شکرگزاری

زمان مطالعه :12 دقیقه

چکیده این مطلب : دوست من شکرگزاری سرِکار گذاشتن خودمان نیست؛ شکرگزاری یعنی اینکه بپذیریم تنها پنجره‌ای که به این موضوع باز می‌شود، پنجره‌ای نیست که من از آن نگاه می‌کنم؛ پنجره‌ای که احتمالاً آموزش دیده‌ام تا فقط از آن به جهان نگاه کنم. دوست من، واقعیتی که می‌بینیم هیچ برچسبی ندارد. این ما هستیم که به آنچه می‌بینیم برچسبِ زشت، بد، ناامن، کثیف و گران می‌زنیم. این جهان قابلیت تماشا شدن از هر زاویه‌ای را دارد.

 

"شکرگزاری"

 

 

*شکرگزاری دقیقاً یعنی چه؟
*چرا این‌ همه تأکید روی شکرگزاری وجود دارد؟
*چرا خیلی سخت به شکرگزاری عادت می‌کنیم؟
*چرا ناسپاسی اجازه‌ی تجسم خواسته‌ها را به ما نمی‌دهد؟

 

سپاسگزاری دقیقاً چیست؟
قبل از پاسخ به این سؤال ترجیح می‌‌دهم به سؤالی مخالف با این سؤال پاسخ بدهم، چرا که پس از پاسخ به آن، خودبه‌خود معنای سپاسگزاری مشخص می‌شود. بیایید اول ببینیم سپاسگزاری چه چیزی نیست؟
*سپاسگزاری، روزی هزار بار خدایا شکرت گفتن نیست(مگر در مواردی که آگاهانه و همراه با احساس خوب باشد).
*سپاسگزاری، هر روز و هر ساعت دنبال کردن اخبار نیست(چراکه تمرکز اخبار صرفاً بر روی موارد مرگ‌ومیر، جنگ، گرانی، بیماری، ترور و... است).
*سپاسگزاری، سرکوب کردن و سرزنش کردن خود(تحت هیچ شرایطی) نیست.
*سپاسگزاری، غیبت کردن در مورد دیگران نیست.
*سپاسگزاری، بی‌هدف زندگی کردن نیست.
*سپاسگزاری، لحظه‌به‌لحظه غُر زدن و شاکی بودن از همه‌چیز نیست.
*سپاسگزاری، احساس بدبختی کردن پس از دست دادن یک رابطه‌ی عاطفی نیست.
*سپاسگزاری، قرار دادن پُست‌های غم‌انگیز در صفحات اجتماعی(که اغلب برای جلب‌توجه انجام می‌شود) نیست.
*سپاسگزاری، عضویت در گروه‌ها و کانال‌ها(در اپلیکیشن های پیام‌رسان) و دامن زدن به شایعات و صحبت در مورد زشتی‌ها نیست.

 

تمام عبارت‌های بالا را گفتم تا شاید کمی به فکر فروبرویم و هوشیارانه به یاد بیاوریم که دقیقاً چقدر شکرگزار هستیم!

 

کوتاه‌ترین و دقیق‌ترین تعریفی که از سپاسگزاری می‌شناسیم این است:
 

"شکرگزاری یعنی: توجه و تمرکز روی داشته‌ها و زیبایی‌ها"


البته نوع دیگری از شکرگزاری هم وجود دارد که اساتید مطرحی مثل «دکتر جو دیسپنزا» در آموزه‌هایشان به آن تأکید دارند و آن شکرگزاری به خاطر نعمت‌هایی است که هنوز وارد زندگی شما نشده‌اند؛ اما این تکنیک، اصلاً قرار نیست تعریف ما را از شکرگزاری نقض کند چون در روش دکتر دیسپنزا هم شما در قالب یک فردِ دارا فرومی‌روید و از آن جایگاه، شکرگزاری می‌کنید که این هم دقیقاً همان دیدن داشته‌هاست. سپاسگزاری یعنی دیدن زیبایی و برکت در هر چیز، هر کس و هر اتفاق. سپاسگزاری یعنی به چشم نهادن عینک خوش‌بینی.

 

چرا این‌ همه تأکید روی شکرگزاری؟!
حالا که سپاسگزاری رو تعریف کردیم، سؤال بعدی قطعاً اینه که چرا باید سپاسگزاری باشیم؟
این‌همه تأکید بر شکرگزاری در کتب آسمانی و همین‌طور اکثر کتاب‌های مرتبط با حوزه روانشناسی موفقیت از کجا می‌آید؟ 
بد نیست مجدداً سازوکار جهان هستی را مورد بررسی قرار دهیم. ما در هرلحظه با افکارمان(که اغلب به‌صورت ناخودآگاه هستند) در حال ارسال فرکانس‌هایی به جهان هستی(کائنات) هستیم و جهان دقیقاً مانند یک آینه عمل می‌کند؛ اتفاقات، شرایط، فرصت‌ها، اشخاص و ایده‌هایی در زندگی ما پدیدار می‌کند که کاملاً منطبق و همسنگ با فرکانس‌های ارسالی ماست. سؤال بزرگی که هرلحظه هوشیارانه باید از خود بپرسیم این است: من اکنون در حال ارسال چه فرکانسی به جهان هستم؟(به‌صورت خودمانی‌تر، من در حال تفکر و تمرکز به چه چیزی هستم؟) کمبود؟  بدبختی؟   جنگ و ناامنی؟  بیماری؟ و یا کاملاً برعکس این‌ها؟

 

چرا عادت به شکرگزاری نداریم؟
تقصیری نداریم. ما توسط کسانی که خودشان هم از این موضوع آگاه نبودند، تربیت‌ شده‌ایم برای دیدن زشتی‌ها و بدی‌ها. توجه به چیزهایی که داریم و تشکر کردن بابت آن‌ها، احتمالاً در زندگی ما اصلاً ارزش نبوده. ما یاد گرفته‌ایم که وقتی مریض می‌شویم به سلامتی فکر کنیم؛ وقتی حقوقمان را زیاد نمی‌کنند شاکی باشیم؛ وقتی زمستان کم‌آبی داریم غُر بزنیم و نگران شویم؛ وقتی در راه سفر تصادف می‌کنیم، به زمین و زمان بدوبیراه بگوییم و خود را به خاطر شانس بدمان سرزنش و تحقیر کنیم.  

 

-بدنم سالمه؛ خب که چی؟ حالت طبیعیشه دیگه!
-حقوق یا دستمزدم زیاد شده؛ خب که چی؟ وظیفشونه!
-امسال زمستون کُلی بارون بارید؛ خب که چی؟ زمستونه دیگه!
-ده ساعت در سفر بودیم و به سلامت به مقصد رسیدیم؛ خب که چی؟ مگه قرار بود نرسیم!
موضوع این است که اگر با شرایطی مواجه می‌شویم که مطلوب ماست و درواقع در زندگی‌مان به دنبال موارد بیشتری از همین جنس هستیم، باید آن‌ها را ببینیم، باید توجه ما را به خودشان مشغول کنند. به‌جای اینکه بگوییم طبیعیه، بگوییم عالیه، خدایا شکرت من بازم از اینا می‌خوام.

 

چرا زور می‌گوییم؟

ما معمولاً انسان‌های زورگویی هستیم، باور نمی‌کنید؟ از پاسختان به سؤالات زیر مچ خودِ زورگویتان را بگیرید:
*جهان از کجا باید بفهمد که ما پول دوست داریم وقتی همیشه از حقوق کَممان شاکی هستیم؟!
*جهان از کجا باید بفهمد که ما رابطه‌ی بهتری می‌خواهیم وقتی مدام از شریک زندگی‌مان ایراد می‌گیریم و نقص‌هایش را در ذهن‌مان مرور می‌کنیم یا به رویش می‌آوریم؟!
*جهان از کجا باید بفهمد که ما به دنبال خوشبختی هستیم وقتی دربه‌در به دنبال این هستیم که کدام شخصیت مشهور از همسرش جدا شده و یا در کدام نقطه‌ی دنیا امروز بمب‌گذاری شده و یا امروز چند نفر در ایران بر اثر ابتلا به ویروس X جانشان را از دست دادند؟!
*جهان از کجا باید بفهمد که ما لایق دوست داشته شدن و تحسین هستیم تا افرادی را سر راهمان قرار دهد که ما را عاشقانه دوست داشته باشند و تحسینمان کنند وقتی مدام در ذهنمان از خودمان ایراد می‌گیریم و خود را مورد سرزنش قرار می‌دهیم و به‌طور کلی با خودمان حال نمی‌کنیم؟!

 

 

"افرادی که صادقانه خدا را بابت آنچه در تخیل خود دارند شکر می‌کنند، ایمان واقعی دارند. آنان ثروتمند می‌شوند و موجبات خلق هر آنچه را می‌خواهند، فراهم می‌آورند"

 


ناسپاسی برابر است با ضعف در تجسم:
اصولاً انسان سپاسگزاری نیستید؟ حدس می‌زنم در تصویرسازی خواسته‌هایتان دچار مشکل هستید و این کار برایتان سخت و اذیت کننده است. درست گفتم؟ اما تصویرسازی ذهنی و تجسم چه ربطی به شکرگزار بودن دارد؟ جواب خیلی واضح است: وقتی شما عادت به دیدن کوچک‌ترین زیبایی‌ها و نعمت‌های زندگی‌تان ندارید، مسلم است که ذهنتان برای نشان دادن شما در اوج قله‌ی موفقیت با شما همکاری نمی‌کند. مگر پرایدی که خریدید را دیدید(دیدن به معنی مورد توجه قرار دادن و قدردان بودن) که حالا انتظار دارید ذهنتان با ذوق و شوق به سمت مرسدس بنز کلاس S برود؟ به همین دلیل است که ذهن ناسپاس در تصویرسازی اهداف و آرزوها بسیار مشکل دارد.

 

یک تجربه‌ی شخصی:
مدتی بود که در اینستاگرام، یک ایرانی بسیار موفق و ثروتمند ساکن کشور آمریکا را دنبال می‌کردم. عادتِ تقریباً هرروزه‌ی این فرد این است که صبح زود بلافاصله پس از بیداری، به محوطه بیرون از ساختمان خانه‌اش(خیلی دوست داشتم اسمش را حیاط بگذارم ولی راستش اصلاً شبیه آن چیزی که من آن را حیاط می‌نامم نیست!) می‌رود، از طلوع آفتاب فیلم می‌گیرد، صدای پرندگان را با ذوق می‌شنود و شهرِ زیر پایش را نگاه می‌کند(خانه‌اش روی تپه‌ای مشرف به شهر قرار دارد) و بارها بابت این زیبایی‌ها سپاسگزاری می‌کند. یک روز مشغول دیدن همین استوری‌های هرروزه‌اش بودم، ناگهان سؤالی از خودم پرسیدم: اگه به این جایگاه برسی، چند روز ذوقش رو داری و بابتش عاشقانه و از عمق قلبت تشکر می‌کنی؟ 2 روز؟ 1 هفته؟ 2 هفته؟ 1 ماه؟ 


آنجا بود که عمق موضوع را دریافتم. فهمیدم من چیزهایی را در زندگی‌ام دارم که بابت آن‌ها قدردان هستم. اشتباه بزرگ اغلب ما آدم‌ها این است که فکر می‌کنیم فلان فرد ثروتمند به این خاطر این‌ همه سپاسگزار و خوشحال است که زندگی‌اش پر از نعمت و فراوانی است درحالی‌ که موضوع کاملاً برعکس است؛ آن‌ها به این دلیل ثروتمند و خوشبخت هستند که سپاسگزار نعمت‌هایشان هستند. سپاسگزاری نتیجه‌ی داشتن ثروت نیست؛ بلکه این ثروت است که نتیجه‌ی قدردانی و حال خوب است.

 

"هر کس که قدردان و سپاسگزار باشد، بیشتر و به حد کفایت به او عطا خواهیم کرد و هر کس قدردان نباشد، هر آنچه را که دارد از او بازمی‌ستانیم"

 

 

هر لحظه به دنبال چه می‌گردیم؟
تمام این حرف‌ها را شنیدیم اما اغلب تمام حواس و ادراک ما انسان‌ها به دنبال نازیبایی می‌گردد. زیبایی‌ها برای ما عادی هستند. ما به دنبال غیرعادی‌ها می‌گردیم، به دنبال این هستیم که کجای کار ایراد دارد و می‌لنگد و می‌دانید چه اتفاقی می‌افتد؟ جهان هستی، ایرادها و اشکالات بیشتری برای دیدن به ما نشان می‌دهد. یاد قسمتی از مستند «ماتریکس الهی» افتادم. توی اون مستند «گِرِگ بریدن» به نقل از پروفسور «جان ویلر» دانشمند فیزیک کوانتوم می‌گوید:


«ما احتمالاً هرگز نمی‌تونیم مرزهای جهان رو پیدا کنیم؛ اما چرا؟ چون وقتی من و شما جهان رو نگاه می‌کنیم و انتظار داریم چیزی اونجا باشه و ببینیمش، همین نگاه کردن، خودش یه جور آفرینشه؛ پس وقتی انتظار دیدن چیزی رو داریم، حتماً اونو پیدا خواهیم کرد»


به جمله‌ی آخر دقت کردید؟ وقتی انتظار دیدن چیزی رو داریم، حتماً اونو پیدا خواهیم کرد. فکر می‌کنم همین گفته از یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان قرن بیستم به زیبایی داره به ما می‌گه که چرا باید سپاسگزار باشیم. به‌راستی ما لحظه‌به‌لحظه انتظار دیدن چه چیزی رو داریم؟


اگر موضوع این است که به هر چیزی توجه کنیم، از همان جنس وارد زندگی‌مان می‌شود، پس:
*چرا بر داشته‌هایمان تمرکز نکنیم؟
*چرا سلامتی‌مان را نبینیم؟
*چرا به روابط خوب، دوستان خوب، همسر خوب، فرزند خوب و پدر و مادر خوبی که داریم تمرکز نکنیم؟
*چرا توجهمان را بر روی زیبایی‌های زندگی خودمان و جهان نگذاریم؟

 


نکته پایانی:
همواره بعد از شنیدن این حرف‌ها، هستند انسان‌هایی که در پاسخ می‌گویند: زندگی من پر از بدبختیه، کدوم خوشبختی رو ببینم؟ هیچ کسی منو دوست نداره، کدوم رابطه‌ی خوب؟ 1ریال ته جیبم نیست، کدوم ثروت رو ببینم؟ دلت خوشه ها! نفست از جای گرم بلند میشه!

 

دوست من شکرگزاری سرِکار گذاشتن خودمان نیست؛ شکرگزاری یعنی اینکه بپذیریم تنها پنجره‌ای که به این موضوع باز می‌شود، پنجره‌ای نیست که من از آن نگاه می‌کنم؛ پنجره‌ای که احتمالاً آموزش دیده‌ام تا فقط از آن به جهان نگاه کنم. دوست من، واقعیتی که می‌بینیم هیچ برچسبی ندارد. این ما هستیم که به آنچه می‌بینیم برچسبِ زشت، بد، ناامن، کثیف و گران می‌زنیم. این جهان قابلیت تماشا شدن از هر زاویه‌ای را دارد. شکرگزاری یعنی دیدن قسمت‌های خوبِ آن. قسمت‌های خوب یعنی چه؟ یعنی چیزهایی که در ما احساس خوب ایجاد می‌کنند، یعنی چیزهایی که می‌خواهیم از آن‌ها بیشتر داشته باشیم. در پایان بگویم که هستند انسان‌هایی که با ناسپاسی، بهشت را به جهنم تبدیل می‌کنند(که تعدادشان چند میلیارد نفر است)؛ درحالی‌ که انسان‌هایی هم وجود دارند که از به‌ظاهر جهنم، بهشتی زیبا برای خود خلق کرده‌اند(تمام انسان‌های موفقی که می‌شناسیم در این دسته قرار می‌گیرند).

 

 

تمرین:
1- اگر تا امروز شکرگزاری عادت هرروزه‌مون بوده، نیازی به این تمرین نداریم ولی اگر این‌طور نیست، آن‌قدر باید اون رو تمرین کنیم تا لحظه‌لحظه سپاسگزار داشته‌هامون باشیم. با توجه به اینکه نوشتن، بیشترین میزان تمرکز(نسبت به صحبت کردن و فکر کردن) رو درگیر می‌کنه، حداقل روزی 2بار، ترجیحاً صبح به‌محض بیداری و شب قبل از خواب توی دفتر قشنگت یا یه سررسید، تمام چیزهایی که اون لحظه یا اون روز بابتشون سپاسگزار بودی و هستی، رو بنویس. 


نکته: خواهش می‌کنم به دام این وسوسه نیافتید که بدون نوشتن، شکرگزاری کنید. اگه تلاش کنید شکرگزاری رو بدون نوشتن روی کاغذ، فقط توی ذهن یا از طریق صحبت کردن با خودتون انجام بدین، ذهن، شما رو شکست می‌ده. ذهن از شما زرنگ‌تره. تا به خودتون بیاید، سراغ یه داستان دیگه می‌ره تا اثبات کنه که حق با اونه. بااین‌حال، اگرچه ذهن می‌تونه خودش رو سریع‌تر از نور توجیه کنه، اما نمی‌تونه از مانع نوشتن بگذره. همین‌که ذهن توسط نوشتن روی کاغذ متوقف می‌شه، افکار، پایدار می‌شن و به‌راحتی می‌تونین شکرگزاری‌تون رو انجام بدین.

 

می‌تونی جمله‌هات رو با این عبارت شروع کنی: «چقدر خوبه که...»
به‌عنوان‌مثال:
-چقدر خوبه که تَختم انقدر گرم و راحته.
-چقدر خوبه که توی مسیر رشدم.
-چقدر خوبه که 2تا داداش دارم که...
-و...

اگه سؤالت اینه که تا چند روز باید این تمرین رو انجام بدی، جواب اینه: تا پایان عمر.

 

محمد مرادزاده
تیم تحقیقاتی و مقاله نویسی سایت رویال مایند

 

"شکرگزاری"

 

 

*شکرگزاری دقیقاً یعنی چه؟
*چرا این‌ همه تأکید روی شکرگزاری وجود دارد؟
*چرا خیلی سخت به شکرگزاری عادت می‌کنیم؟
*چرا ناسپاسی اجازه‌ی تجسم خواسته‌ها را به ما نمی‌دهد؟

 

سپاسگزاری دقیقاً چیست؟
قبل از پاسخ به این سؤال ترجیح می‌‌دهم به سؤالی مخالف با این سؤال پاسخ بدهم، چرا که پس از پاسخ به آن، خودبه‌خود معنای سپاسگزاری مشخص می‌شود. بیایید اول ببینیم سپاسگزاری چه چیزی نیست؟
*سپاسگزاری، روزی هزار بار خدایا شکرت گفتن نیست(مگر در مواردی که آگاهانه و همراه با احساس خوب باشد).
*سپاسگزاری، هر روز و هر ساعت دنبال کردن اخبار نیست(چراکه تمرکز اخبار صرفاً بر روی موارد مرگ‌ومیر، جنگ، گرانی، بیماری، ترور و... است).
*سپاسگزاری، سرکوب کردن و سرزنش کردن خود(تحت هیچ شرایطی) نیست.
*سپاسگزاری، غیبت کردن در مورد دیگران نیست.
*سپاسگزاری، بی‌هدف زندگی کردن نیست.
*سپاسگزاری، لحظه‌به‌لحظه غُر زدن و شاکی بودن از همه‌چیز نیست.
*سپاسگزاری، احساس بدبختی کردن پس از دست دادن یک رابطه‌ی عاطفی نیست.
*سپاسگزاری، قرار دادن پُست‌های غم‌انگیز در صفحات اجتماعی(که اغلب برای جلب‌توجه انجام می‌شود) نیست.
*سپاسگزاری، عضویت در گروه‌ها و کانال‌ها(در اپلیکیشن های پیام‌رسان) و دامن زدن به شایعات و صحبت در مورد زشتی‌ها نیست.

 

تمام عبارت‌های بالا را گفتم تا شاید کمی به فکر فروبرویم و هوشیارانه به یاد بیاوریم که دقیقاً چقدر شکرگزار هستیم!

 

کوتاه‌ترین و دقیق‌ترین تعریفی که از سپاسگزاری می‌شناسیم این است:
 

"شکرگزاری یعنی: توجه و تمرکز روی داشته‌ها و زیبایی‌ها"


البته نوع دیگری از شکرگزاری هم وجود دارد که اساتید مطرحی مثل «دکتر جو دیسپنزا» در آموزه‌هایشان به آن تأکید دارند و آن شکرگزاری به خاطر نعمت‌هایی است که هنوز وارد زندگی شما نشده‌اند؛ اما این تکنیک، اصلاً قرار نیست تعریف ما را از شکرگزاری نقض کند چون در روش دکتر دیسپنزا هم شما در قالب یک فردِ دارا فرومی‌روید و از آن جایگاه، شکرگزاری می‌کنید که این هم دقیقاً همان دیدن داشته‌هاست. سپاسگزاری یعنی دیدن زیبایی و برکت در هر چیز، هر کس و هر اتفاق. سپاسگزاری یعنی به چشم نهادن عینک خوش‌بینی.

 

چرا این‌ همه تأکید روی شکرگزاری؟!
حالا که سپاسگزاری رو تعریف کردیم، سؤال بعدی قطعاً اینه که چرا باید سپاسگزاری باشیم؟
این‌همه تأکید بر شکرگزاری در کتب آسمانی و همین‌طور اکثر کتاب‌های مرتبط با حوزه روانشناسی موفقیت از کجا می‌آید؟ 
بد نیست مجدداً سازوکار جهان هستی را مورد بررسی قرار دهیم. ما در هرلحظه با افکارمان(که اغلب به‌صورت ناخودآگاه هستند) در حال ارسال فرکانس‌هایی به جهان هستی(کائنات) هستیم و جهان دقیقاً مانند یک آینه عمل می‌کند؛ اتفاقات، شرایط، فرصت‌ها، اشخاص و ایده‌هایی در زندگی ما پدیدار می‌کند که کاملاً منطبق و همسنگ با فرکانس‌های ارسالی ماست. سؤال بزرگی که هرلحظه هوشیارانه باید از خود بپرسیم این است: من اکنون در حال ارسال چه فرکانسی به جهان هستم؟(به‌صورت خودمانی‌تر، من در حال تفکر و تمرکز به چه چیزی هستم؟) کمبود؟  بدبختی؟   جنگ و ناامنی؟  بیماری؟ و یا کاملاً برعکس این‌ها؟

 

چرا عادت به شکرگزاری نداریم؟
تقصیری نداریم. ما توسط کسانی که خودشان هم از این موضوع آگاه نبودند، تربیت‌ شده‌ایم برای دیدن زشتی‌ها و بدی‌ها. توجه به چیزهایی که داریم و تشکر کردن بابت آن‌ها، احتمالاً در زندگی ما اصلاً ارزش نبوده. ما یاد گرفته‌ایم که وقتی مریض می‌شویم به سلامتی فکر کنیم؛ وقتی حقوقمان را زیاد نمی‌کنند شاکی باشیم؛ وقتی زمستان کم‌آبی داریم غُر بزنیم و نگران شویم؛ وقتی در راه سفر تصادف می‌کنیم، به زمین و زمان بدوبیراه بگوییم و خود را به خاطر شانس بدمان سرزنش و تحقیر کنیم.  

 

-بدنم سالمه؛ خب که چی؟ حالت طبیعیشه دیگه!
-حقوق یا دستمزدم زیاد شده؛ خب که چی؟ وظیفشونه!
-امسال زمستون کُلی بارون بارید؛ خب که چی؟ زمستونه دیگه!
-ده ساعت در سفر بودیم و به سلامت به مقصد رسیدیم؛ خب که چی؟ مگه قرار بود نرسیم!
موضوع این است که اگر با شرایطی مواجه می‌شویم که مطلوب ماست و درواقع در زندگی‌مان به دنبال موارد بیشتری از همین جنس هستیم، باید آن‌ها را ببینیم، باید توجه ما را به خودشان مشغول کنند. به‌جای اینکه بگوییم طبیعیه، بگوییم عالیه، خدایا شکرت من بازم از اینا می‌خوام.

 

چرا زور می‌گوییم؟

ما معمولاً انسان‌های زورگویی هستیم، باور نمی‌کنید؟ از پاسختان به سؤالات زیر مچ خودِ زورگویتان را بگیرید:
*جهان از کجا باید بفهمد که ما پول دوست داریم وقتی همیشه از حقوق کَممان شاکی هستیم؟!
*جهان از کجا باید بفهمد که ما رابطه‌ی بهتری می‌خواهیم وقتی مدام از شریک زندگی‌مان ایراد می‌گیریم و نقص‌هایش را در ذهن‌مان مرور می‌کنیم یا به رویش می‌آوریم؟!
*جهان از کجا باید بفهمد که ما به دنبال خوشبختی هستیم وقتی دربه‌در به دنبال این هستیم که کدام شخصیت مشهور از همسرش جدا شده و یا در کدام نقطه‌ی دنیا امروز بمب‌گذاری شده و یا امروز چند نفر در ایران بر اثر ابتلا به ویروس X جانشان را از دست دادند؟!
*جهان از کجا باید بفهمد که ما لایق دوست داشته شدن و تحسین هستیم تا افرادی را سر راهمان قرار دهد که ما را عاشقانه دوست داشته باشند و تحسینمان کنند وقتی مدام در ذهنمان از خودمان ایراد می‌گیریم و خود را مورد سرزنش قرار می‌دهیم و به‌طور کلی با خودمان حال نمی‌کنیم؟!

 

 

"افرادی که صادقانه خدا را بابت آنچه در تخیل خود دارند شکر می‌کنند، ایمان واقعی دارند. آنان ثروتمند می‌شوند و موجبات خلق هر آنچه را می‌خواهند، فراهم می‌آورند"

 


ناسپاسی برابر است با ضعف در تجسم:
اصولاً انسان سپاسگزاری نیستید؟ حدس می‌زنم در تصویرسازی خواسته‌هایتان دچار مشکل هستید و این کار برایتان سخت و اذیت کننده است. درست گفتم؟ اما تصویرسازی ذهنی و تجسم چه ربطی به شکرگزار بودن دارد؟ جواب خیلی واضح است: وقتی شما عادت به دیدن کوچک‌ترین زیبایی‌ها و نعمت‌های زندگی‌تان ندارید، مسلم است که ذهنتان برای نشان دادن شما در اوج قله‌ی موفقیت با شما همکاری نمی‌کند. مگر پرایدی که خریدید را دیدید(دیدن به معنی مورد توجه قرار دادن و قدردان بودن) که حالا انتظار دارید ذهنتان با ذوق و شوق به سمت مرسدس بنز کلاس S برود؟ به همین دلیل است که ذهن ناسپاس در تصویرسازی اهداف و آرزوها بسیار مشکل دارد.

 

یک تجربه‌ی شخصی:
مدتی بود که در اینستاگرام، یک ایرانی بسیار موفق و ثروتمند ساکن کشور آمریکا را دنبال می‌کردم. عادتِ تقریباً هرروزه‌ی این فرد این است که صبح زود بلافاصله پس از بیداری، به محوطه بیرون از ساختمان خانه‌اش(خیلی دوست داشتم اسمش را حیاط بگذارم ولی راستش اصلاً شبیه آن چیزی که من آن را حیاط می‌نامم نیست!) می‌رود، از طلوع آفتاب فیلم می‌گیرد، صدای پرندگان را با ذوق می‌شنود و شهرِ زیر پایش را نگاه می‌کند(خانه‌اش روی تپه‌ای مشرف به شهر قرار دارد) و بارها بابت این زیبایی‌ها سپاسگزاری می‌کند. یک روز مشغول دیدن همین استوری‌های هرروزه‌اش بودم، ناگهان سؤالی از خودم پرسیدم: اگه به این جایگاه برسی، چند روز ذوقش رو داری و بابتش عاشقانه و از عمق قلبت تشکر می‌کنی؟ 2 روز؟ 1 هفته؟ 2 هفته؟ 1 ماه؟ 


آنجا بود که عمق موضوع را دریافتم. فهمیدم من چیزهایی را در زندگی‌ام دارم که بابت آن‌ها قدردان هستم. اشتباه بزرگ اغلب ما آدم‌ها این است که فکر می‌کنیم فلان فرد ثروتمند به این خاطر این‌ همه سپاسگزار و خوشحال است که زندگی‌اش پر از نعمت و فراوانی است درحالی‌ که موضوع کاملاً برعکس است؛ آن‌ها به این دلیل ثروتمند و خوشبخت هستند که سپاسگزار نعمت‌هایشان هستند. سپاسگزاری نتیجه‌ی داشتن ثروت نیست؛ بلکه این ثروت است که نتیجه‌ی قدردانی و حال خوب است.

 

"هر کس که قدردان و سپاسگزار باشد، بیشتر و به حد کفایت به او عطا خواهیم کرد و هر کس قدردان نباشد، هر آنچه را که دارد از او بازمی‌ستانیم"

 

 

هر لحظه به دنبال چه می‌گردیم؟
تمام این حرف‌ها را شنیدیم اما اغلب تمام حواس و ادراک ما انسان‌ها به دنبال نازیبایی می‌گردد. زیبایی‌ها برای ما عادی هستند. ما به دنبال غیرعادی‌ها می‌گردیم، به دنبال این هستیم که کجای کار ایراد دارد و می‌لنگد و می‌دانید چه اتفاقی می‌افتد؟ جهان هستی، ایرادها و اشکالات بیشتری برای دیدن به ما نشان می‌دهد. یاد قسمتی از مستند «ماتریکس الهی» افتادم. توی اون مستند «گِرِگ بریدن» به نقل از پروفسور «جان ویلر» دانشمند فیزیک کوانتوم می‌گوید:


«ما احتمالاً هرگز نمی‌تونیم مرزهای جهان رو پیدا کنیم؛ اما چرا؟ چون وقتی من و شما جهان رو نگاه می‌کنیم و انتظار داریم چیزی اونجا باشه و ببینیمش، همین نگاه کردن، خودش یه جور آفرینشه؛ پس وقتی انتظار دیدن چیزی رو داریم، حتماً اونو پیدا خواهیم کرد»


به جمله‌ی آخر دقت کردید؟ وقتی انتظار دیدن چیزی رو داریم، حتماً اونو پیدا خواهیم کرد. فکر می‌کنم همین گفته از یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان قرن بیستم به زیبایی داره به ما می‌گه که چرا باید سپاسگزار باشیم. به‌راستی ما لحظه‌به‌لحظه انتظار دیدن چه چیزی رو داریم؟


اگر موضوع این است که به هر چیزی توجه کنیم، از همان جنس وارد زندگی‌مان می‌شود، پس:
*چرا بر داشته‌هایمان تمرکز نکنیم؟
*چرا سلامتی‌مان را نبینیم؟
*چرا به روابط خوب، دوستان خوب، همسر خوب، فرزند خوب و پدر و مادر خوبی که داریم تمرکز نکنیم؟
*چرا توجهمان را بر روی زیبایی‌های زندگی خودمان و جهان نگذاریم؟

 


نکته پایانی:
همواره بعد از شنیدن این حرف‌ها، هستند انسان‌هایی که در پاسخ می‌گویند: زندگی من پر از بدبختیه، کدوم خوشبختی رو ببینم؟ هیچ کسی منو دوست نداره، کدوم رابطه‌ی خوب؟ 1ریال ته جیبم نیست، کدوم ثروت رو ببینم؟ دلت خوشه ها! نفست از جای گرم بلند میشه!

 

دوست من شکرگزاری سرِکار گذاشتن خودمان نیست؛ شکرگزاری یعنی اینکه بپذیریم تنها پنجره‌ای که به این موضوع باز می‌شود، پنجره‌ای نیست که من از آن نگاه می‌کنم؛ پنجره‌ای که احتمالاً آموزش دیده‌ام تا فقط از آن به جهان نگاه کنم. دوست من، واقعیتی که می‌بینیم هیچ برچسبی ندارد. این ما هستیم که به آنچه می‌بینیم برچسبِ زشت، بد، ناامن، کثیف و گران می‌زنیم. این جهان قابلیت تماشا شدن از هر زاویه‌ای را دارد. شکرگزاری یعنی دیدن قسمت‌های خوبِ آن. قسمت‌های خوب یعنی چه؟ یعنی چیزهایی که در ما احساس خوب ایجاد می‌کنند، یعنی چیزهایی که می‌خواهیم از آن‌ها بیشتر داشته باشیم. در پایان بگویم که هستند انسان‌هایی که با ناسپاسی، بهشت را به جهنم تبدیل می‌کنند(که تعدادشان چند میلیارد نفر است)؛ درحالی‌ که انسان‌هایی هم وجود دارند که از به‌ظاهر جهنم، بهشتی زیبا برای خود خلق کرده‌اند(تمام انسان‌های موفقی که می‌شناسیم در این دسته قرار می‌گیرند).

 

 

تمرین:
1- اگر تا امروز شکرگزاری عادت هرروزه‌مون بوده، نیازی به این تمرین نداریم ولی اگر این‌طور نیست، آن‌قدر باید اون رو تمرین کنیم تا لحظه‌لحظه سپاسگزار داشته‌هامون باشیم. با توجه به اینکه نوشتن، بیشترین میزان تمرکز(نسبت به صحبت کردن و فکر کردن) رو درگیر می‌کنه، حداقل روزی 2بار، ترجیحاً صبح به‌محض بیداری و شب قبل از خواب توی دفتر قشنگت یا یه سررسید، تمام چیزهایی که اون لحظه یا اون روز بابتشون سپاسگزار بودی و هستی، رو بنویس. 


نکته: خواهش می‌کنم به دام این وسوسه نیافتید که بدون نوشتن، شکرگزاری کنید. اگه تلاش کنید شکرگزاری رو بدون نوشتن روی کاغذ، فقط توی ذهن یا از طریق صحبت کردن با خودتون انجام بدین، ذهن، شما رو شکست می‌ده. ذهن از شما زرنگ‌تره. تا به خودتون بیاید، سراغ یه داستان دیگه می‌ره تا اثبات کنه که حق با اونه. بااین‌حال، اگرچه ذهن می‌تونه خودش رو سریع‌تر از نور توجیه کنه، اما نمی‌تونه از مانع نوشتن بگذره. همین‌که ذهن توسط نوشتن روی کاغذ متوقف می‌شه، افکار، پایدار می‌شن و به‌راحتی می‌تونین شکرگزاری‌تون رو انجام بدین.

 

می‌تونی جمله‌هات رو با این عبارت شروع کنی: «چقدر خوبه که...»
به‌عنوان‌مثال:
-چقدر خوبه که تَختم انقدر گرم و راحته.
-چقدر خوبه که توی مسیر رشدم.
-چقدر خوبه که 2تا داداش دارم که...
-و...

اگه سؤالت اینه که تا چند روز باید این تمرین رو انجام بدی، جواب اینه: تا پایان عمر.

 

محمد مرادزاده
تیم تحقیقاتی و مقاله نویسی سایت رویال مایند
مقالات پیشنهادی

نظر شما درباره این مطلب

برای شرکت در بخش نظرات باید در سایت رویال مایند ثبت نام کنید. ثبت نام در سایت رویال مایند رایگان است و کمتر از ۳۰ ثانیه زمان می برد.

ورود به سایت ثبت نام