک‌هایی در خصوص هیپنوتیزم و درک عمیق از توانایی‌های شگفت‌آور مغز به شهرت رسید.

خوزه سیلوا در سال 1914 در شهر کوچک مرزی لاریدو در تگزاس دیده به جهان گشود. در این شهر کوچک مرزی، مبادله گسترده کالا و رفت و آمد بین مردم ایالات متحده و مکزیک انجام می‌شود. او کودکی پرفرازونشیب و سرشار از سختی را گذراند و به خاطر از دست دادن پدرش در چهارسالگی و ازدواج مادرش ناچار شد از همان سنین کودکی شروع به کار کند و برای امرار معاش به مشاغل مختلفی چون واکس زدن کفش، نظافت ساختمان‌ها، روزنامه‌فروشی و رفتگری روی بیاورد و از همان سن کم با مصائب زندگی آشنا شود.

پس از این دوره، خوزه سیلوا وارد خدمت نظام وظیفه شد و زمانی که از نیروهای ارتش ایالات متحده بود در آنجا هنگام مصاحبه با روان‌شناس ارتش، یعنی پاول سیلوا، و در پی سؤال‌های کنجکاوانه‌ی او در خصوص دوران کودکی، رؤیاها، فانتزی‌ها و زوایای تاریک ذهنش، به مطالعه در رشته‌ی روان‌شناسی علاقه‌مند شد و شدیداً مجذوب «هیپنوتیزم» شد و پس از آن، بیشتر تمرکز و مطالعه‌ی خود را روی این حوزه و همین‌طور هیپنوتیزم قرار داد و به مدت 22 سال در این زمینه تحقیق کرد که حاصلش یک روش ابداعی است که به «متود سیلوا» شهرت یافته است.

شغل جانبی سیلوا، تعمیرات رادیو و تلویزیون در مغازه کوچکش در لاریدو تگزاس بود، با توجه به حرفه تعمیرکاری‌اش، می‌دانست که با افزایش دادن مقاومت سیم، جریان کمتری از آن عبور می‌کند و همینطور با کاهش دادن مقاومت سیم، جریان عبوری را افزایش می‌دهد، این موضوع سوالی را در ذهن سیلوا ایجاد کرد که: «آیا این مقاومت در مغز هم وجود دارد؟»، «آیا می‌توانیم با کاهش دادن مقاومت مغز، کارایی آن را افزایش دهیم؟».

 

خوزه سیلوا و وین دایر

 

قبل از اینکه ادامه زندگی‌نامه را بخوانیم، باید کمی با امواج مغزی آشنا شویم.

چهار طیف امواج مغزی به نام بتا، آلفا، تتا و دلتا داریم که با هرکدام در ادامه به اختصار آشنا خواهیم شد:

بتا:

وقتی دارید این مقاله را می‌خوانید، به احتمال زیاد در حالت روزمره‌ی فعالیت مغزی بتا قرار دارید. مغز شما دارد داده‌های حسی را پردازش می‌کند و تلاش می‌کند بین دنیای درون و بیرون‌تان معنا بیافریند. وقتی سرگرم مطالعه‌ی مطالب این مقاله هستید، ممکن است وزن بدن‌تان را روی صندلی احساس کنید، ممکن است در پس زمینه صدای موسیقی بشنوید، ممکن است سرتان را بلند کنید و از پنجره بیرون را نگاه کنید. تمام این داده‌ها توسط قشر متفکر مخ پردازش می‌شود.

آلفا:

 فرض کنید شما چشمان‌تان را می‌بندید (80 درصد اطلاعات حسی از راه چشم به مغز می‌رسد.) از آنجا که شما حجم زیادی از داده‌های حسی محیط را کاهش داده‌اید، اطلاعات کمتری وارد سیستم عصبی‌تان می‌شود. طبیعتاً امواج مغزی‌تان کُندتر شده و وارد حالت آلفا می‌شود. شما آرام می‌گیرید. دیگر چندان دل‌مشغول اجزای دنیای بیرون نیستید و دنیای درون توجه‌تان را به خود جلب می‌کند. شما کمتر فکر و تحلیل می‌کنید. در حالت آلفا مغز در حالت مراقبه‌ای سبک قرار دارد.

تتا:

در بزرگسالان، امواج تتا در حالت برزخی یا حالت روشن ظاهر می‌شوند، یعنی در حالتی که افراد خود را نیمه خواب و نیمه بیدار می‌یابند (ذهن خودآگاه بیدار است، اما بدن تا حدودی خواب است.) این همان حالتی است که هیپنوتیزگر می‌تواند در آن به ذهن ناخودآگاه دسترسی پیدا کند. در حالت تتا، ما برنامه‌پذیرتر می‌شویم، چون هیچ حجابی بین ذهن‌های خودآگاه و ناخودآگاه ما وجود ندارد.

دلتا:

امواج دلتا برای بیشتر ما بیانگر خواب عمیق هستند. در این قلمرو هشیاری خودآگاه چندانی وجود ندارد و بدن دارد خود را بازیابی می‌کند.

 

وقتی وارد حالت‌های مغزی با امواج کوتاه‌تر می‌شویم، در واقع وارد دنیای درونی ذهن ناخودآگاه شده‌ایم. عکس این مطلب نیز صادق است: وقتی وارد حالت‌های با امواج مغزی بالاتر می‌شویم، به دنیای بیرون توجه می‌کنیم.

حال که با امواج مغزی به اختصار آشنا شدید، سوالی که در ذهن سیلوا ایجاد شد این بود که: «آیا می‌شود با کاهش مقاومت مغز، آن را به آلفا و تتا یا حالات تغییریافته ببریم؟»

 

اتفاقات عجیب و ماورایی مغز

خوزه سیلوا می‌خواست این کار را ابتدا روی فرزندانش که تحصیل می‌کنند، امتحان کند، خوزه با مدیتیشن هدایت شده، بچه‌هایش را به حالتی خاص می‌برد و مطالب مهم کتاب درسی را برایشان می‌خواند، زمانی که فرزندانش با چشمانی بسته در سطح ذهنی آلفا یا کمی آرام‌تر از آن بودند، بهتر مطالب را به یاد می‌آوردند و سوالات را راحت‌تر جواب می‌دادند.

با رفتن به سطح آلفای ذهنی، سرعت خواندن و عملکرد حافظه ما بهتر می‌شود، اگر ذهن‌مان را به سطح آلفا و آرامش ببریم، اطلاعات را سریع‌تر به ذهن سپرده و بازیابی می‌کنیم.

خوزه در حال آزمایش روی یکی از فرزندانش بود که اتفاق عجیبی رخ داد، او می‌خواست مطالب درسی را از دخترش سوال کند، اتفاق عجیب این بود که دختر خوزه زمانی به سوالات پاسخ می‌داد که خوزه آن سوال را در ذهنش آماده می‌کرد تا بپرسد، درست قبل از اینکه خوزه سوالات را به زبان بیاورد، دخترش جواب می‌داد! او متعجب شده بود و نمی‌دانست که چطور این اتفاق افتاده.

 

دکتر رایان که از دکترهای معروف آن زمان در آمریکا بود، به خوزه گفت که شهود دخترت از اول با او بوده و نمی‌توان شهود را روی کسی افزایش داد و شهود اکتسابی نیست، خوزه با او موافق نبود، او به همه‌ی فرزندانش آموزش داد و بعد سراغ بچه‌های همسایه رفت، همسایه‌ها ابتدا می‌ترسیدند که خوزه با فرزندانش چکار می‌کند اما شاهد رشد تحصیلی فرزندان‌شان بودند، بنابراین از خوزه خواستند که این مهارت را به آن‌ها نیز یاد دهد.

سیلوا کلاس‌های درس کوچکی در لاریدو تگزاس برگزار کرد، او متوجه شد که در این سطوح مغزی نه تنها دسترسی به شهود آسان‌تر می‌شود، بلکه درد هم از بین و سطح شادی بالاتر می‌رود.

پسری که برای مدت مدیدی از میگرن رنج می‌برد، با آموزش‌های سیلوا دیگر اثری از میگرن ندید، با انعکاس این ماجرا در روزنامه‌ی محلی، همه به کلاس‌های سیلوا هجوم آوردند، متود سیلوا متولد و در سراسر آمریکا پخش شد، این متود ورد زبان همه‌ی آمریکایی‌ها شده بود، نیویورک تایمز و واشنگتن پست نیز درباره آن مقاله می‌نوشتند و از این راه متود سیلوا متولد شد.

خوزه در ادامه کتابی نوشت که بیش از یک میلیون نسخه فروخت، جهانی شدن متود سیلوا، طی سه تا چهار دهه، حدود ده میلیون دانش‌آموخته را به جهان تحویل داد.

 

داستان برنده شدن لاتاری

اما داستان به همینجا ختم نمی‌شود، تحقیقات خوزه یک نکته داشت، قبل از ترند شدن متود سیلوا، او راهی برای تبدیل کردن این متود یه یک تجارت ماندگار پیدا کرد، زمانی که کارش به نتیجه رسید، او متوجه شد که این کار را دوست دارد اما این کار منفعت مالی برای او ندارد، بنابراین تصمیم گرفت رهایش کند و به تعمیرات رادیو و تلویزیون برگردد، او به قدری ناامید بود که کتاب روانشناسی را به گوشه‌ای پرت کرد و بعد خوابید، او به خودش قول داد که دیگر ادامه ندهد و به کار قبلش برگردد.

خوزه همان شب خواب عجیبی دید، در خوابش مریم مقدس را دید، او فردی مسیحی بود و به گفته خودش دیدن مریم مقدس نماد خداپرستی‌اش بوده و شاید اگر مسلمان بود، حضرت محمد را می‌دید، مریم مقدس به خوزه یک عدد 4 رقمی نشان داد، برایش سوال بود که داستان این عدد 4 رقمی چیست؟ اولین چیزی که به ذهنش رسید این بود که حتماً ماشینی با این شماره پلاک هست که باید برود و مالکش را ببیند، روز بعد یکی از دوستانش به او گفت که امروز می‌خواهم به سمت جنوب مرکز مکزیک بروم و اگر می‌خواهی تا با هم برویم، خوزه نیز چون سرش شلوغ نبود با او رفت، در مسیر خوزه خوابش را در مورد آن عدد 4 رقمی به دوستش گفت، در مکزیک برای خرید به فروشگاهی رفتند، در فروشگاه دوست خوزه یک بلیط لاتاری را به او نشان داد که شماره آن همان شماره‌ای بود که خوزه در خواب دیده بود، خوزه آن بلیط را خرید و در نهایت برنده 10.000 دلار شد!

خوزه برای ادامه تحقیقاتش به این پول نیاز داشت، از این ماجرا شگفت‌زده شده بود، او این اتفاقات عجیب را کنار هم چیده بود و متوجه شد که این فقط یک خواب نبوده، عددی که در ذهنش دیده بود، پیامی از طرف هوش برتر بوده.

خوزه سیلوا، پیشگام علوم ذهنی ما را با مفاهیمی مثل سطح امواج مغزی آلفا و تتا آشنا کرد، او ثابت کرد که با آموزش دادن شهود ما به قدری توسعه پیدا می‌کند که در بیداری عملکردی در سطح ناخودآگاه و مرتبط با هوش برتر داشته باشیم.

پیش از اقدامات خوزه سیلوا باور بر این بود که فقط افراد محدودی توانایی این کار را دارند، اما خوزه سیلوا عمومی بودن این توانایی را اثبات کرد. حتی قبل از اینکه مردم به سمت مدیتیشن بروند و مدیتیشن در جامعه جا پیدا کند، خوزه سیلوا در متودش از مدیتیشن برای ریلکس کردن و وارد شدن به امواج مغزی آلفا استفاده می‌کرد تا از توانایی‌های خاص این سطوح امواج مغزی استفاده کند.

متود سیلوا در دهه 1970-1980 به قدری محبوب شد که در دهه 1980، بلیط‌های سمینارهای جهانی سیلوا به قیمت تقریباً 100 میلیون دلار در سال فروخته می‌شد، امروزه فارغ‌التحصیلان متود سیلوا به ده‌ها میلیون تن می‌رسد.

یکی از افراد مشهوری که از این متود استفاده کرده است نویسنده کتاب جاناتان مرغ دریایی، ریچارد باخ است. او که برای به پایان رساندن فصل آخرش مشکل داشت با استفاد از متود سیلوا موفق شد کتاب خودش را به پایان برساند.

در متود سیلوا شما فقط یک سری اطلاعات را به دست نمی‌آورید، بلکه متوجه همزمانی‌ها، رویدادهای تصادفی، شانس می‌شوید. اینها شما را به جایی که باید می‌برد و این قدرت متود سیلوا و توانایی‌های ماورایی ذهن شماست.

اگر می‌خواهید با متود سیلوا آشنا شده و از موهبت‌های شگفت‌آور ذهن در زندگی‌تان استفاده کنید، در ویدیوی زیر صحبت‌های ویشن لاکیانی مربی برجسته متود سیلوا را ببینید. ویشن بسیاری از پیشرفت‌های شخصی‌اش را مدیون آموزه‌های خوزه سیلوا می‌داند. او هدف خود را بر این اساس تعیین کرده تا به افراد کمک کند با استفاده از متود فوق‌العاده‌ی سیلوا زندگی خود را در زمینه‌ی رشد فردی تغییر دهند. زندگی خوزه سیلوا را می‌توانید در ویدیوی زیر از زبان ویشن لاکیانی بشنوید:

 

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید:

حال شما برای ما بنویسید. آیا تا به حال قدرت ماورایی ذهن خود را تجربه کرده‌اید؟ تا به حال اتفاقاتی در زندگیتان رخ داده که متحیر شوید؟ اتفاقاتی که فکر می‌کنید شما در آن نقشی نداشتید و همه چیز به یکباره در کنار هم قرار گرفته. حتما تجربیات خود را در بخش نظرات برای ما و دوستانتان بنویسید. اگر با روش سیلوا نیز آشنایی دارید حتما تجربه‌ی خود را در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.

برای ثبت نظرات خود، به پایین صفحه مراجعه فرمایید.

محمد هادی سحابی
تیم تحقیقاتی و مقاله نویسی سایت رویال مایند
مقالات پیشنهادی

نظر شما درباره این مطلب

برای شرکت در بخش نظرات باید در سایت رویال مایند ثبت نام کنید. ثبت نام در سایت رویال مایند رایگان است و کمتر از ۳۰ ثانیه زمان می برد.

ورود به سایت ثبت نام