زمان مطالعه : 12 دقیقه
چکیده این مطلب : حتماً تا به حال نام «میدان کوانتومی» به گوشتان خورده. اما واقعا معنی و مفهوم «میدان کوانتومی» چیست؟ آیا واقعا میتوان با کمک این میدان به سرعت به خواستههایمان برسیم؟ در این مقاله میخواهیم با استفاده از آموزههای دکتر جو دیسپنزا با میدان کوانتومی به بهترین شکل آشنا شده و راه ورود به این میدان و رسیدن به خواستهها را دریابیم.
میدان کوانتومی چیست؟
چگونه به خواستههایمان برسیم؟
آیا تا به حال عبارت «میدان کوانتومی» را شنیدهاید؟
به نظر شما میدان کوانتومی چیست؟
آیا واقعا میتوان با کمک این میدان به سرعت و بدون وابستگی به زمان به خواستههایمان برسیم؟
«میدان کوانتومی» موضوع مهمی است که اکثر افراد درک درستی از آن ندارند و نمیدانند این میدان دقیقا چیست و به چه صورت است. اما باید به خوبی با آن آشنا شده تا بتوانیم جهان خودمان را درک کنیم.
در این مقاله میخواهیم با استفاده از آموزههای دکتر جو دیسپنزا متوجه شویم که:
قبل از هر چیزی باید بدانید که ما دو دنیا در اطرافمان داریم، دنیای سهبعدی یا قلمروی مکان-زمان که آن را میشناسیم و دنیای کوانتومی که میخواهیم با آن آشنا شویم که نام دیگر آن قلمروی زمان-مکان است.
دنیای سهبعدی یا قلمروی مکان-زمان: نگاهی به اطرافتان بیندازید و تمام چیزهای این دنیای مادی را نگاه کنید، شما چیزهایی را میبینید که شکل و ساختارِ مادی داشته باشند، ارتفاع، عرض و عمق، به دلیل اینکه تمام چیزهای مادی ارتفاع، عرض و عمق دارند به این دنیا میگوییم «دنیای سه بعدی»، این دنیای سه بعدی را تنها با حواس میتوان تجربه کرد. نام دیگر این دنیای سه بعدی، قلمروی مکان-زمان است، قلمروی مکان-زمان، همان جایی است که ما در آن زندگی میکنیم، همین دنیای شناخته شدهی ما.
دنیای کوانتومی یا قلمروی زمان-مکان: اما دنیای کوانتومی یا قلمروی زمان-مکان را نمیشود با حواس تجربه کرد، اصول و قوانین این دنیا فراتر از قوانین واقعیتِ سه بعدی هستند، این قلمرو که در ورای مکان و زمان است، قوانین دیگری دارد. در این قلمرو شما از خودتان عبور میکنید و میتوانید با خواستههایتان همفرکانس شوید، آنها را به واقعیت سهبعدی به سمت خود جذب کنید و اینگونه دست به آفرینش کوانتومی بزنید.
اما این عبور کردن از خود یعنی چی؟ اینکه به صورت آگاهی محض وارد قلمروی کوانتومی شویم یعنی چی؟ چه اتفاقاتی میافتد؟ این دو دنیا چه تفاوتی با هم دارند؟ در ویدیوی کوتاه زیر دکتر جو دیسپنزا خیلی ساده برای شما توضیح میدهد:
قبل از اینکه با فضای سیاه یا دنیای کوانتومی بیشتر آشنا شویم، بیاید تا در مورد زمان صحبت کنیم تا قضیه بهتر درک شود.
ما زمان را به شیوهای خطی تجربه میکنیم، زیرا ما گذشتهی مشخصی داریم که میتوانیم آن را به یاد بیاوریم و گذشته توالیِ یک سری لحظات جداگانه است. لحظههایی که بار عاطفی زیادی داشته باشند، گذشتهی ما را تعریف میکنند. اگر ما در گذشته و زمانِ خطی زندگی کنیم، در لحظهی حال، مغز ما کارش پیشبینی است و مدام میخواهد آینده را پیشبینی کند. بنابراین میتوان گفت که ما یک زمان خطی داریم که فیزیکدانان به آن میگویند خطِ دنیا.
بنابراین ما گذشته را به یاد میآوریم، آینده را پیشبینی میکنیم و زمان را به شیوهای کاملاً خطی تجربه میکنیم. در این قلمروی حواس، ما جدایی را تجربه میکنیم، جدایی یعنی دوگانگی. من اینجا ایستادهام و میبینم که از فلان چیز که آنجاست، پس جدا هستم. اگر من بخواهم از یک نقطه آگاهی به یک نقطهی دیگر از آگاهی بروم، من به عنوان یک بدن، باید بدنم را در این واقعیت سه بعدی از یک نقطهی هشیاری، به نقطهی دیگری از هشیاری حرکت بدهم و زمانی که من در فضا حرکت میکنم، یا فضا را فرو میریزم، زمان را تجربه میکنم.
اگر من اینجا باشم و رویاهایم در جایی در آینده باشند، مغز من به صورت خودکار حساب میکند که چقدر طول میکشد تا من به رویایم برسم. مثلا میگوید: «انقدر طول کشید تا فلان مقدار پول در آورم، باید سر کار بروم، اضافه کاری کنم تا مخارجم را تأمین کنم و به خواستهام برسم». بنابراین زمانی که ما برای خودمان هدفی میگذاریم و رویاپردازی میکنیم، برای تحققشان، بدن مادیمان را در فضا جابهجا میکنیم. این بدین معناست که در این واقعیتِ سه بعدی و این قلمروی فیزیک نیوتنی، همه چیز زمان میخواهد.
میتوان گفت حواس پنجگانه، ما را به واقعیت سه بعدی متصل میکنند. زمانی که شما با محیط بیرونیتان تعامل میکنید و چیزی را میبینید که آن را میخواهید، متوجه میشوید که آن چیز را هماکنون ندارید و جدا هستید. سپس در مورد داشتن آن فکر رویاپردازی میکنید. زمانی که به آینده فکر میکنید و رویای آن را میبینید، آن آینده را تجربه میکنید، اما زمانی که به دنیای حواس برمیگردید و میبینید که آن شیء یا تجربه واقعیت پیدا نکرده، جدایی بیشتری را تجربه میکنید. هورمونهای استرس، حواس را تقویت میکنند و باعث میشوند شما بیشتر روی دنیای مادی تمرکز کنید، سپس تلاش میکنید نتایج را به زور ایجاد کنید، آنها را کنترل کنید، پیشبینیشان کنید. برایشان بجنگید و آنها را دستکاری کنید. اگر بخواهید سریعتر به خواستهتان برسید، از یک نقطهی آگاهی، به نقطهی دیگری که رویای شماست، حرکت میکنید، بیشتر مردم برای این منظور، سریعتر حرکت میکنند، فکر میکنند که اگر در فضا سریعتر حرکت کنند، کمتر زمان میبرد. مردم همیشه براساس یک برنامه، با عجله به سمت آینده میروند و هیچ وقت از لحظه لذت نمیبرند.
پیشنهاد مقاله درمورد ضررهای استرس: احساسات بقا را رها کنید، زندگی دلخواهتان را خلق کنید
در این قلمروی واقعیتِ سه بعدی، یک فضای لایتناهی وجود دارد، فضا بیانتهاست. بدنِ مادیِ شما، واقعیت سه بعدی را تجربه میکند. در این دنیای سه بعدی شما هویت برای خودتان تعریف میکنید و برای رسیدن به رویاهایتان میجنگید و تلاش میکنید تا از این نقطه به نقطهی دیگر برسید و زمانی که به آن نقطه رسیدید، نقطهی بعدی را میبینید و برای رسیدن به آن تلاش میکنید و هیچگاه زندگی را تجربه نخواهید کرد. اما اگر بخواهیم اینگونه نباشیم چه؟ باید وارد دنیای کوانتومی شویم و از این میدان برای آفرینش استفاده کنیم. پس اول باید آن را درک کنیم.
میدان کوانتومی دقیقا به چه شکل است؟
یک فضای سیاه را در نظر بگیرید که در آن هیچ چیز نیست. هیچ چیز مادی در این میدان وجود ندارد. نه بدنی، نه موجود زندهای، نه شیئی، نه مکانی و نه زمانی. هیچ چیز مادی در آنجا نیست. تما چیزهای مادی در دنیای سهبعدی یا دنیای نیوتنی است.
اگر میخواهید میدان کوانتوم را در ذهنتان درک کنید و خودتان را در آنجا تصور کنید، همه چیز را حذف کنید؛ همهی بدنها، افراد، حیوانات، گیاهان، اشیا و مکانها را از جهان حذف کنید. زمین و ماه و خورشید و سیاره و ستارهها را حذف کنید. هیچ کهکشان و اجرام آسمانی نمیبینید. چشمانتان را ببندید و همه چیز را حذف کنید. در این حالت فقط یک فضای سیاه بینهایت باقی میماند. این فضا که دکتر جو دیسپنزا در مراقبههایش با عنوان فضای سیاه از آن یاد میکند، یک خلأ است. اما اینکه شما چیزی در آن نمیبینید، به این معنا نیست که چیزی در آن وجود ندارد. این فضا پر است از فرکانس، انرژی و اطلاعات. شما در این میدان بدنی ندارید و به صورت یک آگاهی محض در آنجا خواهید بود. این اطلاعات به صورت امکانهای بالقوهای هستند که میتوانید آنها را به واقعیت تبدیل کنید.
اما اگر بخواهیم اینگونه نباشیم و از میدان کوانتومی برای آفرینش استفاده کنیم و نه از ماده، باید ارتباطمان را با تمام شناختههای این دنیای سه بعدی قطع کنیم. باید ارتباطمان را با تمام مادیاتِ این واقعیتِ سه بعدی قطع کنیم. چشمانمان را ببندیم و مراقبه کنیم. ارتباطمان را با محیط قطع کنیم، از بدنمان عبور کنیم. وارد لحظهی حال شویم و خودمان را از خطِ زمانیِ آیندهی قابل پیشبینی و گذشتهی آشنا خارج کنیم. دیگر هیچ بدنی، هیچ کسی، هیچ چیزی، هیچ جایی و هیچ زمانی نباشیم. در این لحظه میتوان گفت ما توجهمان را به طور کامل از روی شناختهها برداشتیم. باید مدام برای رسیدن به لحظهی حال در تلاش باشید، هشیاریتان را باز کنید و همراه با آن، فضا را احساس کنید، انرژی را حس کنید، و هیچ چیز مادی را احساس نکنید.
این قلمرو را نمیتوان با حواس پنجگانه تجربه کرد،
فقط میتوانید آن را با آگاهی یا هشیاریتان تجربه کنید.
دنیای کوانتومی، قلمروی فرکانس، انرژی، ارتعاش و اطلاعات است.
در این قلمرو میتوانید از تمام جداییها عبور کرده و یگانگی را تجربه کنید.
یکپارچگی و ارتباط با یک چیزِ بزرگتر را تجربه کنید.
(دکتر جو دیسپنزا- برگرفته از دوره پیشرفته دیسپنزا)
در دنیای کوانتومی مواظب افکار و احساستان باشید!
اگر در میدان کوانتومی و نه در قلمروی ماده، دست به آفرینش بزنید، میتوانید تأثیر بیشتری روی ماهیت واقعیت به جا بگذارید. اگر شما در قلمروی فکر باشید و جدایی هم وجود نداشته باشد، آنگاه تکتک افکار شما، فرکانس دارند. بنابراین اگر افکار شما به عواطفی مانند خشم، ناراحتی، درد، رنج و احساس گناه ربط داشته باشند، فرکانس پایینتری ایجاد میکنند و چون فرکانس پایینتری تولید میکنند، ما بیشتر احساسِ ماده بودن و کمتر احساس انرژی بودن میکنیم. ما باید در این قلمرو، مواظب افکار و هشیاریمان باشیم.
نکته بسیار مهم این است که هر یک از عواطف، فرکانس خاصی تولید میکند. هرچه فرکانس و ارتعاش پایینتر باشد، نتیجهی موردنظر دیرتر در واقعیت سه بعدی محقق میشود، اما هرچه فرکانس بالاتر باشد، احساس متعالیتر شده، آگاهی شما با آگاهی برتر ادغام میشود و به میدان یکپارچه کوانتومی نزدیکتر میشوید. صحبتهای فوقالعاده دکتر دیسپنزا را در این رابطه از دست ندهید:
پیشنهاد مقاله: باید خدایی شوید + ویدیو از دکتر دیسپنزا
در ابتدای این مقاله مفهوم زمان را در دنیای سهبعدی گفتیم. اما در دنیای کوانتوم، قلمروی زمان-مکان، زمان بینهایت است. زمان لایتناهی است. به این فکر کنید، اگر زمانِ بینهایت داشتید، میتوانستید به چه چیزهایی برسید؟ اگر زمان بینهایت باشد، میتوانید هرکاری که میخواهید انجام دهید. زمان بی معنی میشود و شما هر لحظه به امکانهای مختلفی دسترسی خواهید داشت. کافی است به امکان جدیدی فکر کرده تا آن را به واقعیت تبدیل کنید. بنابراین اگر بینهایت زمان داشته باشید، بینهایت امکان پیش روی شماست تا به آنها تحقق ببخشید و این دنیای کوانتومی است. زمان بینهایت است و تمام امکانها در لحظهی حالِ ابدی وجود دارند و این دنیا، همان میدان کوانتومی است.
برای این کار به دو چیز نیاز داریم:
گفتیم که اگر میخواهیم وارد این میدان شویم، ، باید ارتباطمان را با تمام شناختههای این دنیای سه بعدی قطع کنیم و به آگاهی محض تبدیل شویم. تکتک افکار و احساسات ما چه در دنیای سه بعدی و چه در این میدان روی واقعیت ما اثرگذار است و فکر و احساس ما فرکانس خودش را تولید میکند.
میتوان گفت هر فکری دارای فرکانس است و اگر آفرینش شما در فرکانسهای پایین باشد، آنگاه آفرینش شما در حالتِ قطبیت و دوگانگی است. باید انرژی را وارد قلبتان کنید. زمانی که تپشهای قلب شما منسجم شدند، احساس میکنید به چیز بزرگتری وصل شدید. حالا اگر بتوانید با مغز منسجمتان یک نیت واضح ایجاد کنید، این سیگنالی است که شما دارید مخابره میکنید. در این حالت نوبت به شکرگزاری پیش از تحقق خواسته میرسد. احساس کنید خواستهتان پیشاپیش محقق شده و بابت آن شکرگزار باشید. احساس رسیدن به خواستهتان را به بدنتان یاد دهید. اگر به آیندهتان وصل شوید، احساسی که دارید آن رویداد و امکان بالقوه را به شما میکشد.
پیشنهاد رایگان: فرمولا - هوش قلبی (به همراه مراقبه انسجام قلب)
همانطور که در ویدیوی بالا گفته شد، اگر از انرژی منبع برای آفرینش استفاده کنید و از میدان یکپارچهای بهره بگیرید که به تمام چیزهای مادی وصل است، آنگاه میتوانید بیشتر روی ماهیتِ واقعیت اثر بگذارید. حالا که به میدان وصل شدید و در آنجا میآفرینید، دیگر تلاش بیش از حد لازم نیست، در این حالت شما به کمال رسیده هیچ نیاز و آرزویی ندارید، کمبودی ندارید و امیدی هم ندارید! شما احساس کمال میکنید و احساس میکنید که خواسته شما قبلاً محقق شده است و احساس عشق و شکرگزاری تمام وجود شما را در بر میگیرد.
تمام امکانها در این قلمرو وجود دارند. در این قلمرو بینهایت زمان وجود دارد. اگر بتوانید آگاهیتان را در آگاهیِ برتر و هوش کیهانی ادغام کنید و به جای ماده، از میدان برای آفرینش استفاده کنید، میتوانید به آگاهیِ هر کسی تبدیل شوید، هر بدنی را داشته باشید، هر جایی زندگی کنید، هر چیزی را داشته باشید و در هر زمانی باشید. چون تمام امکانها در لحظهی حالِ ابدی هستند، نه گذشتهای است و نه آیندهای، فقط لحظهی حالِ ابدی است.
اگر شما سرچشمهی کلِ آگاهی باشید، آنگاه همه چیز هستید. اگر در این جایگاه دست به آفرینش بزنید، نمیتوانید جایی بروید. تنها راهِ حرکت در زمان این است که ارتعاش یا فرکانستان را تغییر دهید. اگر در زمان حرکت کرده و فرکانستان را تغییر دهید، ابعاد یا فضاها را ایجاد و تجربه میکنید.
شما در قلمرویی، فراتر از مکان و زمان هستید. جایی نیست که بروید چون مکانی وجود ندارد. اگر مکان نباشد، زمان هم نیست. فقط یک لحظهی طولانی. شما میخواهید امکانهای دیگری را تجربه کنید، بدون اینکه از نقطهای به نقطهی دیگر بروید و سرعتتان را کم و زیاد کنید.
اگر شما با یکی از بالقوگیهای آینده که از قبل در میدان کوانتومی وجود دارند همارتعاش شوید و نه از موضع ماده، بلکه از درونِ میدان کوانتومی دست به آفرینش بزنید، برای تحقق هدفتان لازم نیست جایی بروید؛ زمان و مکان فرو میریزد و آن تجربه به سمت شما جذب میشود.
بنابراین میدان کوانتومی به شما کمک میکند خواستهای که دارید را به عنوان یک امکان در میدان کوانتومی پیدا کرده و فکر و احساس خود یا همان فرکانس خودتان را روی آن امکان تنظیم کرده و آن را در واقعیت به سمت خودتان جذب کنید. دیگر نیاز نیست تلاش بیش از حد کنید، مدام حسرت بخورید، حرص و طمع داشته باشید و در مسیری که دارید از آن مسیر لذت نبرید. اینگونه است که شما زندگی کردن را تجربه خواهید کرد و از آن لذت خواهید برد.
شما چه تجربه ای از مراقبه کردن، انسجام قلب و مغز و ورود به میدان کوانتومی دارید؟ اگر شما نیز تا به حال با این میدان آشنا شده و تجربهاش کردید، یا اینکه قصد دارید از همین الآن مراقبه را شروع کرده و وارد این میدان شوید، حتماً در قسمت نظرات آن را با ما به اشتراک بگذارید.
برای ثبت نظر ارزشمند خود، به پایین صفحه مراجعه کنید. 👇👇
میدان کوانتومی چیست؟
چگونه به خواستههایمان برسیم؟
آیا تا به حال عبارت «میدان کوانتومی» را شنیدهاید؟
به نظر شما میدان کوانتومی چیست؟
آیا واقعا میتوان با کمک این میدان به سرعت و بدون وابستگی به زمان به خواستههایمان برسیم؟
«میدان کوانتومی» موضوع مهمی است که اکثر افراد درک درستی از آن ندارند و نمیدانند این میدان دقیقا چیست و به چه صورت است. اما باید به خوبی با آن آشنا شده تا بتوانیم جهان خودمان را درک کنیم.
در این مقاله میخواهیم با استفاده از آموزههای دکتر جو دیسپنزا متوجه شویم که:
قبل از هر چیزی باید بدانید که ما دو دنیا در اطرافمان داریم، دنیای سهبعدی یا قلمروی مکان-زمان که آن را میشناسیم و دنیای کوانتومی که میخواهیم با آن آشنا شویم که نام دیگر آن قلمروی زمان-مکان است.
دنیای سهبعدی یا قلمروی مکان-زمان: نگاهی به اطرافتان بیندازید و تمام چیزهای این دنیای مادی را نگاه کنید، شما چیزهایی را میبینید که شکل و ساختارِ مادی داشته باشند، ارتفاع، عرض و عمق، به دلیل اینکه تمام چیزهای مادی ارتفاع، عرض و عمق دارند به این دنیا میگوییم «دنیای سه بعدی»، این دنیای سه بعدی را تنها با حواس میتوان تجربه کرد. نام دیگر این دنیای سه بعدی، قلمروی مکان-زمان است، قلمروی مکان-زمان، همان جایی است که ما در آن زندگی میکنیم، همین دنیای شناخته شدهی ما.
دنیای کوانتومی یا قلمروی زمان-مکان: اما دنیای کوانتومی یا قلمروی زمان-مکان را نمیشود با حواس تجربه کرد، اصول و قوانین این دنیا فراتر از قوانین واقعیتِ سه بعدی هستند، این قلمرو که در ورای مکان و زمان است، قوانین دیگری دارد. در این قلمرو شما از خودتان عبور میکنید و میتوانید با خواستههایتان همفرکانس شوید، آنها را به واقعیت سهبعدی به سمت خود جذب کنید و اینگونه دست به آفرینش کوانتومی بزنید.
اما این عبور کردن از خود یعنی چی؟ اینکه به صورت آگاهی محض وارد قلمروی کوانتومی شویم یعنی چی؟ چه اتفاقاتی میافتد؟ این دو دنیا چه تفاوتی با هم دارند؟ در ویدیوی کوتاه زیر دکتر جو دیسپنزا خیلی ساده برای شما توضیح میدهد:
قبل از اینکه با فضای سیاه یا دنیای کوانتومی بیشتر آشنا شویم، بیاید تا در مورد زمان صحبت کنیم تا قضیه بهتر درک شود.
ما زمان را به شیوهای خطی تجربه میکنیم، زیرا ما گذشتهی مشخصی داریم که میتوانیم آن را به یاد بیاوریم و گذشته توالیِ یک سری لحظات جداگانه است. لحظههایی که بار عاطفی زیادی داشته باشند، گذشتهی ما را تعریف میکنند. اگر ما در گذشته و زمانِ خطی زندگی کنیم، در لحظهی حال، مغز ما کارش پیشبینی است و مدام میخواهد آینده را پیشبینی کند. بنابراین میتوان گفت که ما یک زمان خطی داریم که فیزیکدانان به آن میگویند خطِ دنیا.
بنابراین ما گذشته را به یاد میآوریم، آینده را پیشبینی میکنیم و زمان را به شیوهای کاملاً خطی تجربه میکنیم. در این قلمروی حواس، ما جدایی را تجربه میکنیم، جدایی یعنی دوگانگی. من اینجا ایستادهام و میبینم که از فلان چیز که آنجاست، پس جدا هستم. اگر من بخواهم از یک نقطه آگاهی به یک نقطهی دیگر از آگاهی بروم، من به عنوان یک بدن، باید بدنم را در این واقعیت سه بعدی از یک نقطهی هشیاری، به نقطهی دیگری از هشیاری حرکت بدهم و زمانی که من در فضا حرکت میکنم، یا فضا را فرو میریزم، زمان را تجربه میکنم.
اگر من اینجا باشم و رویاهایم در جایی در آینده باشند، مغز من به صورت خودکار حساب میکند که چقدر طول میکشد تا من به رویایم برسم. مثلا میگوید: «انقدر طول کشید تا فلان مقدار پول در آورم، باید سر کار بروم، اضافه کاری کنم تا مخارجم را تأمین کنم و به خواستهام برسم». بنابراین زمانی که ما برای خودمان هدفی میگذاریم و رویاپردازی میکنیم، برای تحققشان، بدن مادیمان را در فضا جابهجا میکنیم. این بدین معناست که در این واقعیتِ سه بعدی و این قلمروی فیزیک نیوتنی، همه چیز زمان میخواهد.
میتوان گفت حواس پنجگانه، ما را به واقعیت سه بعدی متصل میکنند. زمانی که شما با محیط بیرونیتان تعامل میکنید و چیزی را میبینید که آن را میخواهید، متوجه میشوید که آن چیز را هماکنون ندارید و جدا هستید. سپس در مورد داشتن آن فکر رویاپردازی میکنید. زمانی که به آینده فکر میکنید و رویای آن را میبینید، آن آینده را تجربه میکنید، اما زمانی که به دنیای حواس برمیگردید و میبینید که آن شیء یا تجربه واقعیت پیدا نکرده، جدایی بیشتری را تجربه میکنید. هورمونهای استرس، حواس را تقویت میکنند و باعث میشوند شما بیشتر روی دنیای مادی تمرکز کنید، سپس تلاش میکنید نتایج را به زور ایجاد کنید، آنها را کنترل کنید، پیشبینیشان کنید. برایشان بجنگید و آنها را دستکاری کنید. اگر بخواهید سریعتر به خواستهتان برسید، از یک نقطهی آگاهی، به نقطهی دیگری که رویای شماست، حرکت میکنید، بیشتر مردم برای این منظور، سریعتر حرکت میکنند، فکر میکنند که اگر در فضا سریعتر حرکت کنند، کمتر زمان میبرد. مردم همیشه براساس یک برنامه، با عجله به سمت آینده میروند و هیچ وقت از لحظه لذت نمیبرند.
پیشنهاد مقاله درمورد ضررهای استرس: احساسات بقا را رها کنید، زندگی دلخواهتان را خلق کنید
در این قلمروی واقعیتِ سه بعدی، یک فضای لایتناهی وجود دارد، فضا بیانتهاست. بدنِ مادیِ شما، واقعیت سه بعدی را تجربه میکند. در این دنیای سه بعدی شما هویت برای خودتان تعریف میکنید و برای رسیدن به رویاهایتان میجنگید و تلاش میکنید تا از این نقطه به نقطهی دیگر برسید و زمانی که به آن نقطه رسیدید، نقطهی بعدی را میبینید و برای رسیدن به آن تلاش میکنید و هیچگاه زندگی را تجربه نخواهید کرد. اما اگر بخواهیم اینگونه نباشیم چه؟ باید وارد دنیای کوانتومی شویم و از این میدان برای آفرینش استفاده کنیم. پس اول باید آن را درک کنیم.
میدان کوانتومی دقیقا به چه شکل است؟
یک فضای سیاه را در نظر بگیرید که در آن هیچ چیز نیست. هیچ چیز مادی در این میدان وجود ندارد. نه بدنی، نه موجود زندهای، نه شیئی، نه مکانی و نه زمانی. هیچ چیز مادی در آنجا نیست. تما چیزهای مادی در دنیای سهبعدی یا دنیای نیوتنی است.
اگر میخواهید میدان کوانتوم را در ذهنتان درک کنید و خودتان را در آنجا تصور کنید، همه چیز را حذف کنید؛ همهی بدنها، افراد، حیوانات، گیاهان، اشیا و مکانها را از جهان حذف کنید. زمین و ماه و خورشید و سیاره و ستارهها را حذف کنید. هیچ کهکشان و اجرام آسمانی نمیبینید. چشمانتان را ببندید و همه چیز را حذف کنید. در این حالت فقط یک فضای سیاه بینهایت باقی میماند. این فضا که دکتر جو دیسپنزا در مراقبههایش با عنوان فضای سیاه از آن یاد میکند، یک خلأ است. اما اینکه شما چیزی در آن نمیبینید، به این معنا نیست که چیزی در آن وجود ندارد. این فضا پر است از فرکانس، انرژی و اطلاعات. شما در این میدان بدنی ندارید و به صورت یک آگاهی محض در آنجا خواهید بود. این اطلاعات به صورت امکانهای بالقوهای هستند که میتوانید آنها را به واقعیت تبدیل کنید.
اما اگر بخواهیم اینگونه نباشیم و از میدان کوانتومی برای آفرینش استفاده کنیم و نه از ماده، باید ارتباطمان را با تمام شناختههای این دنیای سه بعدی قطع کنیم. باید ارتباطمان را با تمام مادیاتِ این واقعیتِ سه بعدی قطع کنیم. چشمانمان را ببندیم و مراقبه کنیم. ارتباطمان را با محیط قطع کنیم، از بدنمان عبور کنیم. وارد لحظهی حال شویم و خودمان را از خطِ زمانیِ آیندهی قابل پیشبینی و گذشتهی آشنا خارج کنیم. دیگر هیچ بدنی، هیچ کسی، هیچ چیزی، هیچ جایی و هیچ زمانی نباشیم. در این لحظه میتوان گفت ما توجهمان را به طور کامل از روی شناختهها برداشتیم. باید مدام برای رسیدن به لحظهی حال در تلاش باشید، هشیاریتان را باز کنید و همراه با آن، فضا را احساس کنید، انرژی را حس کنید، و هیچ چیز مادی را احساس نکنید.
این قلمرو را نمیتوان با حواس پنجگانه تجربه کرد،
فقط میتوانید آن را با آگاهی یا هشیاریتان تجربه کنید.
دنیای کوانتومی، قلمروی فرکانس، انرژی، ارتعاش و اطلاعات است.
در این قلمرو میتوانید از تمام جداییها عبور کرده و یگانگی را تجربه کنید.
یکپارچگی و ارتباط با یک چیزِ بزرگتر را تجربه کنید.
(دکتر جو دیسپنزا- برگرفته از دوره پیشرفته دیسپنزا)
در دنیای کوانتومی مواظب افکار و احساستان باشید!
اگر در میدان کوانتومی و نه در قلمروی ماده، دست به آفرینش بزنید، میتوانید تأثیر بیشتری روی ماهیت واقعیت به جا بگذارید. اگر شما در قلمروی فکر باشید و جدایی هم وجود نداشته باشد، آنگاه تکتک افکار شما، فرکانس دارند. بنابراین اگر افکار شما به عواطفی مانند خشم، ناراحتی، درد، رنج و احساس گناه ربط داشته باشند، فرکانس پایینتری ایجاد میکنند و چون فرکانس پایینتری تولید میکنند، ما بیشتر احساسِ ماده بودن و کمتر احساس انرژی بودن میکنیم. ما باید در این قلمرو، مواظب افکار و هشیاریمان باشیم.
نکته بسیار مهم این است که هر یک از عواطف، فرکانس خاصی تولید میکند. هرچه فرکانس و ارتعاش پایینتر باشد، نتیجهی موردنظر دیرتر در واقعیت سه بعدی محقق میشود، اما هرچه فرکانس بالاتر باشد، احساس متعالیتر شده، آگاهی شما با آگاهی برتر ادغام میشود و به میدان یکپارچه کوانتومی نزدیکتر میشوید. صحبتهای فوقالعاده دکتر دیسپنزا را در این رابطه از دست ندهید:
پیشنهاد مقاله: باید خدایی شوید + ویدیو از دکتر دیسپنزا
در ابتدای این مقاله مفهوم زمان را در دنیای سهبعدی گفتیم. اما در دنیای کوانتوم، قلمروی زمان-مکان، زمان بینهایت است. زمان لایتناهی است. به این فکر کنید، اگر زمانِ بینهایت داشتید، میتوانستید به چه چیزهایی برسید؟ اگر زمان بینهایت باشد، میتوانید هرکاری که میخواهید انجام دهید. زمان بی معنی میشود و شما هر لحظه به امکانهای مختلفی دسترسی خواهید داشت. کافی است به امکان جدیدی فکر کرده تا آن را به واقعیت تبدیل کنید. بنابراین اگر بینهایت زمان داشته باشید، بینهایت امکان پیش روی شماست تا به آنها تحقق ببخشید و این دنیای کوانتومی است. زمان بینهایت است و تمام امکانها در لحظهی حالِ ابدی وجود دارند و این دنیا، همان میدان کوانتومی است.
برای این کار به دو چیز نیاز داریم:
گفتیم که اگر میخواهیم وارد این میدان شویم، ، باید ارتباطمان را با تمام شناختههای این دنیای سه بعدی قطع کنیم و به آگاهی محض تبدیل شویم. تکتک افکار و احساسات ما چه در دنیای سه بعدی و چه در این میدان روی واقعیت ما اثرگذار است و فکر و احساس ما فرکانس خودش را تولید میکند.
میتوان گفت هر فکری دارای فرکانس است و اگر آفرینش شما در فرکانسهای پایین باشد، آنگاه آفرینش شما در حالتِ قطبیت و دوگانگی است. باید انرژی را وارد قلبتان کنید. زمانی که تپشهای قلب شما منسجم شدند، احساس میکنید به چیز بزرگتری وصل شدید. حالا اگر بتوانید با مغز منسجمتان یک نیت واضح ایجاد کنید، این سیگنالی است که شما دارید مخابره میکنید. در این حالت نوبت به شکرگزاری پیش از تحقق خواسته میرسد. احساس کنید خواستهتان پیشاپیش محقق شده و بابت آن شکرگزار باشید. احساس رسیدن به خواستهتان را به بدنتان یاد دهید. اگر به آیندهتان وصل شوید، احساسی که دارید آن رویداد و امکان بالقوه را به شما میکشد.
پیشنهاد رایگان: فرمولا - هوش قلبی (به همراه مراقبه انسجام قلب)
همانطور که در ویدیوی بالا گفته شد، اگر از انرژی منبع برای آفرینش استفاده کنید و از میدان یکپارچهای بهره بگیرید که به تمام چیزهای مادی وصل است، آنگاه میتوانید بیشتر روی ماهیتِ واقعیت اثر بگذارید. حالا که به میدان وصل شدید و در آنجا میآفرینید، دیگر تلاش بیش از حد لازم نیست، در این حالت شما به کمال رسیده هیچ نیاز و آرزویی ندارید، کمبودی ندارید و امیدی هم ندارید! شما احساس کمال میکنید و احساس میکنید که خواسته شما قبلاً محقق شده است و احساس عشق و شکرگزاری تمام وجود شما را در بر میگیرد.
تمام امکانها در این قلمرو وجود دارند. در این قلمرو بینهایت زمان وجود دارد. اگر بتوانید آگاهیتان را در آگاهیِ برتر و هوش کیهانی ادغام کنید و به جای ماده، از میدان برای آفرینش استفاده کنید، میتوانید به آگاهیِ هر کسی تبدیل شوید، هر بدنی را داشته باشید، هر جایی زندگی کنید، هر چیزی را داشته باشید و در هر زمانی باشید. چون تمام امکانها در لحظهی حالِ ابدی هستند، نه گذشتهای است و نه آیندهای، فقط لحظهی حالِ ابدی است.
اگر شما سرچشمهی کلِ آگاهی باشید، آنگاه همه چیز هستید. اگر در این جایگاه دست به آفرینش بزنید، نمیتوانید جایی بروید. تنها راهِ حرکت در زمان این است که ارتعاش یا فرکانستان را تغییر دهید. اگر در زمان حرکت کرده و فرکانستان را تغییر دهید، ابعاد یا فضاها را ایجاد و تجربه میکنید.
شما در قلمرویی، فراتر از مکان و زمان هستید. جایی نیست که بروید چون مکانی وجود ندارد. اگر مکان نباشد، زمان هم نیست. فقط یک لحظهی طولانی. شما میخواهید امکانهای دیگری را تجربه کنید، بدون اینکه از نقطهای به نقطهی دیگر بروید و سرعتتان را کم و زیاد کنید.
اگر شما با یکی از بالقوگیهای آینده که از قبل در میدان کوانتومی وجود دارند همارتعاش شوید و نه از موضع ماده، بلکه از درونِ میدان کوانتومی دست به آفرینش بزنید، برای تحقق هدفتان لازم نیست جایی بروید؛ زمان و مکان فرو میریزد و آن تجربه به سمت شما جذب میشود.
بنابراین میدان کوانتومی به شما کمک میکند خواستهای که دارید را به عنوان یک امکان در میدان کوانتومی پیدا کرده و فکر و احساس خود یا همان فرکانس خودتان را روی آن امکان تنظیم کرده و آن را در واقعیت به سمت خودتان جذب کنید. دیگر نیاز نیست تلاش بیش از حد کنید، مدام حسرت بخورید، حرص و طمع داشته باشید و در مسیری که دارید از آن مسیر لذت نبرید. اینگونه است که شما زندگی کردن را تجربه خواهید کرد و از آن لذت خواهید برد.
شما چه تجربه ای از مراقبه کردن، انسجام قلب و مغز و ورود به میدان کوانتومی دارید؟ اگر شما نیز تا به حال با این میدان آشنا شده و تجربهاش کردید، یا اینکه قصد دارید از همین الآن مراقبه را شروع کرده و وارد این میدان شوید، حتماً در قسمت نظرات آن را با ما به اشتراک بگذارید.
برای ثبت نظر ارزشمند خود، به پایین صفحه مراجعه کنید. 👇👇