کتاب الکترونیکی و صوتی اصول هدفمندی - جیک دوسی

از ابتدای زمان، میلیاردها نفر در آرزوی داشتن یک زندگی معنادار هستند. برخی از افراد رویای تغییر دنیا یا حداقل تغییر دنیای خودشان را دارند. هر چند بیشتر ما رویاپردازی می کنیم، اما تعداد کمی می توانیم این رویاها را محقق سازیم. بسیاری از ما به سادگی نمی ‌توانیم بفهمیم چطور این کار را انجام دهیم. توانایی به حقیقت پیوستن رویاهایمان یک راز بزرگ است. چرا بعضی از مردم این قدر ماهر و پرشور به نظر می‌رسند، در حالی که دیگران نمی ‌توانند از یکنواختیِ خفه کننده‌ی یک زندگی معمولی خارج شوند؟ این کتاب برای پاسخ به این پرسش و پرسش های دیگری نوشته شده‌است، از جمله: چگونه می‌ توانیم یک زندگی معنادار داشته باشیم؟ چگونه یک فرد می تواند موفق‌ تر و بااعتماد به نفس تر باشد و رویاهایش را تحقق ببخشد؟ وجه مشترک موفق ‌ترین، خوشحال ترین، و تاثیرگذارترین افراد جهان چیست؟ رفتار، ویژگی‌ها، اعتقادات و استراتژی‌ های مشترک این افراد تاریخ ساز کدام ها هستند؟ چگونه می‌توان با شادی بیشتری زندگی کرد؟

در این کتاب اصول، ویژگی‌ها، باورها و داستان ‌های مشترکی را خواهید یافت که برخی از بزرگ‌‌ترین و موفق ترین افراد قرن بیست و یکم از آنها بهره ها برده اند. این ایده‌ ها می‌ توانند برای بهبود دنیای درونی و همچنین دنیای اطراف شما بسیار مفید باشند. هر بخش، محرکی را به شما می دهد تا در زندگی معنای عمیق تری را پیدا کنید، به چیزهای ساده و کوچکی مانند زیبایی آسمان عشق بورزید و حتی راه ‌هایی برای تغییر مسیر تاریخ بشر پیدا کنید.

اگر با خودتان می گویید «من نمی توانم زندگی رویاهایم را داشته باشم.» یا «نمی‌توانم دنیا را تغییر دهم» پس لطفا به این سوال فکر کنید: «اگر شما نه، پس چه کسی؟»

توجه داشته باشید که آموزش و سن هیچ ربطی به توانایی شما برای تاثیر گذاری ندارند. فردی که کالج را ترک کرده بود، استیو جابز، با اعمال این اصول و اختراعات خود و ایجاد اپل، مسیر تاریخ بشر را برای همیشه تغییر داد. و موسس ویرجین، ریچارد برانسون، هم دبیرستان را رها کرد. او هم از این اصول برای ساخت یکی از بزرگ ‌ترین شرکت‌های تجاری تاریخ استفاده کرد. مالکوم ایکس بدون مدرک دانشگاهی از دانش خودش استفاده کرد تا قدرت، وضوح و دانش را پیدا کند، بداند که چگونه مسیر تاریخ بشر را تغییر دهد. و مادر ترزا، زنی بی ‌سواد (حداقل با استانداردهای رسمی) از شهر کوچکی در مقدونیه، این اصول را به نمایش گذاشت و آگاهی جهان غرب را تغییر داد. در این کتاب داستان و درسهای آنها و همچنین بسیاری از افراد دیگر را پیدا خواهید کرد.

پیشگفتاری از جک کنفیلد:

شرایط اولین ملاقات من با جیک دوسی تا حدی نشان می ‌دهد که چرا می ‌خواستم این مقدمه را بنویسم. سال ۲۰۱۳ بود و من در حال آماده کردن یک رویداد خیریه در لس‌آنجلس بودم. تمام بلیت ها فروخته شده بود و سالن رقص پر از افرادی بود که برای حضور در آن مراسم جمع شده بودند. به جیک گفته بودند که من در آنجا سخنرانی خواهم داشت. او در آخرین لحظه بلیتی خریده بود و امیدوار بود چند دقیقه ای با من حرف بزند. جیک بیست سال داشت و می ‌خواست اولین کتاب خود را با عنوان در شرف وقوع، منتشر کند. به گفته او این کتاب با الهام از من نوشته است. او دو ساعت و نیم رانندگی کرده بوده و نسخه ای امضاء شده از کتابش را برایم آورده بود. فقط می خواست خودش را معرفی کند و کتابش را به من بدهد. اما افراد بسیاری آنجا بودند و احتمال دیدار ما خیلی کم بود. آخرای شب بود و من برای صرف شام به سوی صندلی خودم رفتم.

 جیک جلو آمد تا خودش را معرفی کند: «سلام جک. من جیک دوسی هستم. این کتاب را نوشتم و تو الهام‌ بخش من برای نوشتن آن هستی.» از او پرسیدم «من چگونه الهام بخش نوشتن این کتاب شدم؟» گفت «شما در کتاب اصول موفقیت می‌گویید که وقتی کسی گفت «نه» بگویید «بعدی.» و هر بار که به من می گفتند برای نویسنده شدن بسیار جوان هستم یا وقتی که نمایندگان ادبی گفتند که به تجربه بیشتری نیاز دارم تا نماینده من باشند، فقط می گفتم: «بعدی» و تسلیم نشدم. حالا من در کنار شما ایستاده ‌ام و کتاب چاپ شده ام را در دست دارم.» جیک این کلمات را با اشتیاق خاصی گفت و من خیلی زود او را تحسین کردم. لبخندی روی صورتم نقش بست. می‌توانستم شور و شوق درونی ام را احساس کنم. بلافاصله از او استقبال کردم و همسرم را به او معرفی کردم. در مدتی که پیشخدمت سر میز من شام سرو می کرد، جیک و زنم گپ می‌زدند. جالب اینکه، مادر جیک و مادر همسرم در یک دبیرستان درس می خواندند.

 اما دیدار ما چیزی بیشتر از یک تصادف بود. تمامی بلیط های آن مراسم فروحته شده بود. در مکانی که ظاهرا هیچ صندلی خالی وجود نداشت، صندلی سمت چپم خالی بود. وقتی غذا را آوردند، از جیک پرسیدم که آیا می ‌خواهد آنجا بنشیند و از غذایش در صندلی خالی کنار من لذت ببرد. او گفت چنان هیجان ‌زده است که متوجه آن صندلی خالی نشده است! احتمال تصادفی بودن این موضوع چقدر است؟ چقدر احتمال دارد در یک مراسم پنج ساعته جایی که به نظر می‌رسد هیچ صندلی خالی وجود ندارد و جیک مصرانه می خواهد خودش را معرفی کند، درست در همان لحظه‌ای که پیشخدمت برای سرو کردن شام به میز من آمده بود، شخصی که کنارم نشسته بود، زود رفته باشد؟ چطور ممکن است که فرصت دیدار برای ما به گونه ‌ای بی نقص اتفاق بیفتد؟

به نظر من احتمال رخ دادن این اتفاق به خاطر باور جیک زیاد بود. او می‌گوید که نمی‌ دانست «چطور» با من ملاقات می‌ کند، او فقط می‌ دانست که ممکن است ما با هم دوست بشیم. چند ماه بعد، من و همسرم او را به جشن تولدم دعوت کردیم. آن شب جیک از من پرسید: « جک برای اینکه رویاهایم را زندگی کنم باید چه چیزی بدانم؟» و من گفتم «آنها را بنویس و عملی کن.» او آنجا نشسته بود و امیدوار بود که من با جزئیات بیشتری توضیح دهم. گفتم «جیک، تو توانایی رسیدن به هر چیزی رو که بخواهی داری. اگر این توانایی در وجودت نبود از همان اول این خواسته ها را نداشتی.»

چند ماه بعد از تولدم، جیک نامه ای به من نوشت و گفت که به توصیه من گوش کرده است و انتشارات پنگوئین کتاب جدید او را منتشر خواهد کرد. کتابی که از گفت و گو و کتاب اصول موفقیت من الهام‌گرفته بود. یکی از اهدافم، الهام ‌بخشی و توانمندسازی افراد جوان است تا از طریق سمینارهای اصول موفقیت من، والاترین رویاهای خود را محقق سازند. یکی از اصول موفقیت این است: «آنچه را می خواهی درخواست کن.» من باور دارم هر چیزی که می‌خواهید در آنجا منتظر شما است تا آن را درخواست کنید.

همانطور که جیک در این کتاب نشان می‌ دهد، رویاهای شما دور از دسترس نیستند. ترس و باورهای محدودکننده تان نمی توانند شما را متوقف کنند و شما هرگز خیلی جوان یا بیش از حد مسن نیستید که بااعتماد به نفس بیشتری زندگی نکنید یا نتوانید تغییری ایجاد کنید. جیک من را مربی خود می ‌داند و این نقش برای من بسیار لذت بخش است. به همان اندازه من هم او را در زندگی خودم الهام بخش می‌دانم.

جیک بسیار درخشان و الهام ‌بخش است زیرا انتخاب کرده‌ است تا در زندگی متعهد به بیان کامل توانایی بی پایان خود باشد. و به همین دلیل، او تواناییِ الهام بخشی به دیگران را دارد تا رویاهای خود را محقق کنند. مطمئن هستم که با خواندن این کتاب، جیک الهام ‌بخش شما برای رسیدن به زیباترین رویاهایتان خواهد بود و اینگونه به داشتن یک دنیای عادلانه و مهربان تر کمک خواهید کرد.