رمز و راز پیام‌های کائنات

زمان مطالعه :12 دقیقه

چکیده این مطلب : راز پیام‌های کائنات چیست؟ کائنات هر روز با پیام‌هایی با شما صحبت می‌کند، اما این پیام‌ها به چه معنی است؟ چه مفهومی پشت آن‌ها نهفته است؟ آیا واقعا می‌توان زبان کائنات را فرا گرفت؟ ما با دنیایمان هماهنگیم و این پیوند عمیق و همزمانی‌ها را در زندگی می‌بینیم اما به آن‌ها توجهی نمی‌کنیم. در این مقاله ابتدا درباره قلمروی وجود و پیام‌هایی که از آن به ما می‌رسد صحبت می‌کنیم، سپس به هماهنگی و تأثیر عظیم و شگرف ما بر دنیایمان خواهیم پرداخت و اینکه چگونه پیام‌هایی که از کائنات به ما می‌رسد را به خوبی درک کنیم.

رمز و راز پیام‌ های کائنات

 

تا به حال همزمانی‌ و نشانه‌ها را در مسیر زندگی‌تان تجربه کرده‌اید؟
آیا به این فکر کرده‌اید که کائنات همیشه با شما در ارتباط است و پیام‌هایی برای شما ارسال می‌کند؟
معنی و مفهوم این پیام‌ های کائنات را درک می‌کنید؟ آیا زبان کائنات را بلدید؟


ما هر روز پیام‌ها و نشانه‌هایی از کائنات می‌گیریم اما به این پیام‌ها توجهی نمی‌کنیم یا متوجه معنی آن‌ها نمی‌شویم. گاهی اوقات معنی آن‌ها را درست درک می‌کنیم و گاهی به اشتباه. اما آیا کائنات همواره می‌خواهد با ما ارتباط برقرار کند؟ راز پیام‌های کائنات چیست؟


در این مقاله ابتدا درباره قلمروی دیگر وجود و پیام‌هایی که از آن قلمرو به ما می‌رسد صحبت می‌کنیم، سپس به هماهنگی و تأثیر ما بر دنیایمان خواهیم پرداخت و اینکه چگونه پیام‌هایی که از کائنات به ما می‌رسد را درک کنیم و برای بهبود زندگی از آن‌ها استفاده کنیم.

 


قلمروی دیگر وجود
ابتدا به مفهوم قلمروی دیگر وجود یا دنیای کوانتوم از نظر دکتر جو دیسپنزا در کتاب «ماورای طبیعی شدن» می‌پردازیم:


«میدان کوانتومی (یا یکپارچه) میدانی نامرئی از انرژی و اطلاعات است – یا می‌توان گفت میدانی از هوش یا آگاهی – که در ورای مکان و زمان وجود دارد. هیچ چیز مادی یا فیزیکی در آنجا وجود ندارد. این میدان در ورای هر چیزی است که با حواس قابل درک باشد. میدان یکپارچه‌ی انرژی و اطلاعات آن چیزی است که بر قوانین طبیعت حکمرانی می‌کند.
بر اساس شناخت و تجربه‌ام، من معتقدم که هوشی خود-سامان وجود دارد که انرژی است و دارد به تمام کائنات و کهکشان‌ها نظم می‌بخشد. گاهی اوقات مردم به من می‌گویند که این ایده تا حدودی غیرعلمی به نظر می‌رسد. در پاسخ به این افراد همیشه این سوال را مطرح می‌کنم: بعد از یک انفجار چه اتفاقی رخ می‌دهد – نظم یا بی‌نظمی؟ آنها همیشه پاسخ می‌دهند که بی‌نظمی ایجاد می‌شود. سپس می‌پرسم: پس چرا بعد از بیگ بنگ که بزرگ‌ترین انفجار جهان است، چنین نظمی ایجاد شده است؟ باید هوشی در کار باشد که ماده و انرژی را صورت بخشد و تمام نیروهای طبیعت را وحدت بخشیده و چنین شاهکاری بیافریند. این هوش، این انرژی میدان کوانتومی یا میدان یکپارچه است.
[میدان کوانتوم] میدانی لایتناهی از فرکانس یا انرژی است. و تمام فرکانس‌های آن حامل اطلاعات هستند. لذا می‌توان گفت میدان کوانتومی مملو از مقادیر بی‌انتهای انرژی است که در ورای دنیای فیزیکی ماده و در ورای حواس ما در ارتعاش هستند – موج‌های نامرئی انرژی که می‌توانیم در آفرینش از آنها استفاده کنیم


بنابراین قلمروی دیگر وجود یا همان دنیای کوانتوم مستقیماً بر دنیای ما تأثیر می‌گذارد و بر قوانین طبیعت حکمرانی می‌کند. به مثال های بیشتری می‌پردازیم تا بتوانیم بهتر و بیشتر با این قلمرو آشنا شویم.

 


واقعیت انعکاس‌یافته‌ی ما - درمورد پیرامون خود تأمل کنید
به داستانی و تمثیلی که گرگ بریدن در کتاب «ماتریکس الهی» به آن اشاره کرده توجه می‌کنیم:


«در سال 1998 در تبت چیزی را تجربه کردم که می‌تواند استعاره‌ی خوبی از نحوه‌ی کار این «گفتگوی» کوانتومی باشد. در راه شهر لهاسا بودیم که پایتخت تبت است. ماشین‌مان از پیچی عبور کرد که به برکه‌ی کوچکی می‌رسید که در پای صخره‌ی بزرگی قرار داشت. هوا کاملاً صاف و آرام بود و انعکاس زیبایی از منظره‌ی آن منطقه روی سطح آب دیده میشد.
از آن جایگاه می‌توانستم انعکاس مجسمه‌ی بودا را روی سطح آب ببینم. این مجسمه ظاهراً در دل همان صخره‌ای قرار داشت که در بالای برکه بود، اما در آن لحظه نمی‌توانستم خود مجسمه را ببینم – فقط انعکاسش را می‌دیدم. وقتی پیچ را رد کردیم، با چشمان خودم آن چیزی را که فکر می‌کردم منبع انعکاس است، مشاهده کردم. نقش برجسته‌ی بودا در بالای برکه قرار داشت، از دل آن سنگِ زنده بیرون زده بود و همچون شاهدی خاموش، رهگذران را می‌نگریست.
در آن لحظه، تصویر روی آب برایم استعاره‌ای شد از جهان مرئی. در ابتدای پیچ، وقتی تصویر بودا را روی آب دیدم، تنها به واسطه‌ی این انعکاس دانستم که مجسمه‌ای وجود دارد. در آن لحظه اگرچه می‌دانستم که این تصویر باید انعکاس یک شئ فیزیکی باشد، اما از آنجا خود شئ را نمی‌دیدم. به همین شیوه، گفته می‌شود که دنیای روزمره‌ی ما انعکاس واقعیت ژرف‌تری است که در تار و پود جهان هستی حک شده است – ما در درون این واقعیت قرار داریم و از اینجا نمی‌توانیم آن را ببینیم.
هم سنت‌های باستانی و هم علوم امروزی می‌گویند آنچه ما به عنوان روابط مرئی «زندگی» مشاهده می‌کنیم، صرفاً انعکاس چیزهایی است که در قلمروی دیگری رخ می‌دهند؛ جایی که از نظرگاه فعلی‌مان نمی‌توانیم آن را درک کنیم. همانطور که با اطمینان می‌دانستم که آن تصویرْ انعکاس یک شئ واقعی است، می‌توانم با اطمینان بگویم که زندگی ما انسان‌ها انعکاس رویدادهایی است که در مرتبه‌ی دیگری از وجود رخ می‌دهند. اینکه ما آنها را نمی‌بینیم، نشان نمی‌دهد که این رویدادها واقعی نیستند. سنت‌های باستانی می‌گویند این جهان ناپیدا از جهان پیدا و مرئی ما واقعی‌تر است! همانطور که بوهم گفت، ما از موضعی که در مکان-زمان داریم، نمی‌توانیم این «واقعیت ژرف» را مشاهده کنیم.
درست است که نمی‌توانیم این قلمروی ناپیدا را مستقیماً مشاهده کنیم، اما از وجود آن خبر داریم، چون انعکاسش را در زندگی روزمره‌مان مشاهده می‌کنیم. از این نقطه نظر، تجربیات روزمره‌ی ما در حکم پیام‌هایی هستند که از این واقعیت ژرف‌تر می‌آیند – ارتباطی که از درون خود ماتریکس الهی نشئت می‌گیرد. بدیهی است که برای فهمیدن محتوای یک زبان لازم است واژگان آن زبان را بیاموزیم؛ بنابراین برای اینکه پیام‌های ماتریکس الهی را درک کنیم، باید ابتدا زبان آن را یاد بگیریم.
گاهی پیام‌هایی که می‌آیند کاملاً سرراست هستند و نمی‌توان آن‌ها را اشتباه گرفت؛ اما گاهی نیز پیام‌ها آنقدر نامحسوس و ظریف هستند که اصلاً متوجه وجودشان نمی‌شویم. خیلی وقت‌ها نیز چیزهایی از این پیام‌ها برداشت می‌کنیم، اما معنای واقعی پیامها چیز دیگری است.»


گرگ بریدن بسیار خوب با مثال مجسمه بودا، رابطه دنیا و قلمروی ما با دنیای دیگر را شرح داد؛ برای آنکه بتوانیم بهتر این موضوع را درک کنیم در ادامه مثالی دیگر آمده است تا بتوانیم به درک قدیمی ما از این دنیا خط بطلانی بکشیم و بتوانیم هر چه بهتر و عمیق‌تر دنیای خود را درک و به پیام‌هایی که به ما می‌رسد توجه کنیم.

 

برای اینکه پیام‌های ماتریکس الهی را درک کنیم و تغییرات را در اطرافمان ببینیم،

باید ابتدا زبان آن را یاد بگیریم.

 

درک پیام های کائنات و تغییر زندگی

 

 

در همه‌چیز پیامی نهفته است!
«در آن لحظه ناگهان باد تندی وزیدن گرفت. چشم‌هایم می‌سوخت. به جایی که گفته بود، نگاه کردم. هیچ چیز عجیبی آنجا نبود.
گفتم «چیزی نمی‌بینم».
گفت «همین حالا احساسش کردی».
گفتم «چه چیزی را؟ باد را؟»
با لحنی جدی و خشک گفت «نه، فقط باد نبود. شاید در نظر تو فقط باد باشد، چون تو فقط باد را می‌شناسی.»
در این گفتگو، جادوگر سرخپوستی از قبیله‌ی یاکوئی به نام دُنخوان واقعیت‌های نامحسوس جهان نامرئی را به شاگردش کارلوس کاستنادا یاد می‌دهد. کاستنادا انسان‌شناسی بود که در کتاب سفر به ایستلان به توصیف راه و رسم شمن‌های باستانی پرداخت. او خیلی زود متوجه شد که نمی‌تواند مانند قبل به فیلترهای ادراکی‌اش اعتماد کند و پی برد که جهان زنده است و در مراتب و سطوح پیدا و ناپیدا دارای حیات است.
برای مثال، کاستنادا همیشه تصور کرده بود که وقتی بوته‌ها در اطراف آدم تکان میخورند و آدم نوازش نسیم خنکی را روی گونه‌هایش حس میکند، در واقع این باد است که دارد حرکت می‌کند. در مثال بالا، معلم کاستنادا به وی می‌آموزد که باد فقط ظاهر قضیه است، چون او فقط باد را می‌شناسد. در واقعیت امر، ممکن است باد باشد؛ شاید هم این نسیمی که صورتش را نوازش می‌کند و در لابلای موهایش می‌دود، انرژی روحی باشد که می‌خواهد ابراز وجود کند. کاستنادا به سرعت متوجه شد که چنین تجربه‌ای دیگر برایش «فقط باد» نخواهد بود
ما به واسطه‌ی فیلترهای ادراکی‌مان تلاش می‌کنیم داستان‌های عاشقانه، روابط دوستانه، اوضاع مالی و سلامتی‌مان را در چارچوبی بگنجانیم که تجربیات گذشته‌مان آن را ایجاد کرده‌اند. شاید این چارچوب جواب بدهد، اما واقعاً تا چه اندازه برای ما مفید است؟ بارها برایمان پیش آمده است که به جای درس‌هایی که از تجربیات خودمان گرفته‌ایم، براساس چیزهایی عمل کرده‌ایم که آن‌ها را از دیگران آموخته‌ایم. بسیار پیش می‌آید که فرصتی برایمان مهیا می‌شود، اما چون این فرصت شبیه یکی از فرصت‌های گذشته است، از آن روی می‌گردانیم و به این ترتیب مانع از آن می‌شویم که فراوانی بیشتر، روابط عمیق‌تر و مشاغل بهتری به دست بیاوریم.
بنابراین بهتر است که به تجربیات روزانه و هر لحظه خودمان توجه کنیم زیرا ممکن است پیامی در آن لحظه برای ما باشد و ما از آن غافل شویم.

 


ما با دنیایمان هماهنگ هستیم
ما بخشی از تک‌تک چمن‌های روی زمین و یکایک سنگ‌های داخل رودخانه هستیم. بخشی از همه‌ی قطره‌های باران و هوای خنکی هستیم که صبحگاهان هنگام بیرون رفتن از خانه، صورت‌مان را نوازش می‌کنند.
اگر ما چنین پیوند عمیقی با همه‌چیز داشته باشیم، آنگاه منطقاً باید بتوانیم شواهد این پیوند را هر روز در زندگی‌مان مشاهده کنیم. چه‌بسا ما داریم این شواهد را مشاهده می‌کنیم – و چه‌بسا هر روز این شواهد را می‌بینیم، اما به آنها توجه نمی‌کنیم و آنها را تشخیص نمی‌دهیم.

 

پیام های کائنات


همه‌مان می‌دانیم که هر قدر بیشتر در کنار افراد، مکان‌ها و چیزهای پیرامون‌مان باشیم، بیشتر در جوار آنها احساس راحتی می‌کنیم. برای مثال، بیشتر ما هنگامی که وارد اتاق نشیمن خانه‌ی خودمان می‌شویم، احساس راحتی می‌کنیم، اما هنگام ورود به «سالن پذیرایی» هتل چنین احساسی نداریم. اگرچه ممکن است هتل محیط تازه‌تری داشته باشد و در آن از جدیدترین پارچه‌ها، فرش‌ها و مبل‌ها استفاده شده باشد، اما احساس «خانه» را به ما نمی‌دهد. وقتی چیزی را اینچنین تجربه می‌کنیم، راحتی ما به‌خاطر هماهنگ شدنِ انرژی نامحسوسی است که میان ما و جهان‌مان تعادل برقرار می‌کند – این مسئله رزونانس تعادل نام دارد.
ما انسانها تا حدودی با همه‌چیز رزونانس داریم، از ماشین‌هایمان گرفته تا خانه‌هایمان (و حتی لوازمی که هر روز در خانه از آنها استفاده می‌کنیم)؛ به همین دلیل است که حضورمان روی دیگران، محیط اطراف و دنیای ما تأثیر می‌گذارد. بنابراین جای تعجب نیست که وقتی چیزی در درون ما یا در درون چیزهای اطراف ما تغییر می‌کند، این تغییر خودش را در زندگی ما نشان می‌دهد.


به مثالی از کتاب «ماتریکس الهی» نوشته «گرگ بریدن» درباره رزونانس و پیام‌های کائنات توجه کنید:


«یکی از مشتریانم (در مشاوره) می‌گفت با مردی وارد یک رابطه‌ی درازمدت شده است و رابطه‌شان شبیه یک «قرار بی‌پایان است». آنها بیش از ده سال بود که با هم وارد رابطه شده بودند و رابطه‌شان به بن‌بست رسیده بود. هرگاه در مورد ازدواج حرف می‌زدند، بحث‌شان به اختلاف نظر می‌کشید؛ با این حال نمی‌توانستند دور از هم زندگی کنند و می‌خواستند کنار هم باشند .در یکی از همان شب‌ها، آن خانم تجربه‌ای را بازگو کرد که نمونه‌ی واضحی از رزونانس بود؛ طوری که کمترین شکی راجع به پیوند ما و جهان باقی نمی‌گذاشت.
گفتم «زندگی‌تان در طی هفته‌ی قبل چطور بوده است؟ اوضاع زندگی‌تان چطور است؟»
گفت «وای، باورتان نمی‌شود چه اتفاقاتی افتاده است. چه هفته‌ی عجیب و غریبی! همراه دوست‌پسرم نشسته بودیم و تلویزیون تماشا می‌کردیم که ناگهان صدای بلندی از حمام آمد. وقتی رفتیم تا ببینیم چه اتفاقی افتاده، حدس بزنید چه چیزی دیدیم؟»
گفتم «نمی‌توانم حدس بزنم. اما واقعاً علاقمند شدم که بدانم چه اتفاقی افتاد.»
جواب داد «خب، لوله‌ی آب گرم زیر سینک ترکیده بود، درِ کابینت را از جا کنده و به سمت دیوار روبرو پرتاب کرده بود.»
 با تعجب گفتم «وای! تا حالا چنین اتفاقی برایم نیفتاده.»
 ادامه داد «فقط همین نبود. وقتی به پارکینگ رفتیم تا ماشین را روشن کنیم، دیدیم آب داغ کف پارکینگ را پر کرده است – آب‌گرمکن ترکیده بود و آب همه‌جا را گرفته بود.بعدش وقتی ماشین را از پارکینگ بیرون بردیم، لوله‌ی رادیاتور ماشین ترکید و همه‌ی ضدیخ ماشین روی زمین ریخت!»
وقتی به حرفهای این زن گوش میکردم، فوراً الگوی اتفاقات را تشخیص دادم. گفتم «آن روز چه اتفاقی در خانه افتاده بود؟ رابطه‌تان را چگونه توصیف میکنی»
بی‌درنگ گفت «خیلی ساده است. رابطه‌مان مانند زودپزی بود که آن را روی اجاق گاز گذاشته باشی.» ناگهان در سکوت فرو رفت و نگاهش را به من دوخت. «شما که فکر نمی‌کنید تنش‌های رابطه‌ی ما باعث شده این اتفاقات بیفتد، درست است؟»
گفتم «به نظر من، این تنش‌ها رابطه‌ی مستقیمی با این اتفاقات دارند. ما با دنیایمان هماهنگیم و دنیای ما انرژی تجربیات عاطفی‌مان را به صورت فیزیکی به ما نشان می‌دهد؛ گاهی به صورت نامحسوس و گاهی نیز مانند مورد شما، کاملاً واضح و مشخص – خانه‌ی شما عملاً تنشی را که میان شما دو نفر وجود دارد، منعکس کرده است، آن هم به واسطه‌ی عنصری که هزاران سال است مظهر عواطف و احساسات محسوب میشود: به واسطه‌ی آب. چه پیام قدرتمند، زیبا و واضحی از میدان دریافت کرده‌اید! حالا می‌خواهید با این پیام چه کنید؟»
ماتریکس الهی آینه‌ی دنیوی روابطی است که به واسطه‌ی باورهای ما شکل می‌گیرند.»

این اتفاقات را از زبان گرگ بریدن در ویدیوی زیر مشاهده کنید تا کاملا مطلب برای شما روشن شود و بتوانید هر چه بهتر و عمیق‌تر اتفاقات دنیای اطراف خود را درک و به پیام‌هایی که به شما می‌رسد توجه کنید:

 


داستان جالبی بود! خواه ما به رابطه‌ی رزونانسی‌مان با واقعیت پیرامون‌مان پی ببریم و خواه پی نبریم، این رابطه در قالب ماتریکس الهی وجود دارد. اگر به قدر کافی خردمند باشیم و پیام‌هایی را که به واسطه‌ی محیط اطراف به ما می‌رسند، درک کنیم، آنگاه رابطه‌ی ما با جهان می‌تواند بهترین آموزگارمان باشد. حتی گاهی می‌تواند جان‌مان را نیز نجات دهد!

متوجه شدیم که دنیای کوانتوم بر قلمروی ما تأثیر مستقیم دارد و در تجربیات روزانه ما ممکن است پیام هایی از این قلمروی وجود برای ما بیاید، پیا‌م ‌هایی از کائنات. پس بهتر است که به این تجربیات روزمره توجه کنیم تا شاید پیامی برای ما باشد و به موفقیت و پیشرفت ما و شناخت بیشترمان از زندگی کمک کند. اما لازمه‌ی آن دانستن زبان ماتریکس الهی (کلیک کنید) است. گرگ بریدن در این زمینه به خوبی می‌تواند شما را راهنمایی کند. او علاوه بر اینکه یافته‌های آزمایشات کوانتومی را شرح می‌دهد، ما را یک گام نیز فراتر می‌برد: به ما نشان می‌دهد که کشف رمز و راز جهان و پیام‌های کائنات چگونه کمک می‌کنند رویاها و خواسته های خود را محقق کنیم.

 


نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید:

اگر شما نیز تجربه‌ی اینگونه پیام‌ها را از دنیای کائنات دارید که بعداً نشانه آن را مشاهده کرده‌اید؛ لطفاً در قسمت نظرات بیان کنید تا بتوانیم هرچه بهتر و راحت‌تر این پیام‌ها را درک و در زندگی خود به کار ببریم.  

 

برای ثبت نظرات خود، به پایین صفحه مراجعه فرمایید.

 

هدیه پیام های کائنات

محمد هادی سحابی
تیم تحقیقاتی و مقاله نویسی سایت رویال مایند

رمز و راز پیام‌ های کائنات

 

تا به حال همزمانی‌ و نشانه‌ها را در مسیر زندگی‌تان تجربه کرده‌اید؟
آیا به این فکر کرده‌اید که کائنات همیشه با شما در ارتباط است و پیام‌هایی برای شما ارسال می‌کند؟
معنی و مفهوم این پیام‌ های کائنات را درک می‌کنید؟ آیا زبان کائنات را بلدید؟


ما هر روز پیام‌ها و نشانه‌هایی از کائنات می‌گیریم اما به این پیام‌ها توجهی نمی‌کنیم یا متوجه معنی آن‌ها نمی‌شویم. گاهی اوقات معنی آن‌ها را درست درک می‌کنیم و گاهی به اشتباه. اما آیا کائنات همواره می‌خواهد با ما ارتباط برقرار کند؟ راز پیام‌های کائنات چیست؟


در این مقاله ابتدا درباره قلمروی دیگر وجود و پیام‌هایی که از آن قلمرو به ما می‌رسد صحبت می‌کنیم، سپس به هماهنگی و تأثیر ما بر دنیایمان خواهیم پرداخت و اینکه چگونه پیام‌هایی که از کائنات به ما می‌رسد را درک کنیم و برای بهبود زندگی از آن‌ها استفاده کنیم.

 


قلمروی دیگر وجود
ابتدا به مفهوم قلمروی دیگر وجود یا دنیای کوانتوم از نظر دکتر جو دیسپنزا در کتاب «ماورای طبیعی شدن» می‌پردازیم:


«میدان کوانتومی (یا یکپارچه) میدانی نامرئی از انرژی و اطلاعات است – یا می‌توان گفت میدانی از هوش یا آگاهی – که در ورای مکان و زمان وجود دارد. هیچ چیز مادی یا فیزیکی در آنجا وجود ندارد. این میدان در ورای هر چیزی است که با حواس قابل درک باشد. میدان یکپارچه‌ی انرژی و اطلاعات آن چیزی است که بر قوانین طبیعت حکمرانی می‌کند.
بر اساس شناخت و تجربه‌ام، من معتقدم که هوشی خود-سامان وجود دارد که انرژی است و دارد به تمام کائنات و کهکشان‌ها نظم می‌بخشد. گاهی اوقات مردم به من می‌گویند که این ایده تا حدودی غیرعلمی به نظر می‌رسد. در پاسخ به این افراد همیشه این سوال را مطرح می‌کنم: بعد از یک انفجار چه اتفاقی رخ می‌دهد – نظم یا بی‌نظمی؟ آنها همیشه پاسخ می‌دهند که بی‌نظمی ایجاد می‌شود. سپس می‌پرسم: پس چرا بعد از بیگ بنگ که بزرگ‌ترین انفجار جهان است، چنین نظمی ایجاد شده است؟ باید هوشی در کار باشد که ماده و انرژی را صورت بخشد و تمام نیروهای طبیعت را وحدت بخشیده و چنین شاهکاری بیافریند. این هوش، این انرژی میدان کوانتومی یا میدان یکپارچه است.
[میدان کوانتوم] میدانی لایتناهی از فرکانس یا انرژی است. و تمام فرکانس‌های آن حامل اطلاعات هستند. لذا می‌توان گفت میدان کوانتومی مملو از مقادیر بی‌انتهای انرژی است که در ورای دنیای فیزیکی ماده و در ورای حواس ما در ارتعاش هستند – موج‌های نامرئی انرژی که می‌توانیم در آفرینش از آنها استفاده کنیم


بنابراین قلمروی دیگر وجود یا همان دنیای کوانتوم مستقیماً بر دنیای ما تأثیر می‌گذارد و بر قوانین طبیعت حکمرانی می‌کند. به مثال های بیشتری می‌پردازیم تا بتوانیم بهتر و بیشتر با این قلمرو آشنا شویم.

 


واقعیت انعکاس‌یافته‌ی ما - درمورد پیرامون خود تأمل کنید
به داستانی و تمثیلی که گرگ بریدن در کتاب «ماتریکس الهی» به آن اشاره کرده توجه می‌کنیم:


«در سال 1998 در تبت چیزی را تجربه کردم که می‌تواند استعاره‌ی خوبی از نحوه‌ی کار این «گفتگوی» کوانتومی باشد. در راه شهر لهاسا بودیم که پایتخت تبت است. ماشین‌مان از پیچی عبور کرد که به برکه‌ی کوچکی می‌رسید که در پای صخره‌ی بزرگی قرار داشت. هوا کاملاً صاف و آرام بود و انعکاس زیبایی از منظره‌ی آن منطقه روی سطح آب دیده میشد.
از آن جایگاه می‌توانستم انعکاس مجسمه‌ی بودا را روی سطح آب ببینم. این مجسمه ظاهراً در دل همان صخره‌ای قرار داشت که در بالای برکه بود، اما در آن لحظه نمی‌توانستم خود مجسمه را ببینم – فقط انعکاسش را می‌دیدم. وقتی پیچ را رد کردیم، با چشمان خودم آن چیزی را که فکر می‌کردم منبع انعکاس است، مشاهده کردم. نقش برجسته‌ی بودا در بالای برکه قرار داشت، از دل آن سنگِ زنده بیرون زده بود و همچون شاهدی خاموش، رهگذران را می‌نگریست.
در آن لحظه، تصویر روی آب برایم استعاره‌ای شد از جهان مرئی. در ابتدای پیچ، وقتی تصویر بودا را روی آب دیدم، تنها به واسطه‌ی این انعکاس دانستم که مجسمه‌ای وجود دارد. در آن لحظه اگرچه می‌دانستم که این تصویر باید انعکاس یک شئ فیزیکی باشد، اما از آنجا خود شئ را نمی‌دیدم. به همین شیوه، گفته می‌شود که دنیای روزمره‌ی ما انعکاس واقعیت ژرف‌تری است که در تار و پود جهان هستی حک شده است – ما در درون این واقعیت قرار داریم و از اینجا نمی‌توانیم آن را ببینیم.
هم سنت‌های باستانی و هم علوم امروزی می‌گویند آنچه ما به عنوان روابط مرئی «زندگی» مشاهده می‌کنیم، صرفاً انعکاس چیزهایی است که در قلمروی دیگری رخ می‌دهند؛ جایی که از نظرگاه فعلی‌مان نمی‌توانیم آن را درک کنیم. همانطور که با اطمینان می‌دانستم که آن تصویرْ انعکاس یک شئ واقعی است، می‌توانم با اطمینان بگویم که زندگی ما انسان‌ها انعکاس رویدادهایی است که در مرتبه‌ی دیگری از وجود رخ می‌دهند. اینکه ما آنها را نمی‌بینیم، نشان نمی‌دهد که این رویدادها واقعی نیستند. سنت‌های باستانی می‌گویند این جهان ناپیدا از جهان پیدا و مرئی ما واقعی‌تر است! همانطور که بوهم گفت، ما از موضعی که در مکان-زمان داریم، نمی‌توانیم این «واقعیت ژرف» را مشاهده کنیم.
درست است که نمی‌توانیم این قلمروی ناپیدا را مستقیماً مشاهده کنیم، اما از وجود آن خبر داریم، چون انعکاسش را در زندگی روزمره‌مان مشاهده می‌کنیم. از این نقطه نظر، تجربیات روزمره‌ی ما در حکم پیام‌هایی هستند که از این واقعیت ژرف‌تر می‌آیند – ارتباطی که از درون خود ماتریکس الهی نشئت می‌گیرد. بدیهی است که برای فهمیدن محتوای یک زبان لازم است واژگان آن زبان را بیاموزیم؛ بنابراین برای اینکه پیام‌های ماتریکس الهی را درک کنیم، باید ابتدا زبان آن را یاد بگیریم.
گاهی پیام‌هایی که می‌آیند کاملاً سرراست هستند و نمی‌توان آن‌ها را اشتباه گرفت؛ اما گاهی نیز پیام‌ها آنقدر نامحسوس و ظریف هستند که اصلاً متوجه وجودشان نمی‌شویم. خیلی وقت‌ها نیز چیزهایی از این پیام‌ها برداشت می‌کنیم، اما معنای واقعی پیامها چیز دیگری است.»


گرگ بریدن بسیار خوب با مثال مجسمه بودا، رابطه دنیا و قلمروی ما با دنیای دیگر را شرح داد؛ برای آنکه بتوانیم بهتر این موضوع را درک کنیم در ادامه مثالی دیگر آمده است تا بتوانیم به درک قدیمی ما از این دنیا خط بطلانی بکشیم و بتوانیم هر چه بهتر و عمیق‌تر دنیای خود را درک و به پیام‌هایی که به ما می‌رسد توجه کنیم.

 

برای اینکه پیام‌های ماتریکس الهی را درک کنیم و تغییرات را در اطرافمان ببینیم،

باید ابتدا زبان آن را یاد بگیریم.

 

درک پیام های کائنات و تغییر زندگی

 

 

در همه‌چیز پیامی نهفته است!
«در آن لحظه ناگهان باد تندی وزیدن گرفت. چشم‌هایم می‌سوخت. به جایی که گفته بود، نگاه کردم. هیچ چیز عجیبی آنجا نبود.
گفتم «چیزی نمی‌بینم».
گفت «همین حالا احساسش کردی».
گفتم «چه چیزی را؟ باد را؟»
با لحنی جدی و خشک گفت «نه، فقط باد نبود. شاید در نظر تو فقط باد باشد، چون تو فقط باد را می‌شناسی.»
در این گفتگو، جادوگر سرخپوستی از قبیله‌ی یاکوئی به نام دُنخوان واقعیت‌های نامحسوس جهان نامرئی را به شاگردش کارلوس کاستنادا یاد می‌دهد. کاستنادا انسان‌شناسی بود که در کتاب سفر به ایستلان به توصیف راه و رسم شمن‌های باستانی پرداخت. او خیلی زود متوجه شد که نمی‌تواند مانند قبل به فیلترهای ادراکی‌اش اعتماد کند و پی برد که جهان زنده است و در مراتب و سطوح پیدا و ناپیدا دارای حیات است.
برای مثال، کاستنادا همیشه تصور کرده بود که وقتی بوته‌ها در اطراف آدم تکان میخورند و آدم نوازش نسیم خنکی را روی گونه‌هایش حس میکند، در واقع این باد است که دارد حرکت می‌کند. در مثال بالا، معلم کاستنادا به وی می‌آموزد که باد فقط ظاهر قضیه است، چون او فقط باد را می‌شناسد. در واقعیت امر، ممکن است باد باشد؛ شاید هم این نسیمی که صورتش را نوازش می‌کند و در لابلای موهایش می‌دود، انرژی روحی باشد که می‌خواهد ابراز وجود کند. کاستنادا به سرعت متوجه شد که چنین تجربه‌ای دیگر برایش «فقط باد» نخواهد بود
ما به واسطه‌ی فیلترهای ادراکی‌مان تلاش می‌کنیم داستان‌های عاشقانه، روابط دوستانه، اوضاع مالی و سلامتی‌مان را در چارچوبی بگنجانیم که تجربیات گذشته‌مان آن را ایجاد کرده‌اند. شاید این چارچوب جواب بدهد، اما واقعاً تا چه اندازه برای ما مفید است؟ بارها برایمان پیش آمده است که به جای درس‌هایی که از تجربیات خودمان گرفته‌ایم، براساس چیزهایی عمل کرده‌ایم که آن‌ها را از دیگران آموخته‌ایم. بسیار پیش می‌آید که فرصتی برایمان مهیا می‌شود، اما چون این فرصت شبیه یکی از فرصت‌های گذشته است، از آن روی می‌گردانیم و به این ترتیب مانع از آن می‌شویم که فراوانی بیشتر، روابط عمیق‌تر و مشاغل بهتری به دست بیاوریم.
بنابراین بهتر است که به تجربیات روزانه و هر لحظه خودمان توجه کنیم زیرا ممکن است پیامی در آن لحظه برای ما باشد و ما از آن غافل شویم.

 


ما با دنیایمان هماهنگ هستیم
ما بخشی از تک‌تک چمن‌های روی زمین و یکایک سنگ‌های داخل رودخانه هستیم. بخشی از همه‌ی قطره‌های باران و هوای خنکی هستیم که صبحگاهان هنگام بیرون رفتن از خانه، صورت‌مان را نوازش می‌کنند.
اگر ما چنین پیوند عمیقی با همه‌چیز داشته باشیم، آنگاه منطقاً باید بتوانیم شواهد این پیوند را هر روز در زندگی‌مان مشاهده کنیم. چه‌بسا ما داریم این شواهد را مشاهده می‌کنیم – و چه‌بسا هر روز این شواهد را می‌بینیم، اما به آنها توجه نمی‌کنیم و آنها را تشخیص نمی‌دهیم.

 

پیام های کائنات


همه‌مان می‌دانیم که هر قدر بیشتر در کنار افراد، مکان‌ها و چیزهای پیرامون‌مان باشیم، بیشتر در جوار آنها احساس راحتی می‌کنیم. برای مثال، بیشتر ما هنگامی که وارد اتاق نشیمن خانه‌ی خودمان می‌شویم، احساس راحتی می‌کنیم، اما هنگام ورود به «سالن پذیرایی» هتل چنین احساسی نداریم. اگرچه ممکن است هتل محیط تازه‌تری داشته باشد و در آن از جدیدترین پارچه‌ها، فرش‌ها و مبل‌ها استفاده شده باشد، اما احساس «خانه» را به ما نمی‌دهد. وقتی چیزی را اینچنین تجربه می‌کنیم، راحتی ما به‌خاطر هماهنگ شدنِ انرژی نامحسوسی است که میان ما و جهان‌مان تعادل برقرار می‌کند – این مسئله رزونانس تعادل نام دارد.
ما انسانها تا حدودی با همه‌چیز رزونانس داریم، از ماشین‌هایمان گرفته تا خانه‌هایمان (و حتی لوازمی که هر روز در خانه از آنها استفاده می‌کنیم)؛ به همین دلیل است که حضورمان روی دیگران، محیط اطراف و دنیای ما تأثیر می‌گذارد. بنابراین جای تعجب نیست که وقتی چیزی در درون ما یا در درون چیزهای اطراف ما تغییر می‌کند، این تغییر خودش را در زندگی ما نشان می‌دهد.


به مثالی از کتاب «ماتریکس الهی» نوشته «گرگ بریدن» درباره رزونانس و پیام‌های کائنات توجه کنید:


«یکی از مشتریانم (در مشاوره) می‌گفت با مردی وارد یک رابطه‌ی درازمدت شده است و رابطه‌شان شبیه یک «قرار بی‌پایان است». آنها بیش از ده سال بود که با هم وارد رابطه شده بودند و رابطه‌شان به بن‌بست رسیده بود. هرگاه در مورد ازدواج حرف می‌زدند، بحث‌شان به اختلاف نظر می‌کشید؛ با این حال نمی‌توانستند دور از هم زندگی کنند و می‌خواستند کنار هم باشند .در یکی از همان شب‌ها، آن خانم تجربه‌ای را بازگو کرد که نمونه‌ی واضحی از رزونانس بود؛ طوری که کمترین شکی راجع به پیوند ما و جهان باقی نمی‌گذاشت.
گفتم «زندگی‌تان در طی هفته‌ی قبل چطور بوده است؟ اوضاع زندگی‌تان چطور است؟»
گفت «وای، باورتان نمی‌شود چه اتفاقاتی افتاده است. چه هفته‌ی عجیب و غریبی! همراه دوست‌پسرم نشسته بودیم و تلویزیون تماشا می‌کردیم که ناگهان صدای بلندی از حمام آمد. وقتی رفتیم تا ببینیم چه اتفاقی افتاده، حدس بزنید چه چیزی دیدیم؟»
گفتم «نمی‌توانم حدس بزنم. اما واقعاً علاقمند شدم که بدانم چه اتفاقی افتاد.»
جواب داد «خب، لوله‌ی آب گرم زیر سینک ترکیده بود، درِ کابینت را از جا کنده و به سمت دیوار روبرو پرتاب کرده بود.»
 با تعجب گفتم «وای! تا حالا چنین اتفاقی برایم نیفتاده.»
 ادامه داد «فقط همین نبود. وقتی به پارکینگ رفتیم تا ماشین را روشن کنیم، دیدیم آب داغ کف پارکینگ را پر کرده است – آب‌گرمکن ترکیده بود و آب همه‌جا را گرفته بود.بعدش وقتی ماشین را از پارکینگ بیرون بردیم، لوله‌ی رادیاتور ماشین ترکید و همه‌ی ضدیخ ماشین روی زمین ریخت!»
وقتی به حرفهای این زن گوش میکردم، فوراً الگوی اتفاقات را تشخیص دادم. گفتم «آن روز چه اتفاقی در خانه افتاده بود؟ رابطه‌تان را چگونه توصیف میکنی»
بی‌درنگ گفت «خیلی ساده است. رابطه‌مان مانند زودپزی بود که آن را روی اجاق گاز گذاشته باشی.» ناگهان در سکوت فرو رفت و نگاهش را به من دوخت. «شما که فکر نمی‌کنید تنش‌های رابطه‌ی ما باعث شده این اتفاقات بیفتد، درست است؟»
گفتم «به نظر من، این تنش‌ها رابطه‌ی مستقیمی با این اتفاقات دارند. ما با دنیایمان هماهنگیم و دنیای ما انرژی تجربیات عاطفی‌مان را به صورت فیزیکی به ما نشان می‌دهد؛ گاهی به صورت نامحسوس و گاهی نیز مانند مورد شما، کاملاً واضح و مشخص – خانه‌ی شما عملاً تنشی را که میان شما دو نفر وجود دارد، منعکس کرده است، آن هم به واسطه‌ی عنصری که هزاران سال است مظهر عواطف و احساسات محسوب میشود: به واسطه‌ی آب. چه پیام قدرتمند، زیبا و واضحی از میدان دریافت کرده‌اید! حالا می‌خواهید با این پیام چه کنید؟»
ماتریکس الهی آینه‌ی دنیوی روابطی است که به واسطه‌ی باورهای ما شکل می‌گیرند.»

این اتفاقات را از زبان گرگ بریدن در ویدیوی زیر مشاهده کنید تا کاملا مطلب برای شما روشن شود و بتوانید هر چه بهتر و عمیق‌تر اتفاقات دنیای اطراف خود را درک و به پیام‌هایی که به شما می‌رسد توجه کنید:

 


داستان جالبی بود! خواه ما به رابطه‌ی رزونانسی‌مان با واقعیت پیرامون‌مان پی ببریم و خواه پی نبریم، این رابطه در قالب ماتریکس الهی وجود دارد. اگر به قدر کافی خردمند باشیم و پیام‌هایی را که به واسطه‌ی محیط اطراف به ما می‌رسند، درک کنیم، آنگاه رابطه‌ی ما با جهان می‌تواند بهترین آموزگارمان باشد. حتی گاهی می‌تواند جان‌مان را نیز نجات دهد!

متوجه شدیم که دنیای کوانتوم بر قلمروی ما تأثیر مستقیم دارد و در تجربیات روزانه ما ممکن است پیام هایی از این قلمروی وجود برای ما بیاید، پیا‌م ‌هایی از کائنات. پس بهتر است که به این تجربیات روزمره توجه کنیم تا شاید پیامی برای ما باشد و به موفقیت و پیشرفت ما و شناخت بیشترمان از زندگی کمک کند. اما لازمه‌ی آن دانستن زبان ماتریکس الهی (کلیک کنید) است. گرگ بریدن در این زمینه به خوبی می‌تواند شما را راهنمایی کند. او علاوه بر اینکه یافته‌های آزمایشات کوانتومی را شرح می‌دهد، ما را یک گام نیز فراتر می‌برد: به ما نشان می‌دهد که کشف رمز و راز جهان و پیام‌های کائنات چگونه کمک می‌کنند رویاها و خواسته های خود را محقق کنیم.

 


نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید:

اگر شما نیز تجربه‌ی اینگونه پیام‌ها را از دنیای کائنات دارید که بعداً نشانه آن را مشاهده کرده‌اید؛ لطفاً در قسمت نظرات بیان کنید تا بتوانیم هرچه بهتر و راحت‌تر این پیام‌ها را درک و در زندگی خود به کار ببریم.  

 

برای ثبت نظرات خود، به پایین صفحه مراجعه فرمایید.

 

هدیه پیام های کائنات

محمد هادی سحابی
تیم تحقیقاتی و مقاله نویسی سایت رویال مایند
مقالات پیشنهادی

نظر شما درباره این مطلب

برای شرکت در بخش نظرات باید در سایت رویال مایند ثبت نام کنید. ثبت نام در سایت رویال مایند رایگان است و کمتر از ۳۰ ثانیه زمان می برد.

ورود به سایت ثبت نام